۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - '==پانویس == <references />' به '==پانویس== <references/>') |
جز (جایگزینی متن - 'است<ref>' به 'است.<ref>') |
||
خط ۴۶: | خط ۴۶: | ||
حدیث ثقلین در منابع متعددی از اهل سنت ذکر شده است؛ منابعی چون [[صحيح مسلم]]، صحیح ترمزی، [[مسند الإمام أحمد بن حنبل|مسند احمد]]، صحیح ابن خزیمه، صحیح ابیعوانه و..<ref>ر.ک: همان، ص46-49</ref>که بسیاری از علمای اهل سنت همچون [[طبری، محمد بن جریر|محمد بن جریر طبری]]، محمد بن اسحاق، ازهری، [[ابن منظور، محمد بن مکرم|ابن منظور]]، محاملی، ذهبی، هیثمی، [[ابنکثیر، اسماعیل بن عمر|ابن کثیر]]، [[سیوطی، عبدالرحمن بن ابیبکر|سیوطی]]، مناوی و... بر صحت آن اذعان نمودهاند<ref>ر.ک: همان، ص49-51</ref> | حدیث ثقلین در منابع متعددی از اهل سنت ذکر شده است؛ منابعی چون [[صحيح مسلم]]، صحیح ترمزی، [[مسند الإمام أحمد بن حنبل|مسند احمد]]، صحیح ابن خزیمه، صحیح ابیعوانه و..<ref>ر.ک: همان، ص46-49</ref>که بسیاری از علمای اهل سنت همچون [[طبری، محمد بن جریر|محمد بن جریر طبری]]، محمد بن اسحاق، ازهری، [[ابن منظور، محمد بن مکرم|ابن منظور]]، محاملی، ذهبی، هیثمی، [[ابنکثیر، اسماعیل بن عمر|ابن کثیر]]، [[سیوطی، عبدالرحمن بن ابیبکر|سیوطی]]، مناوی و... بر صحت آن اذعان نمودهاند<ref>ر.ک: همان، ص49-51</ref> | ||
درباره تواتر این حدیث شریف باید گفت که بیش از سی صحابی و پانزده تابعی این روایت را نقل نمودهاند<ref>ر.ک: همان، ص52 و 53</ref>علاوه بر آن در قرن دوم به بعد، نیز تعداد زیادی از علمای اهل سنت این حدیث را بازگو نمودهاند که مؤلف لیستی از آنها را در کتاب خود به دست داده است<ref>ر.ک: همان، ص54-64</ref> | درباره تواتر این حدیث شریف باید گفت که بیش از سی صحابی و پانزده تابعی این روایت را نقل نمودهاند<ref>ر.ک: همان، ص52 و 53</ref>علاوه بر آن در قرن دوم به بعد، نیز تعداد زیادی از علمای اهل سنت این حدیث را بازگو نمودهاند که مؤلف لیستی از آنها را در کتاب خود به دست داده است.<ref>ر.ک: همان، ص54-64</ref> | ||
برخی از علمای اهل سنت همچون مالک در موطأ حدیث را از حیث سند یا متن بهصورت ناقص و تحریفشده ذکر نمودهاند. مؤلف بعد از مذموم شمردن این کار ناپسند جوابهایی از منابع اهل سنت به آنها میدهد<ref>ر.ک: همان، ص65-79</ref> | برخی از علمای اهل سنت همچون مالک در موطأ حدیث را از حیث سند یا متن بهصورت ناقص و تحریفشده ذکر نمودهاند. مؤلف بعد از مذموم شمردن این کار ناپسند جوابهایی از منابع اهل سنت به آنها میدهد<ref>ر.ک: همان، ص65-79</ref> | ||
