۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' ' به ' ') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
جز (جایگزینی متن - 'است<ref>' به 'است.<ref>') |
||
خط ۳۳: | خط ۳۳: | ||
==گزارش محتوا== | ==گزارش محتوا== | ||
آنچه در پیش رو دارید، بازخوانى دو رساله گرانسنگ بازمانده از یکى از جریانهای مهم فلسفى سده یازده هجرى اثر حکیم فرزانه، میر قوامالدین محمد رازى تهرانى، از شاگردان و مروجان اندیشههاى ملا رجبعلى تبریزى است<ref>ر.ک: پیشگفتار، صفحه هشت</ref>. | آنچه در پیش رو دارید، بازخوانى دو رساله گرانسنگ بازمانده از یکى از جریانهای مهم فلسفى سده یازده هجرى اثر حکیم فرزانه، میر قوامالدین محمد رازى تهرانى، از شاگردان و مروجان اندیشههاى ملا رجبعلى تبریزى است.<ref>ر.ک: پیشگفتار، صفحه هشت</ref>. | ||
==عین الحکمه== | ==عین الحکمه== | ||
خط ۴۰: | خط ۴۰: | ||
مصنف در مقدمه بعد از تبیین اصطلاحاتى چون موضوع، مبادى و مسائل، به اثبات دیدگاه خویش در مورد موضوع فلسفه و ابطال سایر آرا مىپردازد. او معتقد است که موضوع فلسفه باید مفهومیباشد که از تمامى مفاهیم و از موضوع تمامى دانشها عامتر است؛ و چنین مفهومى یا وجود است یا موجود و یا شىء. در انتهاى این بحث برخلاف تمامى حکما، دو احتمال اول را رد و احتمال سوم را برمیگزیند و میگوید: لهذا گفتهاند موضوع در این علم موجود است؛ اما حقیقتاً و بالذات شىء است به معنى بدیهى<ref>ر.ک: همان، صفحه سیوسه</ref>. | مصنف در مقدمه بعد از تبیین اصطلاحاتى چون موضوع، مبادى و مسائل، به اثبات دیدگاه خویش در مورد موضوع فلسفه و ابطال سایر آرا مىپردازد. او معتقد است که موضوع فلسفه باید مفهومیباشد که از تمامى مفاهیم و از موضوع تمامى دانشها عامتر است؛ و چنین مفهومى یا وجود است یا موجود و یا شىء. در انتهاى این بحث برخلاف تمامى حکما، دو احتمال اول را رد و احتمال سوم را برمیگزیند و میگوید: لهذا گفتهاند موضوع در این علم موجود است؛ اما حقیقتاً و بالذات شىء است به معنى بدیهى<ref>ر.ک: همان، صفحه سیوسه</ref>. | ||
در فصل نخست، ابتدا با استناد به این قاعده که: «براى تصور اقسام، تصور مقسم ضرورى است؛ و از سویى تا مقسم بر اقسام صادق نباشد، تقسیم بىمعناست» مقسم واجب و ممکن- یعنى موجود- و چگونگى صدق آن بر این دو را تبیین مىکند. سپس چنین نتیجه میگیرد که واجب و ممکن هر دو قابل وجودند و در وجود محتاج به فاعل؛ اما این فاعل، قسیم واجب و ممکن نیست و موجود بودن آن به معناى دیگرى است<ref>ر.ک: همان، صفحه سیوچهار</ref>. | در فصل نخست، ابتدا با استناد به این قاعده که: «براى تصور اقسام، تصور مقسم ضرورى است؛ و از سویى تا مقسم بر اقسام صادق نباشد، تقسیم بىمعناست» مقسم واجب و ممکن- یعنى موجود- و چگونگى صدق آن بر این دو را تبیین مىکند. سپس چنین نتیجه میگیرد که واجب و ممکن هر دو قابل وجودند و در وجود محتاج به فاعل؛ اما این فاعل، قسیم واجب و ممکن نیست و موجود بودن آن به معناى دیگرى است.<ref>ر.ک: همان، صفحه سیوچهار</ref>. | ||
فصل دوم کتاب، به تقسیم موجود به واحد و کثیر اختصاص دارد. در این فصل مصنف ابتدا موجود را به واحد و کثیر و سپس هر یک را به بالذات و بالعرض تقسیم کرده و هر یک از این اقسام چهارگانه را تعریف مىکند. پسازآن به تبیین اصناف چهارگانه واحد بالذات- یعنى: واحد جنسى، واحد نوعى، واحد شخصى و واحد اتصالى- میپردازد؛ و در ادامه به تفاوت میان واحد بالذات و واحد بذات، واحد جنسى و واحد بالجنس، واحد نوعى و واحد بالنوع، واحد اتصالى و واحد بالاتصال اشاره مىکند. در پایان، اقسام کثرت را بیان کرده و اثبات مىکند که تقابل وحدت و کثرت از نوع تقابل تضایف است<ref>ر.