۶۱٬۱۸۹
ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' ' به ' ') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
جز (جایگزینی متن - 'ايران' به 'ایران') |
||
خط ۲۶: | خط ۲۶: | ||
| پیش از = | | پیش از = | ||
}} | }} | ||
"تاريخ | "تاريخ ایرانيان و عربها در زمان ساسانيان"، تأليف تئودرنولدكه، ترجمهاى آلمانى است، از آن بخش كتاب عظيم [[تاريخ الطبري، تاريخ الأمم و الملوك|تاريخ الرسل و الملوك]](معروف به [[تاريخ الطبري، تاريخ الأمم و الملوك|تاريخ طبرى]]) كه به تاريخ ساسانيان ارتباط پيدا كرده و توسط عباس زرياب به فارسی ترجمه شده است و دربردارنده تاريخ ایران از ابتداى پادشاهى اردشير پسر بابك تا انتهاى پادشاهى يزدگرد سوم مىباشد. | ||
تئودر نولدكه، خاورشناس نامدار آلمانى، در سعى عظيم و مشكورى كه دخويه، شرقشناس مشهور هلندى و گروهى از علماى صاحبرأى غرب، براى برگردان كامل كتاب طبرى به آلمانى داشتهاند، متعهد اين بخش آن شده و چنان كه خود اظهار مىدارد به زودى معلوم مىشود كه انجام اين كار برخلاف مصلحت است. زيرا با اين قسمت از تاريخ ساسانيان، قطعات ديگرى كه از ساير منابع گرفته شده، درهم آميخته است؛ مانند:1- داستان يوليانوس كه از منابع سريانى گرفته شده، 2- جنگ ذوقار با حوادث قبلى آن، اگر چه از طريق عربها و به عربى خالص روايت شده، براى تاريخ | تئودر نولدكه، خاورشناس نامدار آلمانى، در سعى عظيم و مشكورى كه دخويه، شرقشناس مشهور هلندى و گروهى از علماى صاحبرأى غرب، براى برگردان كامل كتاب طبرى به آلمانى داشتهاند، متعهد اين بخش آن شده و چنان كه خود اظهار مىدارد به زودى معلوم مىشود كه انجام اين كار برخلاف مصلحت است. زيرا با اين قسمت از تاريخ ساسانيان، قطعات ديگرى كه از ساير منابع گرفته شده، درهم آميخته است؛ مانند:1- داستان يوليانوس كه از منابع سريانى گرفته شده، 2- جنگ ذوقار با حوادث قبلى آن، اگر چه از طريق عربها و به عربى خالص روايت شده، براى تاريخ ایران مهمتر از آن است كه ناديده گرفته شود.3- تاريخ پادشاهان حيره كه در جاهاى ديگر به ندرت ذكر شده و نمىشد، آن را كنار گذاشت. 4- همچنين فتح يمن به دست ایرانيان، كه داستان جداگانهاى از درگيرى ایرانيان با روميان است، به تاريخ ساسانيان مربوط است. 5- مقدمه فتح يمن به دست ایرانيان؛ يعنى استيلاى حبشيان بر يمن، نيز براى تاريخ روابط ایران و روم بسيار مهم است و خود نيز فىنفسه اهميت كمترى ندارد. | ||
از اين جاست كه مؤلف احساس مسؤليت تازهاى كرده و علاوه بر تأليف كتاب، براى توضيح مطالب متن، به تنظيم تعليقات و تدوين حواشى لازم پرداخته است. | از اين جاست كه مؤلف احساس مسؤليت تازهاى كرده و علاوه بر تأليف كتاب، براى توضيح مطالب متن، به تنظيم تعليقات و تدوين حواشى لازم پرداخته است. | ||
خط ۳۵: | خط ۳۵: | ||
دو مقدمه از مترجم، به همراه پيشگفتار و مقدمه مؤلف، آغازگر اين اثر ارزشمند بوده و مباحث در نه فصل و نه ضميمه تدوين شدهاند. | دو مقدمه از مترجم، به همراه پيشگفتار و مقدمه مؤلف، آغازگر اين اثر ارزشمند بوده و مباحث در نه فصل و نه ضميمه تدوين شدهاند. | ||