از جمله اشکالاتی که دکتر سالوس بر حدیث ثقلین وارد نموده این است که اگر این حدیث صحیح میبود هرآینه بخاری آن را در کتابش ذکر مینمود. مؤلف در پاسخ میگوید: این اشکال وارد نیست؛ زیرا چنین نیست که هر حدیثی که در کتاب [[صحيح البخاري|صحیح بخاری]] موجود است صحیح و هر حدیثی که در کتاب او نیست ضعیف و باطل باشد. علاوه بر آن هرچند که بخاری در صحیح خود این روایت را ذکر ننموده است، لکن در کتاب تاریخ کبیرش، این روایت به چشم میخورد. مضاف بر این، حدیث ثقلین در [[صحيح مسلم]] که برخی این کتاب را مقدم بر [[صحيح البخاري|صحیح بخاری]] و ارجح از آن میدانند آمده است<ref>ر.ک: همان، ص89 و 90</ref> | از جمله اشکالاتی که دکتر سالوس بر حدیث ثقلین وارد نموده این است که اگر این حدیث صحیح میبود هرآینه بخاری آن را در کتابش ذکر مینمود. مؤلف در پاسخ میگوید: این اشکال وارد نیست؛ زیرا چنین نیست که هر حدیثی که در کتاب [[صحيح البخاري|صحیح بخاری]] موجود است صحیح و هر حدیثی که در کتاب او نیست ضعیف و باطل باشد. علاوه بر آن هرچند که بخاری در صحیح خود این روایت را ذکر ننموده است، لکن در کتاب تاریخ کبیرش، این روایت به چشم میخورد. مضاف بر این، حدیث ثقلین در [[صحيح مسلم]] که برخی این کتاب را مقدم بر [[صحيح البخاري|صحیح بخاری]] و ارجح از آن میدانند آمده است.<ref>ر.ک: همان، ص89 و 90</ref> | ||
در باب دوم کتاب، که عنوان آن «فقه حديث الثقلين» است، از: وجود این حدیث در وصیت پیامبر، بررسی فقه الحدیثی این روایت در [[صحيح مسلم]]، چند تنبیه و نظر فقه الحدیثی دکتر سالوس درباره حدیث ثقلین و پاسخ به اشکالات آن سخن رفته است. | در باب دوم کتاب، که عنوان آن «فقه حديث الثقلين» است، از: وجود این حدیث در وصیت پیامبر، بررسی فقه الحدیثی این روایت در [[صحيح مسلم]]، چند تنبیه و نظر فقه الحدیثی دکتر سالوس درباره حدیث ثقلین و پاسخ به اشکالات آن سخن رفته است. | ||
مؤلف در این بخش از کتاب نیز از منابع دست اول اهل سنت از قبیل شرح نووی بر [[صحيح البخاري|صحیح بخاری]]، شرح شاذلی بر صحیح ترمزی، شرح قاری بر کتاب مشکاة و دیگر منابع که خود در ابتدای این باب به آنها اشاره نموده، استفاده برده است<ref>ر.ک: همان، ص169</ref> | مؤلف در این بخش از کتاب نیز از منابع دست اول اهل سنت از قبیل شرح نووی بر [[صحيح البخاري|صحیح بخاری]]، شرح شاذلی بر صحیح ترمزی، شرح قاری بر کتاب مشکاة و دیگر منابع که خود در ابتدای این باب به آنها اشاره نموده، استفاده برده است.<ref>ر.ک: همان، ص169</ref> | ||
این حدیث یکی از وصیتهای پیامبر(ص) بشمار میرود که برخی از علمای اهل سنت همچون ابن حجر مکی، سخاوی و سمهودی به آن تصریح نمودهاند<ref>ر.ک: همان، ص170 و 171</ref>چون پیامبر(ص) احساس نمود که اجلش نزدیک است امت خود را به مهمترین امور توصیه نمود؛ حفظ و احترام قرآن و عترت از مهمترین درخواستهای پیامبر عزیز(ص) بود و ایشان درباره این دو فرمود: به آنها تمسک جویید و از آنها جدا نشوید که هرآینه جدا شدن از آنها مساوی با ضلالت و گمراهی است<ref>ر.ک: همان، ص177</ref> | این حدیث یکی از وصیتهای پیامبر(ص) بشمار میرود که برخی از علمای اهل سنت همچون ابن حجر مکی، سخاوی و سمهودی به آن تصریح نمودهاند<ref>ر.ک: همان، ص170 و 171</ref>چون پیامبر(ص) احساس نمود که اجلش نزدیک است امت خود را به مهمترین امور توصیه نمود؛ حفظ و احترام قرآن و عترت از مهمترین درخواستهای پیامبر عزیز(ص) بود و ایشان درباره این دو فرمود: به آنها تمسک جویید و از آنها جدا نشوید که هرآینه جدا شدن از آنها مساوی با ضلالت و گمراهی است.<ref>ر.ک: همان، ص177</ref> | ||
هرچند در منابع اهل سنت این حدیث با متنهای متفاوت و مختلف ذکر شده است، لکن همه آنها یک معنا و یک هدف را دنبال میکنند<ref>ر.ک: همان، ص178</ref> | هرچند در منابع اهل سنت این حدیث با متنهای متفاوت و مختلف ذکر شده است، لکن همه آنها یک معنا و یک هدف را دنبال میکنند<ref>ر.ک: همان، ص178</ref> | ||
خط ۶۶: | خط ۶۶: | ||
دکتر سالوس میگوید: گروهی از مسلمانان (شیعیان) مدعی هستند که این حدیث دلالت بر امامت افرادی معین از اهلبیت میکند که اطاعت از آنان واجب است و اول آنها [[امام على(ع)|حضرت علی(ع)]] است و این دسته از مسلمانان به صحابه تهمت زده و میگویند که برخلاف وصیت پیامبر(ص) عمل نمودهاند و نیز میگویند با توجه به این حدیث، خلافت خلفای سهگانه مشروع نیست. | دکتر سالوس میگوید: گروهی از مسلمانان (شیعیان) مدعی هستند که این حدیث دلالت بر امامت افرادی معین از اهلبیت میکند که اطاعت از آنان واجب است و اول آنها [[امام على(ع)|حضرت علی(ع)]] است و این دسته از مسلمانان به صحابه تهمت زده و میگویند که برخلاف وصیت پیامبر(ص) عمل نمودهاند و نیز میگویند با توجه به این حدیث، خلافت خلفای سهگانه مشروع نیست. | ||
مؤلف در جواب میگوید: اینکه اطاعت از اهلبیت واجب است، مختص به شیعیان نیست، بلکه با توجه به این حدیث شریف همه مسلمانان باید از اهلبیت اطاعت نمایند و شما اهل سنت در منابع و کتب خود گفتهاید که این حدیث از وصیتهای پیامبر(ص) بوده، پس هرکه از وصیت پیامبر(ص) نافرمانی کرده، در برابر او مسئول است، خواه صحابی باشد و خواه شخصی دیگر. اینکه خلافت سه خلیفه اول با توجه به این روایت مشروع نیست، حرف صحیحی است و این مشکل از طرف شیعه نیست، بلکه این حدیث شریف چنین فرموده است<ref>ر.ک: همان، ص201-203</ref> | مؤلف در جواب میگوید: اینکه اطاعت از اهلبیت واجب است، مختص به شیعیان نیست، بلکه با توجه به این حدیث شریف همه مسلمانان باید از اهلبیت اطاعت نمایند و شما اهل سنت در منابع و کتب خود گفتهاید که این حدیث از وصیتهای پیامبر(ص) بوده، پس هرکه از وصیت پیامبر(ص) نافرمانی کرده، در برابر او مسئول است، خواه صحابی باشد و خواه شخصی دیگر. اینکه خلافت سه خلیفه اول با توجه به این روایت مشروع نیست، حرف صحیحی است و این مشکل از طرف شیعه نیست، بلکه این حدیث شریف چنین فرموده است.<ref>ر.ک: همان، ص201-203</ref> | ||
مؤلف در پایان با طرح یک سؤال، به امید آنکه خوانندگان پاسخ آن را از دکتر سالوس جویا شوند، کتاب را به پایان میبرد: | مؤلف در پایان با طرح یک سؤال، به امید آنکه خوانندگان پاسخ آن را از دکتر سالوس جویا شوند، کتاب را به پایان میبرد: |
ویرایش