ک: همان</ref>. | فصل دوم کتاب، به تقسیم موجود به واحد و کثیر اختصاص دارد. در این فصل مصنف ابتدا موجود را به واحد و کثیر و سپس هر یک را به بالذات و بالعرض تقسیم کرده و هر یک از این اقسام چهارگانه را تعریف مىکند. پسازآن به تبیین اصناف چهارگانه واحد بالذات- یعنى: واحد جنسى، واحد نوعى، واحد شخصى و واحد اتصالى- میپردازد؛ و در ادامه به تفاوت میان واحد بالذات و واحد بذات، واحد جنسى و واحد بالجنس، واحد نوعى و واحد بالنوع، واحد اتصالى و واحد بالاتصال اشاره مىکند. در پایان، اقسام کثرت را بیان کرده و اثبات مىکند که تقابل وحدت و کثرت از نوع تقابل تضایف است.<ref>ر.ک: همان</ref>. | ||
فصل سوم، پیرامون لواحق وحدت و کثرت است. مصنف حمل و هو هویت را از لواحق وحدت و غیریت و سلب حمل را از عوارض کثرت میداند. او بعد از تعریف حمل، آن را به بالذات و بالعرض و سپس حمل بالذات را به پنج قسم تقسیم کرده است و در ضمن آنها به حمل ذاتى و عرضى نیز اشاره مىکند. در انتهاى فصل، اقسام چهارگانه تقابل- یعنى: تناقض، تضاد، عدم و ملکه و تضایف- و خواص آنها را تبیین مىنماید<ref>ر.ک: همان، صفحه سیوپنج و سیوشش</ref>. | فصل سوم، پیرامون لواحق وحدت و کثرت است. مصنف حمل و هو هویت را از لواحق وحدت و غیریت و سلب حمل را از عوارض کثرت میداند. او بعد از تعریف حمل، آن را به بالذات و بالعرض و سپس حمل بالذات را به پنج قسم تقسیم کرده است و در ضمن آنها به حمل ذاتى و عرضى نیز اشاره مىکند. در انتهاى فصل، اقسام چهارگانه تقابل- یعنى: تناقض، تضاد، عدم و ملکه و تضایف- و خواص آنها را تبیین مىنماید<ref>ر.ک: همان، صفحه سیوپنج و سیوشش</ref>. | ||
خط ۴۸: | خط ۴۸: | ||
فصل چهارم در تعریف کلى و جزئى و بیان اقسام هر یک- یعنى: کلى منطقى، کلى طبیعى، جزئى حقیقى و اضافى- است. نکته حائز اهمیت اینکه- همانگونه که گذشت- وى کلى را برخلاف دیدگاه مشهور تعریف کرده و معتقد است که کلىاى که اصلاً فرد نداشته باشد، معقول نیست. او در این فصل با ذکر مثالی به تفسیر قاعده «الماهیة من حیث هی هی لیست الا هی» پرداخته تا اثبات نماید که اوصافی چون: کلیت و جزئیت و کثرت و وحدت، داخل در ذات یک ماهیت نیستند. گرچه هر ماهیتی در خارج به اعتباری کلی و به اعتباری دیگر جزئی است؛ به اعتباری کثیر و به اعتباری دیگر واحد است. سپس سخنی از شیخ را نقل میکند که: «ممکن نیست یک معنی بعینه در ضمن افراد متعدد موجود باشد» و به تفسیر و نقد آن میپردازد. در بخش انتهایی این فصل، اثبات میکند که لازم نیست کلی بالفعل دارای افراد متعدد باشد.<ref>ر.ک: همان، صفحه سیوپنج</ref>. | فصل چهارم در تعریف کلى و جزئى و بیان اقسام هر یک- یعنى: کلى منطقى، کلى طبیعى، جزئى حقیقى و اضافى- است. نکته حائز اهمیت اینکه- همانگونه که گذشت- وى کلى را برخلاف دیدگاه مشهور تعریف کرده و معتقد است که کلىاى که اصلاً فرد نداشته باشد، معقول نیست. او در این فصل با ذکر مثالی به تفسیر قاعده «الماهیة من حیث هی هی لیست الا هی» پرداخته تا اثبات نماید که اوصافی چون: کلیت و جزئیت و کثرت و وحدت، داخل در ذات یک ماهیت نیستند. گرچه هر ماهیتی در خارج به اعتباری کلی و به اعتباری دیگر جزئی است؛ به اعتباری کثیر و به اعتباری دیگر واحد است. سپس سخنی از شیخ را نقل میکند که: «ممکن نیست یک معنی بعینه در ضمن افراد متعدد موجود باشد» و به تفسیر و نقد آن میپردازد. در بخش انتهایی این فصل، اثبات میکند که لازم نیست کلی بالفعل دارای افراد متعدد باشد.<ref>ر.ک: همان، صفحه سیوپنج</ref>. | ||
