۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - '==پانویس == <references />' به '==پانویس== <references/>') |
جز (جایگزینی متن - 'است<ref>' به 'است.<ref>') |
||
خط ۳۲: | خط ۳۲: | ||
'''روابط متقابل خلفا با خاندان پیامبر صلیاللهعلیهوآله''' اثر رضا کاردان، نوشتاری است پیرامون چگونگی روابط اهلبیت با خلفا و صحابه. | '''روابط متقابل خلفا با خاندان پیامبر صلیاللهعلیهوآله''' اثر رضا کاردان، نوشتاری است پیرامون چگونگی روابط اهلبیت با خلفا و صحابه. | ||
يكى از شبهاتى كه در بحث امامت بر اساس بينش تشيع مطرح است، ناسازگارى اين باور با سيره و روش [[امام على(ع)|اميرمؤمنان على(ع)]] است. گفته مىشود آنچه از سيره آن گرامى ثابت است معاشرت و عدم منازعه وى با خلفا، پرهيز از درگيرى آن حضرت با آنان، نامگذاشتن برخى از فرزندان خويش را به نام آنان، خيرخواهى و شركت آن حضرت در مشورت و وصلت با آنان است و اين حاكى از پذيرش خلافت آنان از ناحيه آن حضرت و مشروعيت خلافت آنان است. جزوه حاضر تحقيق و بررسى فشردهاى پيرامون اين مسئله و پاسخ به شبهه مذكور است. در اين جزوه كيفيت روابط آن حضرت با صحابه و خلفا و خانوادههاى آنان مورد بحث و بررسى قرار گرفته است<ref>پیشگفتار: ص9</ref> | يكى از شبهاتى كه در بحث امامت بر اساس بينش تشيع مطرح است، ناسازگارى اين باور با سيره و روش [[امام على(ع)|اميرمؤمنان على(ع)]] است. گفته مىشود آنچه از سيره آن گرامى ثابت است معاشرت و عدم منازعه وى با خلفا، پرهيز از درگيرى آن حضرت با آنان، نامگذاشتن برخى از فرزندان خويش را به نام آنان، خيرخواهى و شركت آن حضرت در مشورت و وصلت با آنان است و اين حاكى از پذيرش خلافت آنان از ناحيه آن حضرت و مشروعيت خلافت آنان است. جزوه حاضر تحقيق و بررسى فشردهاى پيرامون اين مسئله و پاسخ به شبهه مذكور است. در اين جزوه كيفيت روابط آن حضرت با صحابه و خلفا و خانوادههاى آنان مورد بحث و بررسى قرار گرفته است.<ref>پیشگفتار: ص9</ref> | ||
خط ۵۲: | خط ۵۲: | ||
در عنوان نخست، چند نمونه از احاديث اهل سنت كه از نصوص خلافت بلافصل على(ع) به شمار مىآيد، آورده شده و آنگاه درباره روابط مذكور كه مورد استناد اهل سنت قرار گرفته است، به بحث تفصيلى پرداخته شده است. ازجمله این نصوص روایتی از کتاب مسند [[ابن حنبل، احمد بن محمد|احمد بن حنبل]] است: «... عن زيد بن ثابت قالَ: قالَ رسولالله(ص): إنّي تاركٌ فيكُمُ خليفتَينِ: كتابَ اللهِ حبلٌ ممدودٌ ما بينَ السماءِ و الارضِ أو ما بينَ السماءِ الى الارضِ وعترتي اهلَ بيتي و إنهما لن يتفرّقا حتّى يردا عليّ الحوضَ..»؛... از زيد بن ثابت روايت است كه پيامبر(ص) فرمود: محققاً من ميان شما دو جانشين مىگذارم (يكى از آن دو) كتاب خدا (قرآن كه) ريسمانى است ما بين آسمان و زمين كشيده شده است و (ديگرى) عترتم كه اهلبيت من مىباشند و بهراستی اين دو از يكديگر جدا نمىشوند تا كنار حوض (در قيامت) بر من وارد شوند). پیرامون این حدیث شریف نویسنده به این نکته اشاره نموده و تأکید دارد که نخست بايد توجه داشت كه اين حديث كه حديث ثقلين نام دارد و در منابع بسیاری از شيعه و اهل سنت بهطور متواتر نقل شده، از اعتبار كامل برخورداراست و در بيشتر الفاظ حديث تعبير «ثَقَلَين» بهجاى «خليفتين» آمده است كه به معناى دو چيز گرانسنگ و نفيس و ارزشمند است كه بر اساس اين تعبير، پيامبر(ص) دو عنصر نفيس و گرانقدر را كه يكى قرآن و ديگرى اهلبيتش است، پس از خود ميان امت بهجا مىگذارد<ref>ر.ک: متن کتاب، ص18</ref> | در عنوان نخست، چند نمونه از احاديث اهل سنت كه از نصوص خلافت بلافصل على(ع) به شمار مىآيد، آورده شده و آنگاه درباره روابط مذكور كه مورد استناد اهل سنت قرار گرفته است، به بحث تفصيلى پرداخته شده است. ازجمله این نصوص روایتی از کتاب مسند [[ابن حنبل، احمد بن محمد|احمد بن حنبل]] است: «... عن زيد بن ثابت قالَ: قالَ رسولالله(ص): إنّي تاركٌ فيكُمُ خليفتَينِ: كتابَ اللهِ حبلٌ ممدودٌ ما بينَ السماءِ و الارضِ أو ما بينَ السماءِ الى الارضِ وعترتي اهلَ بيتي و إنهما لن يتفرّقا حتّى يردا عليّ الحوضَ..»؛... از زيد بن ثابت روايت است كه پيامبر(ص) فرمود: محققاً من ميان شما دو جانشين مىگذارم (يكى از آن دو) كتاب خدا (قرآن كه) ريسمانى است ما بين آسمان و زمين كشيده شده است و (ديگرى) عترتم كه اهلبيت من مىباشند و بهراستی اين دو از يكديگر جدا نمىشوند تا كنار حوض (در قيامت) بر من وارد شوند). پیرامون این حدیث شریف نویسنده به این نکته اشاره نموده و تأکید دارد که نخست بايد توجه داشت كه اين حديث كه حديث ثقلين نام دارد و در منابع بسیاری از شيعه و اهل سنت بهطور متواتر نقل شده، از اعتبار كامل برخورداراست و در بيشتر الفاظ حديث تعبير «ثَقَلَين» بهجاى «خليفتين» آمده است كه به معناى دو چيز گرانسنگ و نفيس و ارزشمند است كه بر اساس اين تعبير، پيامبر(ص) دو عنصر نفيس و گرانقدر را كه يكى قرآن و ديگرى اهلبيتش است، پس از خود ميان امت بهجا مىگذارد<ref>ر.ک: متن کتاب، ص18</ref> | ||
به اعتقاد نویسنده تعبير «خليفتين» در اين حديث جالب توجه است كه به معناى دو جانشين است و حاكى از دو نيازى است كه امت اسلامى پس از پيامبر(ص) نسبت به آنها دارند؛ يكى برنامه و دستورالعملی است كه مىبايست در زندگى بدان عمل كنند و آن قرآن است و ديگرى رهبر و جانشين آن حضرت كه مبين و مفسر و مجرى آن است و اين جانشين خاندان گرامى آن حضرت كه على(ع) در رأس آنان است، معرفى شده است<ref>همان</ref> | به اعتقاد نویسنده تعبير «خليفتين» در اين حديث جالب توجه است كه به معناى دو جانشين است و حاكى از دو نيازى است كه امت اسلامى پس از پيامبر(ص) نسبت به آنها دارند؛ يكى برنامه و دستورالعملی است كه مىبايست در زندگى بدان عمل كنند و آن قرآن است و ديگرى رهبر و جانشين آن حضرت كه مبين و مفسر و مجرى آن است و اين جانشين خاندان گرامى آن حضرت كه على(ع) در رأس آنان است، معرفى شده است.<ref>همان</ref> | ||
در عنوان دوم، به بررسی تفصیلی روابط متقابل خاندان پیامبر(ص) با خلفا پرداخته شده و در این زمینه، به سه مورد زیر اشاره و پاسخ هر یک، داده شده است: | در عنوان دوم، به بررسی تفصیلی روابط متقابل خاندان پیامبر(ص) با خلفا پرداخته شده و در این زمینه، به سه مورد زیر اشاره و پاسخ هر یک، داده شده است: | ||
