پرش به محتوا

المسايرة في علم الكلام و العقائد التوحيدية المنجية في الآخرة: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'است<ref>' به 'است.<ref>'
جز (جایگزینی متن - '==پانویس == <references />' به '==پانویس== <references/>')
جز (جایگزینی متن - 'است<ref>' به 'است.<ref>')
خط ۴۴: خط ۴۴:
رکن اول کتاب در معرفت خداوند متعال است. در این رکن، علم به وجود خداوند و قدم و بقای او و اینکه جوهر و جسم و عرض نیست، جهت و مکان نداشته و دیده نمی‎شود، مطرح شده است؛ مثلاً نویسنده در اصل هفتم این رکن، جهت نداشتن خداوند را این‎گونه تبیین می‎کند: خداوند جهت ندارد؛ چراکه جهاتی که بالا و پایین و راست و چپ است، با پیدایش انسان و مانند او، که بر دو پا راه می‎روند، ایجاد می‎شود و فوق به معنای آن‎ چیزی است که محاذی سر اوست و در رابطه با موجوداتی که بر چهار پا یا شکم راه می‎روند، بالای پشت آنها را فوق می‎گویند؛ پس جهت امری اعتباری است؛ چراکه مورچه وقتی بر سقف راه می‎رود، فوق نسبت به آن، سمت زمین است؛ چراکه زمین به موازات پشت اوست و اگر هر موجودی مانند کره دایره‎ای باشد، هیچ‎یک از این جهات را نخواهد داشت. خداوند تعالی در ازل، درحالی‎که هیچ‎یک از موجودات نبوده‎اند، وجود داشته است؛ پس بوده، ولی نه در جهتی؛ وانگهی جهت‎دار بودن، یعنی متحیز بودن؛ درحالی‎که خداوند متحیز نیست؛ چراکه جوهر و جسم نیست<ref>ر.ک: متن کتاب، ص17-16 </ref>‏.  
رکن اول کتاب در معرفت خداوند متعال است. در این رکن، علم به وجود خداوند و قدم و بقای او و اینکه جوهر و جسم و عرض نیست، جهت و مکان نداشته و دیده نمی‎شود، مطرح شده است؛ مثلاً نویسنده در اصل هفتم این رکن، جهت نداشتن خداوند را این‎گونه تبیین می‎کند: خداوند جهت ندارد؛ چراکه جهاتی که بالا و پایین و راست و چپ است، با پیدایش انسان و مانند او، که بر دو پا راه می‎روند، ایجاد می‎شود و فوق به معنای آن‎ چیزی است که محاذی سر اوست و در رابطه با موجوداتی که بر چهار پا یا شکم راه می‎روند، بالای پشت آنها را فوق می‎گویند؛ پس جهت امری اعتباری است؛ چراکه مورچه وقتی بر سقف راه می‎رود، فوق نسبت به آن، سمت زمین است؛ چراکه زمین به موازات پشت اوست و اگر هر موجودی مانند کره دایره‎ای باشد، هیچ‎یک از این جهات را نخواهد داشت. خداوند تعالی در ازل، درحالی‎که هیچ‎یک از موجودات نبوده‎اند، وجود داشته است؛ پس بوده، ولی نه در جهتی؛ وانگهی جهت‎دار بودن، یعنی متحیز بودن؛ درحالی‎که خداوند متحیز نیست؛ چراکه جوهر و جسم نیست<ref>ر.ک: متن کتاب، ص17-16 </ref>‏.  