مطالب به صورت تاريخ پادشاهان | مطالب به صورت تاريخ پادشاهان ایرانى مطرح شده و چون در بسيارى از موارد برگرفته از شاهنامه فردوسى است، به شكل داستانى و اغلب افسانهاى بيان شدهاند. | ||
درخلال مطالعه كتاب، دريافت مىشود كه مؤلفِ دقيق، به جهت تبحّر بسيار زيادى كه در زبانهاى يونانى، لاتينى و سريانى داشته، تقريبا آن چه را در اين زبانها دربار تاريخ ساسانى نوشته شده، خوانده و با منابع اسلامى عربى و فارسی تطبيق كرده است؛ كارنامههاى شهداى مسيحيت به زبان سريانى را به دقت خوانده، تلمود بابلى را از متن عبرى آن مطالعه كرده و آثار نويسندگان ارمنى را (از روى ترجمههاى اروپايى) از نظر گذرانده است و.... | درخلال مطالعه كتاب، دريافت مىشود كه مؤلفِ دقيق، به جهت تبحّر بسيار زيادى كه در زبانهاى يونانى، لاتينى و سريانى داشته، تقريبا آن چه را در اين زبانها دربار تاريخ ساسانى نوشته شده، خوانده و با منابع اسلامى عربى و فارسی تطبيق كرده است؛ كارنامههاى شهداى مسيحيت به زبان سريانى را به دقت خوانده، تلمود بابلى را از متن عبرى آن مطالعه كرده و آثار نويسندگان ارمنى را (از روى ترجمههاى اروپايى) از نظر گذرانده است و.... | ||
تخصص اصلى نولدكه، زبانشناسى زبانهاى سامى بوده، ولى از زبانهاى | تخصص اصلى نولدكه، زبانشناسى زبانهاى سامى بوده، ولى از زبانهاى ایران قديم و فارسی نيز آگاهى عميق داشته و خود روشن است كه در زبانهاى علمى امروز غرب احاطه و استيلاى كافى به هم رسانيده است. | ||
در حقيقت تا آن جا كه به كار نولدكه برمىخورد، تعليقات عالمانه و پر معناى او بر ترجمه طبرى است، كه خود كتابى بسيار معتبر را پديد آورده و چنان احاطه، خوض و غورى در كار نشان داده است كه پس از گذشت قريب يك صد سال، جز كتاب | در حقيقت تا آن جا كه به كار نولدكه برمىخورد، تعليقات عالمانه و پر معناى او بر ترجمه طبرى است، كه خود كتابى بسيار معتبر را پديد آورده و چنان احاطه، خوض و غورى در كار نشان داده است كه پس از گذشت قريب يك صد سال، جز كتاب ایران در زمان ساسانيان كريستن سن، مانندى براى آن نمىتوان يافت. | ||
تكملههاى كه مؤلف از ساير منابع شرقى در تعليقات و ضمايم افزوده است، مىتواند به توضيح مطالب متن كمك كند. براى اين منظور مخصوصا از ديگر منابع عربى و فارسی استفاده شده است. همچنين كتب سريانى كه بسيارى از شرقشناسان به آن توجهى نداشتهاند، براى او فوايد بسيارى داشته است. از فوايد و نكاتى كه در منابع يهودى بوده، نيز استفاده شده است. متأسفانه درباره منابع ارمنى از ترجمههاى استفاده شده كه تأثير مهمى، از جهت اطمينان بخش نبودنشان، به جاى نمىگذارند. كسى كه به زبان ارمنى آشنا باشد، مىتواند مطالب زيادى بر آن بيفزايد. عمده كوشش مؤلف مصروف آن شده است كه با كتب لاتينى و يونانى مربوط به اين قسمت، از نزدیک آشنا شود. | تكملههاى كه مؤلف از ساير منابع شرقى در تعليقات و ضمايم افزوده است، مىتواند به توضيح