# نام گرفتن برخی از خاندان علی(ع) به نام خلفا که یكى از مسائلى است كه نشانه وجود صميميت و دوستى در ارتباطات مذكور تلقى شده است چنانكه ملاحظه مىكنيم آن حضرت برخى از فرزندان خويش را به نامهاى عمر يا ابوبكر يا عثمان نامگذارى كردند ازاینرو گفته مىشود: اگر آنان با يكديگر دشمنى و كينهتوزى داشتهاند، اين نامها را براى فرزندان خويش برنمیگزیدند. | # نام گرفتن برخی از خاندان علی(ع) به نام خلفا که یكى از مسائلى است كه نشانه وجود صميميت و دوستى در ارتباطات مذكور تلقى شده است چنانكه ملاحظه مىكنيم آن حضرت برخى از فرزندان خويش را به نامهاى عمر يا ابوبكر يا عثمان نامگذارى كردند ازاینرو گفته مىشود: اگر آنان با يكديگر دشمنى و كينهتوزى داشتهاند، اين نامها را براى فرزندان خويش برنمیگزیدند. | ||
# مشاوره خلفا با علی(ع): نویسنده در پاسخ به این امر، به این نکته اشاره نموده که عدم امتناع آن حضرت از قرار گرفتن در طرف مشورت خلفا، به لحاظ اين بود كه آن گرامى مصلحت را در اين نمىديد كه با حالت قهر با آنان برخورد كند و زمام امر را بهطور كامل به عهده آنان واگذارد و در هيچ امرى از امور مداخله نكند. بديهى است كه بركنارى كامل آن حضرت مفاسدى را به بار مىآورد كه با دخالت در بسيارى از امور، مانند مشورت آنان با وى، از آنها جلوگيرى به عمل آمد چنانکه در جنگ با ايران و روم، رهنمودهاى آن حضرت در نهجالبلاغه بيان شده است. | # مشاوره خلفا با علی(ع): نویسنده در پاسخ به این امر، به این نکته اشاره نموده که عدم امتناع آن حضرت از قرار گرفتن در طرف مشورت خلفا، به لحاظ اين بود كه آن گرامى مصلحت را در اين نمىديد كه با حالت قهر با آنان برخورد كند و زمام امر را بهطور كامل به عهده آنان واگذارد و در هيچ امرى از امور مداخله نكند. بديهى است كه بركنارى كامل آن حضرت مفاسدى را به بار مىآورد كه با دخالت در بسيارى از امور، مانند مشورت آنان با وى، از آنها جلوگيرى به عمل آمد چنانکه در جنگ با ايران و روم، رهنمودهاى آن حضرت در نهجالبلاغه بيان شده است. | ||
# ازدواج امکلثوم با خلیفه دوم: اين مسئله كه نزد اهل سنت حاكى از صداقت و صميميت ميان خانوادههاى آنان شمرده شده، اصل وجود آن از ديدگاه علماى تشيع مورد بحث است<ref>همان، ص25- 27</ref> | # ازدواج امکلثوم با خلیفه دوم: اين مسئله كه نزد اهل سنت حاكى از صداقت و صميميت ميان خانوادههاى آنان شمرده شده، اصل وجود آن از ديدگاه علماى تشيع مورد بحث است.<ref>همان، ص25- 27</ref> | ||
در سومین عنوان، روابط متقابل عایشه با خاندان پیامبر(ص) مورد بحث و بررسی قرار گرفته است. در پارهاى روايات اهل سنت، عايشه فاطمه زهرا(س) را ستوده و برخى از سجاياى اخلاقى آن حضرت را یادآور شده و سيره پيامبر(ص) در برخورد با وى و احترام و تكريم آن حضرت نسبت به وى را روايت كرده است. به اعتقاد نویسنده، اين موارد هيچگونه دلالتى بر ارادت و دوستى و حسن روابط ندارد و بسيار اتفاق مىافتد كسانى كه با ديگرى دشمنى دارند؛ فضيلتها و ارزشهاى اخلاقى و عملى دشمن خويش را بازگو مىكنند<ref>ر.