۶۱٬۱۸۹
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'نويسنده' به 'نویسنده') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
جز (جایگزینی متن - ' حسين' به ' حسین') |
||
خط ۴۱: | خط ۴۱: | ||
يحيى در متن ديباج پارهاى از اشكالات را در قالب «پرسش» و «پاسخ» و زير سرنويسهايى از همين دست، مورد بحث قرار داده است. | يحيى در متن ديباج پارهاى از اشكالات را در قالب «پرسش» و «پاسخ» و زير سرنويسهايى از همين دست، مورد بحث قرار داده است. | ||
وى به شرح نهجالبلاغهى شريف علىّ بن ناصر | وى به شرح نهجالبلاغهى شريف علىّ بن ناصر حسینى، موسوم به اعلام نهجالبلاغه، نظر داشته و گاه به نقد گفتارها و راىهاى اين شارح كوشيده است. | ||
يحيى با آنكه حجم انبوهى از موادّ دانشهاى نقلى را در الدّيباج الوضى در ميان آورده، اغلب از منابع و مآخذ خود نامى نمىبرد و در گفتاوردها به عباراتى چون «و يحكى» يا «حكى» يا «يروى» يا «روى» و مانند آن بسنده مىكند. گاه نيز نام گوينده را مىبرد بى آن كه به مأخذ گفتار و نام كتاب آن گوينده تصريح نمايد. نمونه را، مىگويد كه: قاضى عبدالجبّاربن احمد چنين و چنان باز گفته است و خواننده نمىداند كه مرد پرنويسى چون قاضى عبدالجبّار در كدام يك از نگارشهايش چنين سخنى به ميان آورده است؛ اگرچه پس از جست و جو روشن مىشود، سرچشمهى گفتار يحيى بن حمزۀ كتاب مغنى قاضى عبدالجبّار است كه نویسندهى الدّيباج الوضى به ويژه در پرسمانهاى امامت و رخدادهاى روزگار عثمان و گزارش كردارهاى طلْحه و زبير و عايشه و معاويه و اهل جمل و اهل شام بسيار بر آن كتاب اعتماد نموده، فىالجمله، منابع و مآخذى كه در الدّيباج الوضى به روشنى از آنها نام رفته است، اندك شماراند. | يحيى با آنكه حجم انبوهى از موادّ دانشهاى نقلى را در الدّيباج الوضى در ميان آورده، اغلب از منابع و مآخذ خود نامى نمىبرد و در گفتاوردها به عباراتى چون «و يحكى» يا «حكى» يا «يروى» يا «روى» و مانند آن بسنده مىكند. گاه نيز نام گوينده را مىبرد بى آن كه به مأخذ گفتار و نام كتاب آن گوينده تصريح نمايد. نمونه را، مىگويد كه: قاضى عبدالجبّاربن احمد چنين و چنان باز گفته است و خواننده نمىداند كه مرد پرنويسى چون قاضى عبدالجبّار در كدام يك از نگارشهايش چنين سخنى به ميان آورده است؛ اگرچه پس از جست و جو روشن مىشود، سرچشمهى گفتار يحيى بن حمزۀ كتاب مغنى قاضى عبدالجبّار است كه نویسندهى الدّيباج الوضى به ويژه در پرسمانهاى امامت و رخدادهاى روزگار عثمان و گزارش كردارهاى طلْحه و زبير و عايشه و معاويه و اهل جمل و اهل شام بسيار بر آن كتاب اعتماد نموده، فىالجمله، منابع و مآخذى كه در الدّيباج الوضى به روشنى از آنها نام رفته است، اندك شماراند. | ||
خط ۵۵: | خط ۵۵: | ||
انصاف آن است كه زيدى شمردن [[شریف الرضی، محمد بن حسین|شريف رضى]] سخنى شگفت و نمود بىاطّلاعى يا غرضْورزى است. بماند كهاى بسا تبار مادرى رضى و اين كه مام وى از خاندان ناصر اطروش بوده و هم چنين بىقرارى سياسى و ژكيدنهاى پيدا و پنهان او با دستگاه خليفهى عبّاسى، او را در ديدهى برخى ناظران كماطّلاع به سادات شورندهى زيدى مذهب؛ مانند كرده باشد. | انصاف آن است كه زيدى شمردن [[شریف الرضی، محمد بن حسین|شريف رضى]] سخنى شگفت و نمود بىاطّلاعى يا غرضْورزى است. بماند كهاى بسا تبار مادرى رضى و اين كه مام وى از خاندان ناصر اطروش بوده و هم چنين بىقرارى سياسى و ژكيدنهاى پيدا و پنهان او با دستگاه خليفهى عبّاسى، او را در ديدهى برخى ناظران كماطّلاع به سادات شورندهى زيدى مذهب؛ مانند كرده باشد. | ||
به هر روى، يحيى از مرده ريگ قلمى رضى آگاهى چندانى نداشته و به صراحت گفته است كه: «و لم أظفر بشىءٍ من مصنّفاته سوى هذا الكتاب يعنى غريب آن است كه او المجازات النبويّهى رضى را مىشناخته است، ليك نسبت كتاب را به رضى نفى كرده و آن را از صدرالدّين على بن ناصر | به هر روى، يحيى از مرده ريگ قلمى رضى آگاهى چندانى نداشته و به صراحت گفته است كه: «و لم أظفر بشىءٍ من مصنّفاته سوى هذا الكتاب يعنى غريب آن است كه او المجازات النبويّهى رضى را مىشناخته است، ليك نسبت كتاب را به رضى نفى كرده و آن را از صدرالدّين على بن ناصر حسینى دانسته! | ||
يحيى بن حمزه در ديباجهى شرحش از مهجور و مهمل و متروك ماندن نهجالبلاغه (احتمالاً: در جامعهى زيدى پيرامونش) گله مىكند و آن گاه به چرائى اين چگونگى پرداخته، مهجوريّت نهجالبلاغه را ناشى از دشوارى آن و باريكى راز و رمزهايش، به ويژه در پرسمانهاى خداشناختى، و مباحث الاهيّات، قلم مىدهد. | يحيى بن حمزه در ديباجهى شرحش از مهجور و مهمل و متروك ماندن نهجالبلاغه (احتمالاً: در جامعهى زيدى پيرامونش) گله مىكند و آن گاه به چرائى اين چگونگى پرداخته، مهجوريّت نهجالبلاغه را ناشى از دشوارى آن و باريكى راز و رمزهايش، به ويژه در پرسمانهاى خداشناختى، و مباحث الاهيّات، قلم مىدهد. |
ویرایش