۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'براي' به 'برای') |
جز (جایگزینی متن - 'است<ref>' به 'است.<ref>') |
||
خط ۳۰: | خط ۳۰: | ||
== گزارش محتوا == | == گزارش محتوا == | ||
نويسنده در مقدمهاش -كه آن را در آبان 1352 در حوزه علميه قم نوشته- تأكيد كرده است: «كدام قانون مىتواند غريزههاى سركش و ويرانگر را رام، و احساسات آدمى را تلطيف و قدرتهاى عظيم صنعتى او را در مسير عمران و آبادى كشورها به كار گيرد؟ اخلاق همچون امواج نيرومند جاذبه از هر مانعى عبور مىكند و حتى از خلأ مىگذرد و به درون جان آدمى راه پيدا مىكند، او را زيرورو كرده و شخصى تازه با صفاتى عالى و آسمانى و به معنى واقعى كلمه، انسانى مىسازد. بايد اين اصل يعنى «اخلاق» را زنده كرد و كتاب حاضر نيز به همين منظور نوشته شده و از منابع غنى و پرمايه اسلامى ريشه گرفته است<ref>ر.ک: مقدمه، ص12- 13</ref> | نويسنده در مقدمهاش -كه آن را در آبان 1352 در حوزه علميه قم نوشته- تأكيد كرده است: «كدام قانون مىتواند غريزههاى سركش و ويرانگر را رام، و احساسات آدمى را تلطيف و قدرتهاى عظيم صنعتى او را در مسير عمران و آبادى كشورها به كار گيرد؟ اخلاق همچون امواج نيرومند جاذبه از هر مانعى عبور مىكند و حتى از خلأ مىگذرد و به درون جان آدمى راه پيدا مىكند، او را زيرورو كرده و شخصى تازه با صفاتى عالى و آسمانى و به معنى واقعى كلمه، انسانى مىسازد. بايد اين اصل يعنى «اخلاق» را زنده كرد و كتاب حاضر نيز به همين منظور نوشته شده و از منابع غنى و پرمايه اسلامى ريشه گرفته است.<ref>ر.ک: مقدمه، ص12- 13</ref> | ||
هر چند درباره محتواى اين اثر سودمند، گفتنىها فراوان است ولى به جهت رعايت اختصار به ذكر نمونههايى كوتاه و گويا از مطالب آن اكتفا مىشود: | هر چند درباره محتواى اين اثر سودمند، گفتنىها فراوان است ولى به جهت رعايت اختصار به ذكر نمونههايى كوتاه و گويا از مطالب آن اكتفا مىشود: | ||
خط ۳۶: | خط ۳۶: | ||
1. نويسنده در مورد اهميت زبان چنين نوشته است: اصلاح «زبان» و گفتار از آن جهت اهميت فوقالعاده در بحثهاى اخلاقى بهخود گرفته كه زبان، ترجمان دل و نماينده عقل و كليد شخصيت انسان است و مهمترين دريچهاى مىباشد كه به روح انسان گشوده مىشود. اهميت اصلاح زبان آنگاه آشكارتر مىگردد كه بدانيم قسمت مهمى از گناهان، مانند قسمت مهمى از اعمال نيك به وسيله زبان انجام مىگيرد. مرحوم «فيض» در كتاب «محجة البيضاء» و «[[غزالی، محمد بن محمد|غزالى]]» در «احياء العلوم» بحث بسيار مشروحى تحت عنوان «گناهان زبان» ذكر كردهاند؛ از جمله [[غزالی، محمد بن محمد|غزالى]] بيست نوع انحراف و گناه براى زبان نقل نموده است و مواردى از آفات زبان هم هست كه در كلام او ذكر نشده است. جاى ترديد نيست كه مسأله اصلاح زبان بايد به عنوان يكى از مهمترين مسائل اخلاقى مورد مطالعه و تعليم قرار گيرد<ref>ر.