در فصل پنجم، سه مورد از کلیات خمس-یعنى: جنس، فصل و نوع- مورد بررسى قرار گرفتهاند. مصنف بعد از تعریف این سه، درصدد تشریح و اثبات مسائل و نکاتى چون: «وحدت ذاتى جنس و فصل و نوع و تغایر اعتبارى آنها؛ تقدم جنس و فصل بر نوع؛ تغایر ذاتى جنس با ماده و فصل با صورت» برآمده است<ref>ر.ک: همان</ref>. | در فصل پنجم، سه مورد از کلیات خمس-یعنى: جنس، فصل و نوع- مورد بررسى قرار گرفتهاند. مصنف بعد از تعریف این سه، درصدد تشریح و اثبات مسائل و نکاتى چون: «وحدت ذاتى جنس و فصل و نوع و تغایر اعتبارى آنها؛ تقدم جنس و فصل بر نوع؛ تغایر ذاتى جنس با ماده و فصل با صورت» برآمده است.<ref>ر.ک: همان</ref>. | ||
فصل ششم، اختصاص به مقولات عشر دارد. ابتدا چگونگى انقسام موجود ممکن به ده مقوله بیان مىشود. پسازآن به این نکته مهم اشاره مىشود که حمل موجود بر جوهر و عرض و حمل عرض بر مقولات عرضى از نوع حمل جنس و عرض عام، مستند به جنس نیست. سایر مباحثى که در این فصل مورد بحث قرار گرفتهاند عبارتند از: اثبات وجود جوهر و مقولات عرضى؛ خواص و ویژگیهاى برخى از مقولات عشر؛ اقسام کم متصل و منفصل و اثبات وجود آنها<ref>ر.ک: همان، صفحه سیوشش</ref>. | فصل ششم، اختصاص به مقولات عشر دارد. ابتدا چگونگى انقسام موجود ممکن به ده مقوله بیان مىشود. پسازآن به این نکته مهم اشاره مىشود که حمل موجود بر جوهر و عرض و حمل عرض بر مقولات عرضى از نوع حمل جنس و عرض عام، مستند به جنس نیست. سایر مباحثى که در این فصل مورد بحث قرار گرفتهاند عبارتند از: اثبات وجود جوهر و مقولات عرضى؛ خواص و ویژگیهاى برخى از مقولات عشر؛ اقسام کم متصل و منفصل و اثبات وجود آنها<ref>ر.ک: همان، صفحه سیوشش</ref>. | ||
خط ۵۶: | خط ۵۶: | ||
و اما سایر مباحث طرح شده در این فصل عبارتند از: انحصار معروض اضافه در جوهر؛ تکافؤ و معیت متضایفان در وجود و ماهیت؛ عدم علیت هر یک از متضایفان نسبت به دیگرى<ref>ر.ک: همان</ref>. | و اما سایر مباحث طرح شده در این فصل عبارتند از: انحصار معروض اضافه در جوهر؛ تکافؤ و معیت متضایفان در وجود و ماهیت؛ عدم علیت هر یک از متضایفان نسبت به دیگرى<ref>ر.ک: همان</ref>. | ||
فصل هشتم، درباره مقولات جوهری جسم، هیولی و صورت است. مصنف در این فصل بهتفصیل پیرامون ماهیت هر یک از مقولات سهگانه یاد شده و ارتباط آنها، ترکب جسم از هیولی و صورت، نیازمندی هیولی بهصورت و بالعکس، قابلیت ذاتی هیولی نسبت بهصورت، سبب اختلاف صور و قابلیتهای جسم، نسبت میان مقدار و جسم، اتصال ذاتی جسم، چگونگی تکثر جسم، بحث میکند و در پایان اثبات مینماید که هیولای تمامی اجسام واحد است<ref>ر.ک: همان</ref>. | فصل هشتم، درباره مقولات جوهری جسم، هیولی و صورت است. مصنف در این فصل بهتفصیل پیرامون ماهیت هر یک از مقولات سهگانه یاد شده و ارتباط آنها، ترکب جسم از هیولی و صورت، نیازمندی هیولی بهصورت و بالعکس، قابلیت ذاتی هیولی نسبت بهصورت، سبب اختلاف صور و قابلیتهای جسم، نسبت میان مقدار و جسم، اتصال ذاتی جسم، چگونگی تکثر جسم، بحث میکند و در پایان اثبات مینماید که هیولای تمامی اجسام واحد است.<ref>ر.ک: همان</ref>. | ||
در فصل نهم، پیرامون دو مقوله جوهری دیگر یعنی عقل و نفس سخن میراند. نخست اثبات مینماید که جاعل و فاعل هیولی عقل است. سپس از طریق تلازم هیولی و صورت بدانجا منتهی میشود که عقل ثانیاً و بالعرض فاعل صورت نیز است. در انتها اثبات میکند که عقل بالعرض همان نفس است و نفس بالذات همان عقل<ref>ر.ک: همان، صفحه سیوشش و سیوهفت</ref>. | در فصل نهم، پیرامون دو مقوله جوهری دیگر یعنی عقل و نفس سخن میراند. نخست اثبات مینماید که جاعل و فاعل هیولی عقل است. سپس از طریق تلازم هیولی و صورت بدانجا منتهی میشود که عقل ثانیاً و بالعرض فاعل صورت نیز است. در انتها اثبات میکند که عقل بالعرض همان نفس است و نفس بالذات همان عقل<ref>ر.ک: همان، صفحه سیوشش و سیوهفت</ref>. |
ویرایش