پرش به محتوا

المحيط بالتكليف: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'است<ref>' به 'است.<ref>'
جز (جایگزینی متن - ' ' به ' ')
جز (جایگزینی متن - 'است<ref>' به 'است.<ref>')
خط ۳۶: خط ۳۶:
   
   
==گزارش محتوا==
==گزارش محتوا==
محقق اثر در ابتدای مقدمه، دو نسخه مورد استفاده‎اش را معرفی کرده است. غفلت از گذاشتن نقطه و همزه و یک‎نواخت بودن خط به شیوه گذشته، سبب شده که به سبب نبود فاصله بین کلمات، عبارات، متداخل و درهم‎آمیخته شود. وی اختلافات دو نسخه را مشخص و نصی را که وضوح بیشتری داشته و با سیاق موضوع مرتبط‎تر بوده، برگزیده است<ref>ر.ک: مقدمه محقق، ص6</ref>‎.
محقق اثر در ابتدای مقدمه، دو نسخه مورد استفاده‎اش را معرفی کرده است. غفلت از گذاشتن نقطه و همزه و یک‎نواخت بودن خط به شیوه گذشته، سبب شده که به سبب نبود فاصله بین کلمات، عبارات، متداخل و درهم‎آمیخته شود. وی اختلافات دو نسخه را مشخص و نصی را که وضوح بیشتری داشته و با سیاق موضوع مرتبط‎تر بوده، برگزیده است.<ref>ر.ک: مقدمه محقق، ص6</ref>‎.


جالب آنکه مباحث کتاب، در یکی از نسخه‎ها در ضمن نه سفر و در دیگری در 34 سفر ارائه شده است <ref>ر.ک: همان، ص10</ref>‎.  
جالب آنکه مباحث کتاب، در یکی از نسخه‎ها در ضمن نه سفر و در دیگری در 34 سفر ارائه شده است <ref>ر.ک: همان، ص10</ref>‎.  
خط ۴۴: خط ۴۴:
قاضی عبدالجبار همانند اکثر متأخرین معتزله، از پیروان ابوهاشم جبایی است؛ لذا در همان سطرهای اولیه کتاب در ذکر معنای تکلیف تنها به «نقض البدل» و «العسكريات» جبایی استناد می‎کند و چنین نتیجه می‎گیرد: که تکلیف، امر و الزام به چیزی است که در آن دشواری و سختی باشد...؛ چه، تکلیف، از «الكلفة» گرفته شده که به معنای مشقت است. لازمه این تعریف آن است که عقلیات داخل در تکلیف نباشد؛ چراکه امر (ازآن‎جهت که قول ویژه‎‎ای است) در آنها وجود ندارد<ref>ر.ک: متن کتاب، ص11</ref>‎. سپس در ادامه این مبحث به دیدگاه اعتزالی خود اشاره کرده و تکلیف را در صورتی صحیح می‎داند که شخص امکان انجام یا ترک فعلی را داشته باشد<ref>ر.ک: همان، ص12</ref>‎.
قاضی عبدالجبار همانند اکثر متأخرین معتزله، از پیروان ابوهاشم جبایی است؛ لذا در همان سطرهای اولیه کتاب در ذکر معنای تکلیف تنها به «نقض البدل» و «العسكريات» جبایی استناد می‎کند و چنین نتیجه می‎گیرد: که تکلیف، امر و الزام به چیزی است که در آن دشواری و سختی باشد...؛ چه، تکلیف، از «الكلفة» گرفته شده که به معنای مشقت است. لازمه این تعریف آن است که عقلیات داخل در تکلیف نباشد؛ چراکه امر (ازآن‎جهت که قول ویژه‎‎ای است) در آنها وجود ندارد<ref>ر.ک: متن کتاب، ص11</ref>‎. سپس در ادامه این مبحث به دیدگاه اعتزالی خود اشاره کرده و تکلیف را در صورتی صحیح می‎داند که شخص امکان انجام یا ترک فعلی را داشته باشد<ref>ر.ک: همان، ص12</ref>‎.