ک: متن كتاب، ص71- 75</ref> | 1. نويسنده در مورد اهميت زبان چنين نوشته است: اصلاح «زبان» و گفتار از آن جهت اهميت فوقالعاده در بحثهاى اخلاقى بهخود گرفته كه زبان، ترجمان دل و نماينده عقل و كليد شخصيت انسان است و مهمترين دريچهاى مىباشد كه به روح انسان گشوده مىشود. اهميت اصلاح زبان آنگاه آشكارتر مىگردد كه بدانيم قسمت مهمى از گناهان، مانند قسمت مهمى از اعمال نيك به وسيله زبان انجام مىگيرد. مرحوم «فيض» در كتاب «محجة البيضاء» و «[[غزالی، محمد بن محمد|غزالى]]» در «احياء العلوم» بحث بسيار مشروحى تحت عنوان «گناهان زبان» ذكر كردهاند؛ از جمله [[غزالی، محمد بن محمد|غزالى]] بيست نوع انحراف و گناه براى زبان نقل نموده است و مواردى از آفات زبان هم هست كه در كلام او ذكر نشده است. جاى ترديد نيست كه مسأله اصلاح زبان بايد به عنوان يكى از مهمترين مسائل اخلاقى مورد مطالعه و تعليم قرار گيرد<ref>ر.ک: متن كتاب، ص71- 75</ref> | ||
2. نويسنده تأكيد كرده است: از نظر اجتماعى بزرگترين خدمتى كه صدق و راستى مىتواند به انسانها كند، مسأله جلب اطمينان و اعتماد است. البته مىدانيم تمام پيشرفتهاى علمى و صنعتى و اقتصادى كه نصيب بشر شده مولود سيستم زندگى او، يعنى زندگى دستهجمعى است؛ ولى همكارى و همفكرى كه اساس زندگى دستهجمعى است در صورتى ميسر است كه افراد نسبت به هم اعتماد و اطمينان كامل داشته باشند. در غير اين صورت مشكلات زندگى دستهجمعى، مزاحمتها، نزاعها، كشمكشها و كارشكنىها را خواهند داشت بدون اينكه از فوايد آن بهرهمند گردند. بديهى است مهمترين و مؤثرترين وسيله جلب اطمينان و اعتماد همان «صدق و راستى» و خطرناكترين دشمن آن دروغ است<ref>همان، ص85</ref> | 2. نويسنده تأكيد كرده است: از نظر اجتماعى بزرگترين خدمتى كه صدق و راستى مىتواند به انسانها كند، مسأله جلب اطمينان و اعتماد است. البته مىدانيم تمام پيشرفتهاى علمى و صنعتى و اقتصادى كه نصيب بشر شده مولود سيستم زندگى او، يعنى زندگى دستهجمعى است؛ ولى همكارى و همفكرى كه اساس زندگى دستهجمعى است در صورتى ميسر است كه افراد نسبت به هم اعتماد و اطمينان كامل داشته باشند. در غير اين صورت مشكلات زندگى دستهجمعى، مزاحمتها، نزاعها، كشمكشها و كارشكنىها را خواهند داشت بدون اينكه از فوايد آن بهرهمند گردند. بديهى است مهمترين و مؤثرترين وسيله جلب اطمينان و اعتماد همان «صدق و راستى» و خطرناكترين دشمن آن دروغ است.<ref>همان، ص85</ref> | ||
3. نويسنده يادآور شده است: آنچه از احاديث برمىآيد اين است كه فرد متجاهر، اصولاً احترام ندارد (همان احترامى كه وجود آن، مانع از جواز غيبت است). به عبارت ديگر اينگونه افراد (و افراد ستمگر و بدعتگزار) از نظر «شخصيت اجتماعى» محترم نيستند و هتك حيثيت آنها ممنوع نمىباشد و به همين دليل ترك غيبت و حفظ آبروى آنها لازم نيست. اگر ما از احاديث فوق چنين استفاده كنيم- همانطور كه تعبير «لا غيبة له» و «لا حرمة له» و امثال آن گواهى مىدهد- مطلب روشن