مطالب متن كمك كند. براى اين منظور مخصوصا از ديگر منابع عربى و فارسی استفاده شده است. همچنين كتب سريانى كه بسيارى از شرقشناسان به آن توجهى نداشتهاند، براى او فوايد بسيارى داشته است. از فوايد و نكاتى كه در منابع يهودى بوده، نيز استفاده شده است. متأسفانه درباره منابع ارمنى از ترجمههاى استفاده شده كه تأثير مهمى، از جهت اطمينان بخش نبودنشان، به جاى نمىگذارند. كسى كه به زبان ارمنى آشنا باشد، مىتواند مطالب زيادى بر آن بيفزايد. عمده كوشش مؤلف مصروف آن شده است كه با كتب لاتينى و يونانى مربوط به اين قسمت، از نزدیک آشنا شود. | ||
خط ۴۷: | خط ۴۷: | ||
درست است كه در عرصه تاريخ هيچ گاه سخن آخر را نمىتوان گفت، و هر روز كه سند و يا مدرك تازهاى ارائه شود، كتيبهاى به دست آيد يا از نو خوانده شود و ابزار جديدى كشف گردد و يا به هر واسطه، دانشهاى مترقى كمك كند و نكات بديعى را ارائه دهند، به تبع، ديدگاهها و حقايق و مضامين ديگرى به دست خواهد آمد؛ اما نفس امر، اين است كه محقق شمّ و وجدان تاريخى مخصوص داشته باشد و بتواند در هر مقطع، با دريافت و بينش صحيح و در حد استقصاء، به تحليل و تفسير وقايع بپردازد و مؤلف آلمانى نيز جز در مورد معدودى، چنين كرده و چهره مطالب را تغيير نداده است. | درست است كه در عرصه تاريخ هيچ گاه سخن آخر را نمىتوان گفت، و هر روز كه سند و يا مدرك تازهاى ارائه شود، كتيبهاى به دست آيد يا از نو خوانده شود و ابزار جديدى كشف گردد و يا به هر واسطه، دانشهاى مترقى كمك كند و نكات بديعى را ارائه دهند، به تبع، ديدگاهها و حقايق و مضامين ديگرى به دست خواهد آمد؛ اما نفس امر، اين است كه محقق شمّ و وجدان تاريخى مخصوص داشته باشد و بتواند در هر مقطع، با دريافت و بينش صحيح و در حد استقصاء، به تحليل و تفسير وقايع بپردازد و مؤلف آلمانى نيز جز در مورد معدودى، چنين كرده و چهره مطالب را تغيير نداده است. | ||
ذكر نكات بديعى از تاريخ | ذكر نكات بديعى از تاريخ ایران در عصر ساسانيان، چون زندگى اردشير، شاپور دوم، انوشيروان و پرويز و مذاكرات او با فرزندش شيرويه، از فصول خواندنى كتاب است، به خصوص كه خواننده با ملاحظ زندگى پركشمكش سلاطين، مىبيند كه بين هفتاد تا هشتاد درصد آنان به مرگهاى غير طبيعى مرده و مبغوض ملت و اطرافيان خود بودهاند. | ||
از نظر جامعهشناختى، گروهشناسى، تحليلهاى ادارى، سياسى، فرهنگى و...، مطالب مفيد فراوانى در كتاب وجود دارد و آن جا كه از استعدادها و كفايتهاى مردمى | از نظر جامعهشناختى، گروهشناسى، تحليلهاى ادارى، سياسى، فرهنگى و...، مطالب مفيد فراوانى در كتاب وجود دارد و آن جا كه از استعدادها و كفايتهاى مردمى ایرانيان سخن هست، به وضوح معلوم مىشود كه هر پادشاه كامكار را وزير كاردان و با تدبيرى در پرده بوده است، و مردم اگر رهبر خوبى پيدا مىكردند، به سرعت بر مشكلات غلبه كرده و دشوارىها و دشمنان ريز و درشت را از سر راه برمىداشتند. | ||
چاپ كتاب، با وجود لغات متعدد يونانى، لاتين، رومن و اشعار و عبارات معرب، به نحو كم غلط و مطلوبى انجام گرفته است. | چاپ كتاب، با وجود لغات متعدد يونانى، لاتين، رومن و اشعار و عبارات معرب، به نحو كم غلط و مطلوبى انجام گرفته است. | ||
==گزارش محتوا== | ==گزارش محتوا== | ||
دو مقدمه مترجم، در ضمن توضيح مختصرى از كتاب، بيان مىدارند كه خواننده، در حين مطالعه كتاب، ممكن است از داورىهاى مؤلف، دربار | دو مقدمه مترجم، در ضمن توضيح مختصرى از كتاب، بيان مىدارند كه خواننده، در حين مطالعه كتاب، ممكن است از داورىهاى مؤلف، دربار ایرانيان و به طور كلى دربار مشرق زمين، دچار شگفتى و ناراحتى بشود و چنين بپندارد كه او با مردم ایران دشمنى و عداوت دارد. به همين دليل اين نكته را گوشزد مىكند كه، هر چند علاقه خاص نولدكه به يونان قديم و فرهنگ آن بوده است؛ ولى با اين همه به فرهنگ و تاريخ اقوام سامى و ایرانى پرداخته و خدمات گرانبهايى در كشف و تحقيق اين موضوعات كرده است. | ||
پيشگفتار و مقدمه مؤلف بعد از بيان نحو تأليف كتاب، به ذكر ويژگىهاى [[تاريخ الطبري، تاريخ الأمم و الملوك|تاريخ طبرى]] پرداخته، از آن جمله متذكر مىشود كه ارزش عمد [[تاريخ الطبري، تاريخ الأمم و الملوك|تاريخ طبرى]] در شرح و بيان مفصل تاريخ اسلام، از آغاز ظهور پيامبر اسلام(ص) به بعد است و هيچ كتاب عربى ديگرى نمىتواند از اين نظر با آن دعوى برابرى كند. | پيشگفتار و مقدمه مؤلف بعد از بيان نحو تأليف كتاب، به ذكر ويژگىهاى [[تاريخ الطبري، تاريخ الأمم و الملوك|تاريخ طبرى]] پرداخته، از آن جمله متذكر مىشود كه ارزش عمد [[تاريخ الطبري، تاريخ الأمم و الملوك|تاريخ طبرى]] در شرح و بيان مفصل تاريخ اسلام، از آغاز ظهور پيامبر اسلام(ص) به بعد است و هيچ كتاب عربى ديگرى نمىتواند از اين نظر با آن دعوى برابرى كند. | ||
خط ۶۰: | خط ۶۰: | ||
فصل اول پادشاهى اردشير پسر بابك؛ بيان مىكند كه اردشير پسر بابك پسر ساسان كوچك پسر پابك پسر ساسان پسر مِهرمَس پسر ساسان پسر بهمن پسر اسپنديار پسر بشتاسب پسر لهراسب پسر كَىاوگى پسر كَىمَنُش، در دهى به نام تيروده، از روستاى خير از ناحى استخر ديده به جهان گشود. او بعد از به قدرت رسيدن، به گوپانان، كونُس و لروير (از حكومتهاى محلى) تاخته و بعد از كشتن پادشاهانشان آنان را تحت انقياد خويش درآورده است. | فصل اول پادشاهى اردشير پسر بابك؛ بيان مىكند كه اردشير پسر بابك پسر ساسان كوچك پسر پابك پسر ساسان پسر مِهرمَس پسر ساسان پسر بهمن پسر اسپنديار پسر بشتاسب پسر لهراسب پسر كَىاوگى پسر كَىمَنُش، در دهى به نام تيروده، از روستاى خير از ناحى استخر ديده به جهان گشود. او بعد از به قدرت رسيدن، به گوپانان، كونُس و لروير (از حكومتهاى محلى) تاخته و بعد از كشتن پادشاهانشان آنان را تحت انقياد خويش درآورده است. | ||
ایران در آن زمان، به صورت ملوكالطوايفى اداره مىشده و اردشير، پس از سركوبى تمام حكومتهاى محلى، ایران را به شكل يك كشور واحد تحت حكومت مركزى در آورده و دولت قدرتمندى را تشكيل داده است. اين فصل كتاب به بيان جنگهاى و اعمال او مىپردازد. | |||