همچنین در بخش دیگری از مباحث خود تکالیف را به عقلیات و سمعیات تقسیم کرده و وظیفه مکلفین نسبت به هر قسم را توضیح داده است<ref>ر.ک: همان، ص23</ref>‎.  
همچنین در بخش دیگری از مباحث خود تکالیف را به عقلیات و سمعیات تقسیم کرده و وظیفه مکلفین نسبت به هر قسم را توضیح داده است.<ref>ر.ک: همان، ص23</ref>‎.  


اثبات محدث، موضوع اصلی سفر دوم کتاب است. قاضی چنین استدلال می‎کند که اولین چیزی که از علم اجمالی به خداوند متعال حاصل می‎شود، علم به این مطلب است که همه اجسام و الوان و غیر آنها در حدوثشان نیازمند محدثی هستند. سپس در این رابطه، دیدگاه ابوعلی و ابوهاشم معتزلی را مطرح می‎کند<ref>ر.ک: همان، ص76-75</ref>‎.  
اثبات محدث، موضوع اصلی سفر دوم کتاب است. قاضی چنین استدلال می‎کند که اولین چیزی که از علم اجمالی به خداوند متعال حاصل می‎شود، علم به این مطلب است که همه اجسام و الوان و غیر آنها در حدوثشان نیازمند محدثی هستند. سپس در این رابطه، دیدگاه ابوعلی و ابوهاشم معتزلی را مطرح می‎کند<ref>ر.ک: همان، ص76-75</ref>‎.  
خط ۵۲: خط ۵۲:
نویسنده در یکی از فصول سفر پنجم کتاب به موضوع صابئین پرداخته است و آنها را از فرق کفار دانسته است. صابئین کسانی هستند که ستارگان را می‎پرستند، ولذا آنها را شبیه گروهی از مجوس می‎داند که خورشید و ماه را می‎پرستند. این گروه برای ستارگان تأثیرات فوق‎العاده در کشاورزی و غیر آن از امور دنیوی قائل هستند و به همین جهت آنها را مستحق عبادت می‎دانند. قاضی در اینجا به جان خود قسم می‎خورد که اگر واقعاً این تأثیرات به‎تنهایی از خود ستارگان بود شایسته پرستش بودند؛ اما این تأثیرات به‎واسطه قدرت پروردگار است، ولذا خداوند است که شایسته شکر و عبادت است نه آنها<ref>ر.ک: همان، ص227</ref>‎.
نویسنده در یکی از فصول سفر پنجم کتاب به موضوع صابئین پرداخته است و آنها را از فرق کفار دانسته است. صابئین کسانی هستند که ستارگان را می‎پرستند، ولذا آنها را شبیه گروهی از مجوس می‎داند که خورشید و ماه را می‎پرستند. این گروه برای ستارگان تأثیرات فوق‎العاده در کشاورزی و غیر آن از امور دنیوی قائل هستند و به همین جهت آنها را مستحق عبادت می‎دانند. قاضی در اینجا به جان خود قسم می‎خورد که اگر واقعاً این تأثیرات به‎تنهایی از خود ستارگان بود شایسته پرستش بودند؛ اما این تأثیرات به‎واسطه قدرت پروردگار است، ولذا خداوند است که شایسته شکر و عبادت است نه آنها<ref>ر.ک: همان، ص227</ref>‎.


نویسنده در بخشی از سفر ششم به موضوع حسن و قبح پرداخته است. دو‎ گروه‎ امامیه و معتزله را که در بسیاری از مسائل مـربوط بـه «عدل» نظر یکسانی‎ دارند‎، تحت عنوان «عدلیه» یاد می‎کنند؛ بنابراین اصل حسن و قـبح عـقلی نـیز از محرکات آن بشمار می‎رود‎ و طرح‎ این مسئله در کلام اسلامی نیز توسط آنان انجام گرفته است<ref>ر.ک: ربانی گلپایگانی، علی، ص25</ref>‎.
نویسنده در بخشی از سفر ششم به موضوع حسن و قبح پرداخته است. دو‎ گروه‎ امامیه و معتزله را که در بسیاری از مسائل مـربوط بـه «عدل» نظر یکسانی‎ دارند‎، تحت عنوان «عدلیه» یاد می‎کنند؛ بنابراین اصل حسن و قـبح عـقلی نـیز از محرکات آن بشمار می‎رود‎ و طرح‎ این مسئله در کلام اسلامی نیز توسط آنان انجام گرفته است.<ref>ر.ک: ربانی گلپایگانی، علی، ص25</ref>‎.