مىگردد و نيازى به توضيح زياد پيدا نمىكند؛ زيرا اصولاً ادله عقلى و نقلى حرام بودن غيبت شامل چنين كسى نخواهد بود. ولى بايد توجه داشت كه ظاهراً منظور از متجاهر، هر كسى است كه به كلى پرده حيا را دريده و در برابر گناهان جسور و بىباك است، و شامل تمام افرادى كه به علتى دست به يك گناه علنى مىزنند نمىشود، بنابراین در مورد اين اشخاص تنها در موردى كه متجاهرند، مىتوان غيبت كرد<ref>ر.ک: همان، ص130- 131</ref> | 3. نويسنده يادآور شده است: آنچه از احاديث برمىآيد اين است كه فرد متجاهر، اصولاً احترام ندارد (همان احترامى كه وجود آن، مانع از جواز غيبت است). به عبارت ديگر اينگونه افراد (و افراد ستمگر و بدعتگزار) از نظر «شخصيت اجتماعى» محترم نيستند و هتك حيثيت آنها ممنوع نمىباشد و به همين دليل ترك غيبت و حفظ آبروى آنها لازم نيست. اگر ما از احاديث فوق چنين استفاده كنيم- همانطور كه تعبير «لا غيبة له» و «لا حرمة له» و امثال آن گواهى مىدهد- مطلب روشن مىگردد و نيازى به توضيح زياد پيدا نمىكند؛ زيرا اصولاً ادله عقلى و نقلى حرام بودن غيبت شامل چنين كسى نخواهد بود. ولى بايد توجه داشت كه ظاهراً منظور از متجاهر، هر كسى است كه به كلى پرده حيا را دريده و در برابر گناهان جسور و بىباك است، و شامل تمام افرادى كه به علتى دست به يك گناه علنى مىزنند نمىشود، بنابراین در مورد اين اشخاص تنها در موردى كه متجاهرند، مىتوان غيبت كرد<ref>ر.ک: همان، ص130- 131</ref> | ||
خط ۴۷: | خط ۴۷: | ||
براى كتاب حاضر، فقط فهرست مطالب فراهم شده است. كتاب حاضر مستند است و نويسنده، ارجاعات را بهصورت پاورقى آورده: در پاورقىها نام و نشان آيات را مشخص كرده<ref>متن كتاب، ص40، پاورقى1- 3</ref>و منابع را با ذكر نام نويسنده، كتاب و شماره جلد و صفحه يادآور شده<ref>همان، ص18، پاورقى1</ref>و گاه شماره صفحه مورد نظر را فراموش كرده است<ref>همان، ص254، پاورقى1 و ص66، پاورقى3</ref>گاه نيز افزون بر ذكر منابع، توضيحى افزوده است<ref>همان، ص56، پاورقى 2</ref>و يا بهطور مستقل اصطلاحى را شرح داده است<ref>همان، ص229 پاورقى 1</ref>و البته با بررسى اجمالى اين اثر، پاورقى انتقادى مشاهده نشد. | براى كتاب حاضر، فقط فهرست مطالب فراهم شده است. كتاب حاضر مستند است و نويسنده، ارجاعات را بهصورت پاورقى آورده: در پاورقىها نام و نشان آيات را مشخص كرده<ref>متن كتاب، ص40، پاورقى1- 3</ref>و منابع را با ذكر نام نويسنده، كتاب و شماره جلد و صفحه يادآور شده<ref>همان، ص18، پاورقى1</ref>و گاه شماره صفحه مورد نظر را فراموش كرده است.<ref>همان، ص254، پاورقى1 و ص66، پاورقى3</ref>گاه نيز افزون بر ذكر منابع، توضيحى افزوده است.<ref>همان، ص56، پاورقى 2</ref>و يا بهطور مستقل اصطلاحى را شرح داده است.<ref>همان، ص229 پاورقى 1</ref>و البته با بررسى اجمالى اين اثر، پاورقى انتقادى مشاهده نشد. | ||
==پانويس == | ==پانويس == |
ویرایش