ک: همان، ص30</ref> | در سومین عنوان، روابط متقابل عایشه با خاندان پیامبر(ص) مورد بحث و بررسی قرار گرفته است. در پارهاى روايات اهل سنت، عايشه فاطمه زهرا(س) را ستوده و برخى از سجاياى اخلاقى آن حضرت را یادآور شده و سيره پيامبر(ص) در برخورد با وى و احترام و تكريم آن حضرت نسبت به وى را روايت كرده است. به اعتقاد نویسنده، اين موارد هيچگونه دلالتى بر ارادت و دوستى و حسن روابط ندارد و بسيار اتفاق مىافتد كسانى كه با ديگرى دشمنى دارند؛ فضيلتها و ارزشهاى اخلاقى و عملى دشمن خويش را بازگو مىكنند<ref>ر.ک: همان، ص30</ref> | ||
خط ۶۸: | خط ۶۸: | ||
# روايت اينگونه احاديث ويژه اهل سنت است و شيعه بههیچوجه آنها را حجت نمىداند. | # روايت اينگونه احاديث ويژه اهل سنت است و شيعه بههیچوجه آنها را حجت نمىداند. | ||
# ازنظر اهل سنت هم با توجه به احاديث ديگرى كه ديدگاه على(ع) را درباره خلفا تبيين خواهد کرده است، نمىتواند از اعتبار برخوردار باشد. | # ازنظر اهل سنت هم با توجه به احاديث ديگرى كه ديدگاه على(ع) را درباره خلفا تبيين خواهد کرده است، نمىتواند از اعتبار برخوردار باشد. | ||
# اين حديث به خاطر مرسل بودن، فاقد اعتبار است؛ زيرا كسى كه در اين حديث راوى از على(ع) است، بهعنوان «رجل» از وى ياد شده و مجهول است<ref>ر.ک: همان، ص37</ref> | # اين حديث به خاطر مرسل بودن، فاقد اعتبار است؛ زيرا كسى كه در اين حديث راوى از على(ع) است، بهعنوان «رجل» از وى ياد شده و مجهول است.<ref>ر.ک: همان، ص37</ref> | ||
در عناوین بعدی، به ترتیب به موضوعات زیر پرداخته شده است: رابطه صحابه با [[امام على(ع)|حضرت علی(ع)]]؛ روابط خلفا با آن حضرت؛ روابط خلفا با حضرت زهرا(س) در مسئله فدک؛ فاطمه(س) بضعه پیامبر(ص)؛ نموداری دیگر در چگونگی روابط خلفا با خاندان پیامبر(ص)؛ نمونههایی چند از احادیث اهل سنت؛ شهادت «محسن» و تحریف تاریخ و تهاجم بر بیت و شهادت حضرت فاطمه(س) در کتابهای شیعه. | در عناوین بعدی، به ترتیب به موضوعات زیر پرداخته شده است: رابطه صحابه با [[امام على(ع)|حضرت علی(ع)]]؛ روابط خلفا با آن حضرت؛ روابط خلفا با حضرت زهرا(س) در مسئله فدک؛ فاطمه(س) بضعه پیامبر(ص)؛ نموداری دیگر در چگونگی روابط خلفا با خاندان پیامبر(ص)؛ نمونههایی چند از احادیث اهل سنت؛ شهادت «محسن» و تحریف تاریخ و تهاجم بر بیت و شهادت حضرت فاطمه(س) در کتابهای شیعه. | ||
خط ۷۵: | خط ۷۵: | ||
فهرست مطالب به همراه فهرست منابع مورداستفاده نویسنده، در انتهای کتاب آمده است. | فهرست مطالب به همراه فهرست منابع مورداستفاده نویسنده، در انتهای کتاب آمده است. | ||
در پاورقیها علاوه بر ذکر منابع<ref>ر.ک: پاورقی، ص68</ref>، به توضیح برخی از مطالب متن پرداخته شده است<ref>ر.ک: همان، ص71</ref> | در پاورقیها علاوه بر ذکر منابع<ref>ر.ک: پاورقی، ص68</ref>، به توضیح برخی از مطالب متن پرداخته شده است.<ref>ر.ک: همان، ص71</ref> | ||
==پانویس== | ==پانویس== |
ویرایش