حسن و نیکو و قبیح و زشت به‎خودی‎خود نیکو و زشت است؛ خواه آنکه شرع به آن حکم کرده باشد یا نکرده باشد، مانند نیکی، راستی، بدی و دروغ. عقل در ادراک این امور استقلال دارد و به‎تنهایی و قبل از اینکه از شرع چیزی به او رسیده باشد، قادر به درک و تشخیص آنهاست؛ ازاین‎رو، حسن و قبح ذاتی به نام حسن و قبح عقلی نیز خوانده می‎شود و از آن تعبیر به مستقلات عقلیه می‎شود؛ لذا نویسنده با رد دیدگاه اشاعره که حسن و قبح را منوط به نظر شارع می‎کنند، معتقد است که قبیح از هرکس صادر شود، قبیح است<ref>ر.ک: متن کتاب، ص251</ref>‎.  
حسن و نیکو و قبیح و زشت به‎خودی‎خود نیکو و زشت است؛ خواه آنکه شرع به آن حکم کرده باشد یا نکرده باشد، مانند نیکی، راستی، بدی و دروغ. عقل در ادراک این امور استقلال دارد و به‎تنهایی و قبل از اینکه از شرع چیزی به او رسیده باشد، قادر به درک و تشخیص آنهاست؛ ازاین‎رو، حسن و قبح ذاتی به نام حسن و قبح عقلی نیز خوانده می‎شود و از آن تعبیر به مستقلات عقلیه می‎شود؛ لذا نویسنده با رد دیدگاه اشاعره که حسن و قبح را منوط به نظر شارع می‎کنند، معتقد است که قبیح از هرکس صادر شود، قبیح است.<ref>ر.ک: متن کتاب، ص251</ref>‎.  


نویسنده در آخرین سفر کتاب به موضوع قضا و قدر که از کهن‎ترین و جنجالی‎ترین بحث‎های کلامی است پرداخته و این موضوع را از دیدگاه معتزله مورد بررسی قرار داده است. سپس در ذم فرقه قدریه به سنت نبوی استناد کرده است<ref>ر.ک: همان، ص421-420</ref>‎.
نویسنده در آخرین سفر کتاب به موضوع قضا و قدر که از کهن‎ترین و جنجالی‎ترین بحث‎های کلامی است پرداخته و این موضوع را از دیدگاه معتزله مورد بررسی قرار داده است. سپس در ذم فرقه قدریه به سنت نبوی استناد کرده است.<ref>ر.ک: همان، ص421-420</ref>‎.


==وضعیت کتاب==
==وضعیت کتاب==
در پاورقی‎های کتاب به ذکر اسامی کتب ذکرشده در متن و معانی برخی الفاظ غریب اشاره شده است.
در پاورقی‎های کتاب به ذکر اسامی کتب ذکرشده در متن و معانی برخی الفاظ غریب اشاره شده است.


تحریری از کتاب المحيط‎ بالتكليف توسط شاگرد [[ابن متویه، حسن بن احمد|ابن متویه]] (متوفای 429ق)، به نام «المجموع في المحيط بالتكليف» نوشته شده است<ref>ر.ک: اشمیتکه، زابینه، ص177</ref>‎.
تحریری از کتاب المحيط‎ بالتكليف توسط شاگرد [[ابن متویه، حسن بن احمد|ابن متویه]] (متوفای 429ق)، به نام «المجموع في المحيط بالتكليف» نوشته شده است.<ref>ر.ک: اشمیتکه، زابینه، ص177</ref>‎.
   
   
در انتهای کتاب، فرق و ملل و علمای معتزلی به‎تفکیک به‎اختصار معرفی شده‎اند. پس از آن فهرست منابع و مطالب و کشاف مصطلحات و اعلام، پایان‎بخش مباحث کتاب است.  
در انتهای کتاب، فرق و ملل و علمای معتزلی به‎تفکیک به‎اختصار معرفی شده‎اند. پس از آن فهرست منابع و مطالب و کشاف مصطلحات و اعلام، پایان‎بخش مباحث کتاب است.  
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش