پرش به محتوا

الديباج الوضي في الكشف عن أسرار كلام الوصي: تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۴ نوامبر ۲۰۱۸
جز
جایگزینی متن - ' حسين' به ' حسین'
جز (جایگزینی متن - 'نويسنده' به 'نویسنده')
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
جز (جایگزینی متن - ' حسين' به ' حسین')
خط ۴۱: خط ۴۱:
يحيى در متن ديباج پاره‌اى از اشكالات را در قالب «پرسش» و «پاسخ» و زير سرنويس‌هايى از همين دست، مورد بحث قرار داده است.
يحيى در متن ديباج پاره‌اى از اشكالات را در قالب «پرسش» و «پاسخ» و زير سرنويس‌هايى از همين دست، مورد بحث قرار داده است.


وى به شرح نهج‌البلاغه‌ى شريف علىّ بن ناصر حسينى، موسوم به اعلام نهج‌البلاغه، نظر داشته و گاه به نقد گفتارها و راى‌هاى اين شارح كوشيده است.
وى به شرح نهج‌البلاغه‌ى شريف علىّ بن ناصر حسینى، موسوم به اعلام نهج‌البلاغه، نظر داشته و گاه به نقد گفتارها و راى‌هاى اين شارح كوشيده است.


يحيى با آنكه حجم انبوهى از موادّ دانش‌هاى نقلى را در الدّيباج الوضى در ميان آورده، اغلب از منابع و مآخذ خود نامى نمى‌برد و در گفتاوردها به عباراتى چون «و يحكى» يا «حكى» يا «يروى» يا «روى» و مانند آن بسنده مى‌كند. گاه نيز نام گوينده را مى‌برد بى آن كه به مأخذ گفتار و نام كتاب آن گوينده تصريح نمايد. نمونه را، مى‌گويد كه: قاضى عبدالجبّاربن احمد چنين و چنان باز گفته است و خواننده نمى‌داند كه مرد پرنويسى چون قاضى عبدالجبّار در كدام يك از نگارش‌هايش چنين سخنى به ميان آورده است؛ اگرچه پس از جست و جو روشن مى‌شود، سرچشمه‌ى گفتار يحيى بن حمزۀ كتاب مغنى قاضى عبدالجبّار است كه نویسنده‌ى الدّيباج الوضى به ويژه در پرسمان‌هاى امامت و رخدادهاى روزگار عثمان و گزارش كردارهاى طلْحه و زبير و عايشه و معاويه و اهل جمل و اهل شام بسيار بر آن كتاب اعتماد نموده، فى‌الجمله، منابع و مآخذى كه در الدّيباج الوضى به روشنى از آن‌ها نام رفته است، اندك شماراند.
يحيى با آنكه حجم انبوهى از موادّ دانش‌هاى نقلى را در الدّيباج الوضى در ميان آورده، اغلب از منابع و مآخذ خود نامى نمى‌برد و در گفتاوردها به عباراتى چون «و يحكى» يا «حكى» يا «يروى» يا «روى» و مانند آن بسنده مى‌كند. گاه نيز نام گوينده را مى‌برد بى آن كه به مأخذ گفتار و نام كتاب آن گوينده تصريح نمايد. نمونه را، مى‌گويد كه: قاضى عبدالجبّاربن احمد چنين و چنان باز گفته است و خواننده نمى‌داند كه مرد پرنويسى چون قاضى عبدالجبّار در كدام يك از نگارش‌هايش چنين سخنى به ميان آورده است؛ اگرچه پس از جست و جو روشن مى‌شود، سرچشمه‌ى گفتار يحيى بن حمزۀ كتاب مغنى قاضى عبدالجبّار است كه نویسنده‌ى الدّيباج الوضى به ويژه در پرسمان‌هاى امامت و رخدادهاى روزگار عثمان و گزارش كردارهاى طلْحه و زبير و عايشه و معاويه و اهل جمل و اهل شام بسيار بر آن كتاب اعتماد نموده، فى‌الجمله، منابع و مآخذى كه در الدّيباج الوضى به روشنى از آن‌ها نام رفته است، اندك شماراند.
خط ۵۵: خط ۵۵:
انصاف آن است كه زيدى شمردن [[شریف الرضی، محمد بن حسین|شريف رضى]] سخنى شگفت و نمود بى‌اطّلاعى يا غرضْ‌ورزى است. بماند كه‌اى بسا تبار مادرى رضى و اين كه مام وى از خاندان ناصر اطروش بوده و هم چنين بى‌قرارى سياسى و ژكيدن‌هاى پيدا و پنهان او با دستگاه خليفه‌ى عبّاسى، او را در ديده‌ى برخى ناظران كم‌اطّلاع به سادات شورنده‌ى زيدى مذهب؛ مانند كرده باشد.
انصاف آن است كه زيدى شمردن [[شریف الرضی، محمد بن حسین|شريف رضى]] سخنى شگفت و نمود بى‌اطّلاعى يا غرضْ‌ورزى است. بماند كه‌اى بسا تبار مادرى رضى و اين كه مام وى از خاندان ناصر اطروش بوده و هم چنين بى‌قرارى سياسى و ژكيدن‌هاى پيدا و پنهان او با دستگاه خليفه‌ى عبّاسى، او را در ديده‌ى برخى ناظران كم‌اطّلاع به سادات شورنده‌ى زيدى مذهب؛ مانند كرده باشد.


به هر روى، يحيى از مرده ريگ قلمى رضى آگاهى چندانى نداشته و به صراحت گفته است كه: «و لم أظفر بشىءٍ من مصنّفاته سوى هذا الكتاب يعنى غريب آن است كه او المجازات النبويّه‌ى رضى را مى‌شناخته است، ليك نسبت كتاب را به رضى نفى كرده و آن را از صدرالدّين على بن ناصر حسينى دانسته!
به هر روى، يحيى از مرده ريگ قلمى رضى آگاهى چندانى نداشته و به صراحت گفته است كه: «و لم أظفر بشىءٍ من مصنّفاته سوى هذا الكتاب يعنى غريب آن است كه او المجازات النبويّه‌ى رضى را مى‌شناخته است، ليك نسبت كتاب را به رضى نفى كرده و آن را از صدرالدّين على بن ناصر حسینى دانسته!


يحيى بن حمزه در ديباجه‌ى شرحش از مهجور و مهمل و متروك ماندن نهج‌البلاغه (احتمالاً: در جامعه‌ى زيدى پيرامونش) گله مى‌كند و آن گاه به چرائى اين چگونگى پرداخته، مهجوريّت نهج‌البلاغه را ناشى از دشوارى آن و باريكى راز و رمزهايش، به ويژه در پرسمان‌هاى خداشناختى، و مباحث الاهيّات، قلم مى‌دهد.
يحيى بن حمزه در ديباجه‌ى شرحش از مهجور و مهمل و متروك ماندن نهج‌البلاغه (احتمالاً: در جامعه‌ى زيدى پيرامونش) گله مى‌كند و آن گاه به چرائى اين چگونگى پرداخته، مهجوريّت نهج‌البلاغه را ناشى از دشوارى آن و باريكى راز و رمزهايش، به ويژه در پرسمان‌هاى خداشناختى، و مباحث الاهيّات، قلم مى‌دهد.
۶۱٬۱۸۹

ویرایش