فصل دوم پادشاهى شاپور؛ به نحوه تولد، رشد، به قدرت رسيدن، جنگها و اعمال شاپور اشاره دارد. در مورد چگونگى به دنيا آمدن او داستانى ذكر شده كه بيشتر به افسانه مىماند. در اين مورد آمده است كه چون اردشير به شاهى مىرسد، بنا به وصيت جد خود، ساسان بزرگ، تمام اشكانيان را كشته و كسى از آنان را زنده نمىگذارد. گويند از آن خاندان، دخترى زنده مىماند كه اردشير بعد از ديدن او، از او خوشش آمده و چون از تبارش مىپرسد، او خود را خدمتكار يكى از بانوان شاه معرفى مىكند. اردشير او را به همسرى برگزيده و دخترك از او آبستن مىشود. پس از آن چون دخترك خود را ايمن يافته، خويش را معرفى كرده و مىگويد كه از خاندان اشكانيان است. اردشير نيز او را به پيرمردى به نام هَرجَند سپرده تا او را به قتل برساند؛ اما چون پيرمرد او را آبستن مىيابد، او را در سردابى نگاه داشته و پس از آن، آلت مردى خود را بريده و در حقهاى نهاده و آن را مهر كرده، نزد شاه مىفرستد و از او مىخواهد تا آن را مهر كرده، در يكى از گنجخانهها نگاه دارد. پس از به دنيا آمدن كودك، پيرمرد چون نمىخواست خود به پسر شاه نامى دهد، او را شاهپور (پسرشاه) خطاب مىكند. پس از بزرگ شدن شاهپور، روزى پيرمرد نزد اردشير آمده و چون او را به سبب نداشتن فرزند اندوهگين مىيابد، از او مىخواهد تا آن حقه را حاضر كنند. اردشير بعد از شكستن مُهر آن، اعضاى پيرمرد را با نامهاى در آن مىيابد كه در آن چنين نوشته بود؛ «چون دختر اَشَك را كه به كشتن او فرمان رفته بود، از شاهنشاه آبستن يافتيم، روا نديديم كه كِشتِ پاكيز شاهى را نابود كنيم. پس خود را از آنچه ماى گناه است، دور كرديم تا تهمت زنان را بر ما راهى نباشد. ما كوشش كرديم تا حَقى را كه كاشته شده بود، نيرو دهيم تا به اهل خود برسد و اين در فلان ساعت سال بود.» اردشير نيز بعد از آزمونهاى گوناگون، او را شناخته و بعد از يقين به صدق ماجرا، او را به جانشينى خود بر مىگزيند. | فصل دوم پادشاهى شاپور؛ به نحوه تولد، رشد، به قدرت رسيدن، جنگها و اعمال شاپور اشاره دارد. در مورد چگونگى به دنيا آمدن او داستانى ذكر شده كه بيشتر به افسانه مىماند. در اين مورد آمده است كه چون اردشير به شاهى مىرسد، بنا به وصيت جد خود، ساسان بزرگ، تمام اشكانيان را كشته و كسى از آنان را زنده نمىگذارد. گويند از آن خاندان، دخترى زنده مىماند كه اردشير بعد از ديدن او، از او خوشش آمده و چون از تبارش مىپرسد، او خود را خدمتكار يكى از بانوان شاه معرفى مىكند. اردشير او را به همسرى برگزيده و دخترك از او آبستن مىشود. پس از آن چون دخترك خود را ايمن يافته، خويش را معرفى كرده و مىگويد كه از خاندان اشكانيان است. اردشير نيز او را به پيرمردى به نام هَرجَند سپرده تا او را به قتل برساند؛ اما چون پيرمرد او را آبستن مىيابد، او را در سردابى نگاه داشته و پس از آن، آلت مردى خود را بريده و در حقهاى نهاده و آن را مهر كرده، نزد شاه مىفرستد و از او مىخواهد تا آن را مهر كرده، در يكى از گنجخانهها نگاه دارد. پس از به دنيا آمدن كودك، پيرمرد چون نمىخواست خود به پسر شاه نامى دهد، او را شاهپور (پسرشاه) خطاب مىكند. پس از بزرگ شدن شاهپور، روزى پيرمرد نزد اردشير آمده و چون او را به سبب نداشتن فرزند اندوهگين مىيابد، از او مىخواهد تا آن حقه را حاضر كنند. اردشير بعد از شكستن مُهر آن، اعضاى پيرمرد را با نامهاى در آن مىيابد كه در آن چنين نوشته بود؛ «چون دختر اَشَك را كه به كشتن او فرمان رفته بود، از شاهنشاه آبستن يافتيم، روا نديديم كه كِشتِ پاكيز شاهى را نابود كنيم. پس خود را از آنچه ماى گناه است، دور كرديم تا تهمت زنان را بر ما راهى نباشد. ما كوشش كرديم تا حَقى را كه كاشته شده بود، نيرو دهيم تا به اهل خود برسد و اين در فلان ساعت سال بود.» اردشير نيز بعد از آزمونهاى گوناگون، او را شناخته و بعد از يقين به صدق ماجرا، او را به جانشينى خود بر مىگزيند. | ||
خط ۷۴: | خط ۷۴: | ||
داستان پادشاهى يزدگرد دوم پسر بهرام گور، پيروز پسر يزدگرد، بلاش كه به گفته طبرى پسر و به عقيد نولدكه، لازارفرپى، پركپ و آگائياس برادر پيروز بود، كواذ پسربلاش، به همراه تاريخ پادشاه حيره، منذر بن نعمان، در فصل پنجم پادشاهى يزدگرد دوم بيان مىشود. | داستان پادشاهى يزدگرد دوم پسر بهرام گور، پيروز پسر يزدگرد، بلاش كه به گفته طبرى پسر و به عقيد نولدكه، لازارفرپى، پركپ و آگائياس برادر پيروز بود، كواذ پسربلاش، به همراه تاريخ پادشاه حيره، منذر بن نعمان، در فصل پنجم پادشاهى يزدگرد دوم بيان مىشود. | ||
فصل ششم و هفتم پادشاهى خسرو انوشيروان؛ تاريخ سرزمين حيره و يمن، رابط انوشيروان با روميان و پادشاهى هرمزد سوم را بيان مىكند. در مورد رابط | فصل ششم و هفتم پادشاهى خسرو انوشيروان؛ تاريخ سرزمين حيره و يمن، رابط انوشيروان با روميان و پادشاهى هرمزد سوم را بيان مىكند. در مورد رابط ایران و روم آمده است كه ميان انوشيروان و يختيانوس قيصر روم، آشتى و ترك جنگ بود تا اين كه يكى از حكام قيصر در شام، به نام خالد بن جبله به قسمتهاى از حجاز كه تحت حكومت ایران بود، حمله مىكند. انوشيروان طى نامهاى به قيصر، ترك جنگ و پيمان آشتى را يادآور شده و از او درخواست مىكند كه به خالد دستور دهد تا هر چه از سرزمين ایران گرفته، بازگردانده و خونبهاى كشتهشدگان را بپردازد. قيصر به نامههاى مكرر انوشيروان اعتنايى نكرده و بدين ترتيب ميان آنها جنگ درمىگيرد كه شرح مفصل آن در اين فصل آمده است. | ||
فصل هشتم و نهم پادشاهى خسرو پرويز: به ذكر نام و مختصرى از احوال و ويژگىهاى شخصى پادشاهانى كه پس از انوشيروان به قدرت رسيدند، اختصاص دارد كه به ترتيب عبارتند از: خسروپرويز، شيرويه، اردشير، شهربراز، بوران، گشتنسپده، آزرميدخت، خسرو، خرهزاد، پيروزدوم، فرخزاد و يزدگردسوم. | فصل هشتم و نهم پادشاهى خسرو پرويز: به ذكر نام و مختصرى از احوال و ويژگىهاى شخصى پادشاهانى كه پس از انوشيروان به قدرت رسيدند، اختصاص دارد كه به ترتيب عبارتند از: خسروپرويز، شيرويه، اردشير، شهربراز، بوران، گشتنسپده، آزرميدخت، خسرو، خرهزاد، پيروزدوم، فرخزاد و يزدگردسوم. | ||
اين كه | اين كه ایران در دورههاى تاريخى، به طور منظم به طرف استبداد بيشتر حركت كرده است، در تاريخ اين ايام هم صراحت دارد و اين نيز كه «حتى بهترين قوانين مشرق زمين از افراد طبقات پايين كمتر حمايت مىكند» فصلى خواندنى از مواعظ روزگار است. كراراً، ایران به باغى تشبيه شده است كه «بايد از آن محافظت كرد و دست اغيار را از تطاول ميوهها و آسيب بر اشجارش دور داشت» كه فاعتبرو يا اولى الابصار، پندها، حِكَم و به طور كلى بخش عمدهاى از تاريخ با شاهنامه فردوسى مطابقت دارد و گاه توصيفى از حيات ملت ستمديده و طاغوتزده را به دست مىدهد كه به سخن نولدكه: «با اوضاع مشرق زمين سازگار است». | ||
عينى انديشى و بىاحساساتنويسى كه متداول محققان غربى است، درمورد نولدكه با وسواس علمى واقعى همراه است و اگر تعلق خاطر آشكاراى او به فرهنگ غربى و خاصه يونانى را متوجه باشيم، و گاه انتقادهاى آشكار وى را به فرهنگ شرقى در نظر آوريم، شايد نوعى كم التفاتى مشهودى نيز به مضامين اصيل حيات | عينى انديشى و بىاحساساتنويسى كه متداول محققان غربى است، درمورد نولدكه با وسواس علمى واقعى همراه است و اگر تعلق خاطر آشكاراى او به فرهنگ غربى و خاصه يونانى را متوجه باشيم، و گاه انتقادهاى آشكار وى را به فرهنگ شرقى در نظر آوريم، شايد نوعى كم التفاتى مشهودى نيز به مضامين اصيل حيات ایرانى عيان شود. | ||
در ميان تعليقات كتاب، مطالبى هست كه شرقشناس مىتواند از آن چشم بپوشد؛ ولى مؤلف كسانى را كه شرقشناس نيستند را نيز خواننده خود به حساب آورده و خصوصاً ابراز اميدوارى كرده است كه بعضى از دوستان تاريخ دنياى قديم و تاريخ قرون وسطى از او به خاطر آن كه اوضاع يكى از مهمترين دولتهاى شرق را از نظرگاه روايات شرقى در معرض مطالعه ايشان گذاشته، سپاسگذار باشند. | در ميان تعليقات كتاب، مطالبى هست كه شرقشناس مىتواند از آن چشم بپوشد؛ ولى مؤلف كسانى را كه شرقشناس نيستند را نيز خواننده خود به حساب آورده و خصوصاً ابراز اميدوارى كرده است كه بعضى از دوستان تاريخ دنياى قديم و تاريخ قرون وسطى از او به خاطر آن كه اوضاع يكى از مهمترين دولتهاى شرق را از نظرگاه روايات شرقى در معرض مطالعه ايشان گذاشته، سپاسگذار باشند. | ||
خط ۱۰۴: | خط ۱۰۴: | ||
8- جدول گاهشمارى ساسانيان؛ كه تاريخ آغاز، پايان و جلوس قطعى پادشاهان ساسانى را طبق نظر آگائيناس، يعقوب رهاوى و الياس نصيبينى بيان مىكند. | 8- جدول گاهشمارى ساسانيان؛ كه تاريخ آغاز، پايان و جلوس قطعى پادشاهان ساسانى را طبق نظر آگائيناس، يعقوب رهاوى و الياس نصيبينى بيان مىكند. | ||
9- جدول روزهاى سال نو | 9- جدول روزهاى سال نو ایرانى در زمان ساسانيان؛ روزهاى سال نوى ایرانى در زمان ساسانيان را بر طبق سال ميلادى معادليابى كرده است. | ||
اين ضمايم نيز مانند فصول اساسى كتاب، با تعليقات و حواشى ممتع تحقيقى همراه است. | اين ضمايم نيز مانند فصول اساسى كتاب، با تعليقات و حواشى ممتع تحقيقى همراه است. |
ویرایش