رکن دوم به صفات الهی اختصاص دارد؛ به‎عنوان مثال خداوند متعال سمیع و بصیر است، بدون نیاز به چشم و گوش. همچنان‎که علیم است، بدون نیاز به مغز و قلب. خطورات و اوهام پنهانی در برابر دیدگان اوست و صدای گام‎های مورچه بر صخره خشک را می‎شنود؛ چراکه این دو از صفات کمالیه هستند که اتصاف خداوند به آنها شایسته‎تر از اتصاف مخلوق به آنهاست<ref>ر.ک: همان، ص30-29</ref>‏.  
رکن دوم به صفات الهی اختصاص دارد؛ به‎عنوان مثال خداوند متعال سمیع و بصیر است، بدون نیاز به چشم و گوش. همچنان‎که علیم است، بدون نیاز به مغز و قلب. خطورات و اوهام پنهانی در برابر دیدگان اوست و صدای گام‎های مورچه بر صخره خشک را می‎شنود؛ چراکه این دو از صفات کمالیه هستند که اتصاف خداوند به آنها شایسته‎تر از اتصاف مخلوق به آنهاست.<ref>ر.ک: همان، ص30-29</ref>‏.  


در رکن سوم، موضوع افعال الهی مطرح شده است. نویسنده پیش از ورود به این موضوع، مسئله اختلاف مشایخ حنفیه و اشاعره در صفات افعال (صفات دال بر نوعی تأثیر که به اعتبار اسماء آثارشان، اسمایی غیر از اسم قدرت دارند و جامع همه آنها اسم «تکوین» است؛ مثلاًاگر آن اثر، «مخلوق» باشد، اسم، «خالق» و صفت، «خلق» خواهد بود و...)را مطرح کرده است. مشایخ حنفی متأخر معتقدند که صفات فعل، صفاتی قدیم و زائد بر صفات متقدم (علم، قدمت، ابدیت، جسم نبودن و...) هستند. اشاعره معتقدند که صفت «تکوین»، با همه فصولش، چیزی جز صفت «قدرت» به اعتبار تعلق آن به متعلقی خاص نیست؛ بنابراین «تخلیق»، همان «قدرت» است به اعتبار تعلق آن به «مخلوق» و..<ref>ر.ک: همان، ص40-37</ref>‏.  
در رکن سوم، موضوع افعال الهی مطرح شده است. نویسنده پیش از ورود به این موضوع، مسئله اختلاف مشایخ حنفیه و اشاعره در صفات افعال (صفات دال بر نوعی تأثیر که به اعتبار اسماء آثارشان، اسمایی غیر از اسم قدرت دارند و جامع همه آنها اسم «تکوین» است؛ مثلاًاگر آن اثر، «مخلوق» باشد، اسم، «خالق» و صفت، «خلق» خواهد بود و...)را مطرح کرده است. مشایخ حنفی متأخر معتقدند که صفات فعل، صفاتی قدیم و زائد بر صفات متقدم (علم، قدمت، ابدیت، جسم نبودن و...) هستند. اشاعره معتقدند که صفت «تکوین»، با همه فصولش، چیزی جز صفت «قدرت» به اعتبار تعلق آن به متعلقی خاص نیست؛ بنابراین «تخلیق»، همان «قدرت» است به اعتبار تعلق آن به «مخلوق» و..<ref>ر.ک: همان، ص40-37</ref>‏.  
خط ۵۲: خط ۵۲:
او برای امام پنج ویژگی را شرط می‎داند و هاشمی و معصوم بودن را به شیعه نسبت داده و از جمله شروط امامت نمی‎داند؛ حتی اعتقاد حنفیه مبنی بر شرط نبودن عدالت برای امام و صحیح بودن تقلید از فاسق را نیز می‎پذیرد<ref>ر.ک: همان، ص170</ref>‏ و در پایان آخرین اصل چنین می‎نویسد: «واجب است اطاعت از امام عادل یا فاجر هنگامی‎که مخالفت با شرع نکند»<ref>ر.ک: همان، ص172</ref>‏.  
او برای امام پنج ویژگی را شرط می‎داند و هاشمی و معصوم بودن را به شیعه نسبت داده و از جمله شروط امامت نمی‎داند؛ حتی اعتقاد حنفیه مبنی بر شرط نبودن عدالت برای امام و صحیح بودن تقلید از فاسق را نیز می‎پذیرد<ref>ر.ک: همان، ص170</ref>‏ و در پایان آخرین اصل چنین می‎نویسد: «واجب است اطاعت از امام عادل یا فاجر هنگامی‎که مخالفت با شرع نکند»<ref>ر.ک: همان، ص172</ref>‏.  


در خاتمه کتاب، موضوع ایمان و متعلقات و احکام آن مطرح شده است. به اعتقاد اشاعره، ایمان تنها تصدیق به قلب است. خوارج اطاعت را نیز شرط می‎دانند و گناهکار را کافر می‎خوانند؛ چراکه جزئی از ماهیت ایمان را دارا نیست. در این بین کرامیه معتقدند که تنها اقرار به زبان کافی است<ref>ر.ک: همان، ص172</ref>‏.
در خاتمه کتاب، موضوع ایمان و متعلقات و احکام آن مطرح شده است. به اعتقاد اشاعره، ایمان تنها تصدیق به قلب است. خوارج اطاعت را نیز شرط می‎دانند و گناهکار را کافر می‎خوانند؛ چراکه جزئی از ماهیت ایمان را دارا نیست. در این بین کرامیه معتقدند که تنها اقرار به زبان کافی است.<ref>ر.ک: همان، ص172</ref>‏.


نویسنده با بررسی مفصل موضوع ایمان به مسائل مختلفی پیرامون آن اشاره می‎کند؛ از جمله در مسئله چهارم این شبهه را پاسخ می‎‎دهد که آیا ایمان با خواب، غفلت، بی‎هوشی و مرگ باقی خواهد ماند؟<ref>ر.ک: همان، ص195</ref>‏.  
نویسنده با بررسی مفصل موضوع ایمان به مسائل مختلفی پیرامون آن اشاره می‎کند؛ از جمله در مسئله چهارم این شبهه را پاسخ می‎‎دهد که آیا ایمان با خواب، غفلت، بی‎هوشی و مرگ باقی خواهد ماند؟<ref>ر.ک: همان، ص195</ref>‏.  


==وضعیت کتاب==
==وضعیت کتاب==
در دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، نام کتاب، «المسايرة في العقائد المنجية في الآخرة» ذکر شده است. این اثر یک بار در سال 1904م، در دهلی و بار دیگر همراه با شرح کمال‎الدین ابن ابی‎شریف موسوم به «المسامرة و حواشي ابن قطلوبغا» در 1317ق، در بولاق مصر و سپس به‎طور جداگانه در 1347ق، در مصر به چاپ رسیده است<ref>ر.ک: مؤذن جامی، محمدهادی، ص120</ref>‏. شرح کمال‎الدین محمد بن محمد شافعی در سال 1425ق (2004م)، با عنوان «المسامرة شرح المسايرة» منتشر گردید.
در دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، نام کتاب، «المسايرة في العقائد المنجية في الآخرة» ذکر شده است. این اثر یک بار در سال 1904م، در دهلی و بار دیگر همراه با شرح کمال‎الدین ابن ابی‎شریف موسوم به «المسامرة و حواشي ابن قطلوبغا» در 1317ق، در بولاق مصر و سپس به‎طور جداگانه در 1347ق، در مصر به چاپ رسیده است.<ref>ر.ک: مؤذن جامی، محمدهادی، ص120</ref>‏. شرح کمال‎الدین محمد بن محمد شافعی در سال 1425ق (2004م)، با عنوان «المسامرة شرح المسايرة» منتشر گردید.
   
   
فهرست مطالب در انتهای کتاب ذکر شده است. عبدالمجید لبان، تعلیقه‎ای بر کتاب نوشته و از محقق اثر [[عبدالحميد، محمد محيي‌الدين|محی‎الدین عبدالحمید]] تجلیل کرده؛ این تعلیقه، پس از فهرست کتاب آمده است<ref>ر.ک: متن کتاب، ص201 </ref>‏.
فهرست مطالب در انتهای کتاب ذکر شده است. عبدالمجید لبان، تعلیقه‎ای بر کتاب نوشته و از محقق اثر [[عبدالحميد، محمد محيي‌الدين|محی‎الدین عبدالحمید]] تجلیل کرده؛ این تعلیقه، پس از فهرست کتاب آمده است.<ref>ر.ک: متن کتاب، ص201 </ref>‏.


==پانویس==
==پانویس==
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش