۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' | تعداد جلد =' به '| تعداد جلد =') |
جز (جایگزینی متن - 'است<ref>' به 'است.<ref>') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
||
خط ۳۶: | خط ۳۶: | ||
== گزارش محتوا == | == گزارش محتوا == | ||
محقق كتاب، مقدمهاش را با تعريف و بيان موضوع علم رجال آغاز كرده است. پس از آن به شرح حال صاحب نقد الرجال و تكملة الرجال پرداخته و در ادامه به توصيف كتاب همت نهاده است<ref>ر.ک: مقدمه محقق، ص75-7</ref> | محقق كتاب، مقدمهاش را با تعريف و بيان موضوع علم رجال آغاز كرده است. پس از آن به شرح حال صاحب نقد الرجال و تكملة الرجال پرداخته و در ادامه به توصيف كتاب همت نهاده است.<ref>ر.ک: مقدمه محقق، ص75-7</ref> | ||
نويسنده در مقدمه، مباحث مختلفى را تحت عناوين «مسئلة» و «مقباس» بيان كرده است. اولين مسئله به تعريف علم رجال و بيان موضوع و مسائل آن اختصاص يافته است<ref>ر.ک: مقدمه نويسنده، ص92-91</ref>در يكى از مقابسهاى مقدمه، چنين مىخوانيم: از مهمترين ويژگىهايى كه بايد در كتب رجال بيان شود، مذهب شخص، عدالت، ضبط، طبقه او، تمييز او از ديگر رجالى است كه در اسم و صفت با او مشترك هستند و ديگر مطالبى است كه در عمل به حديث دخيل هستند؛ بهعنوان مثال طريق [[نجاشی، احمد بن علی|نجاشى]] معمولاً بدين ترتيب است كه با لفظ «ثقة» به سه ويژگى اول اشاره مىكند؛ پس زمانى كه ثقه مىآورد منظورش اين است كه آن شخص امامى، عادل و ضابط است. در غير اين صورت اگر غير امامیباشد - اعم از اينكه فطحى، واقفى يا غير آن باشد - به مذهب او اشاره مىكند و اگر امامیباشد، سكوت اختيار مىكند؛ پس هر زمان كه از بيان مذهب شخصى خوددارى كند، مىفهميم امامى است<ref>ر.ک: همان، ص101</ref> | نويسنده در مقدمه، مباحث مختلفى را تحت عناوين «مسئلة» و «مقباس» بيان كرده است. اولين مسئله به تعريف علم رجال و بيان موضوع و مسائل آن اختصاص يافته است.<ref>ر.ک: مقدمه نويسنده، ص92-91</ref>در يكى از مقابسهاى مقدمه، چنين مىخوانيم: از مهمترين ويژگىهايى كه بايد در كتب رجال بيان شود، مذهب شخص، عدالت، ضبط، طبقه او، تمييز او از ديگر رجالى است كه در اسم و صفت با او مشترك هستند و ديگر مطالبى است كه در عمل به حديث دخيل هستند؛ بهعنوان مثال طريق [[نجاشی، احمد بن علی|نجاشى]] معمولاً بدين ترتيب است كه با لفظ «ثقة» به سه ويژگى اول اشاره مىكند؛ پس زمانى كه ثقه مىآورد منظورش اين است كه آن شخص امامى، عادل و ضابط است. در غير اين صورت اگر غير امامیباشد - اعم از اينكه فطحى، واقفى يا غير آن باشد - به مذهب او اشاره مىكند و اگر امامیباشد، سكوت اختيار مىكند؛ پس هر زمان كه از بيان مذهب شخصى خوددارى كند، مىفهميم امامى است.<ref>ر.ک: همان، ص101</ref> | ||
در يكى از مسائل مقدمه، به اين مطلب پرداخته شده است: در موارد فراوانى [[کلینی، محمد بن یعقوب|كلينى]] و [[کشی، محمد بن عمر|كشى]] سندى را با ذكر «محمد بن اسماعيل عن ال[[ابن شاذان، فضل بن شاذان|فضل بن شاذان]]» نقل كردهاند و محمد بن اسماعيل مشترك بين سيزده نفر است: ابن بزيع، زعفرانى، برمكى رازى و... نويسنده اقوال و ادله مختلف علما را ذكر كرده و مورد بررسى قرار داده است. وى در انتها توقف كرده و به نتيجه روشنى نرسيده است<ref>ر.ک: همان، ص148-135</ref> | در يكى از مسائل مقدمه، به اين مطلب پرداخته شده است: در موارد فراوانى [[کلینی، محمد بن یعقوب|كلينى]] و [[کشی، محمد بن عمر|كشى]] سندى را با ذكر «محمد بن اسماعيل عن ال[[ابن شاذان، فضل بن شاذان|فضل بن شاذان]]» نقل كردهاند و محمد بن اسماعيل مشترك بين سيزده نفر است: ابن بزيع، زعفرانى، برمكى رازى و... نويسنده اقوال و ادله مختلف علما را ذكر كرده و مورد بررسى قرار داده است. وى در انتها توقف كرده و به نتيجه روشنى نرسيده است.<ref>ر.ک: همان، ص148-135</ref> | ||
نويسنده در رابطه با ذكر اسامى رجال، برخلاف برخى منابع، چون «التبيين في أصحاب الإمام أميرالمؤمنين(ع) و الرواة عنه» [[عبدالحسين شبسترى]] - كه رجالى مانند مالك اشتر را در حرف «ميم» تحت عنوان «النخعي» ذكر كرده است - شيوه بهترى را پيش گرفته است؛ بدين ترتيب كه ابتدا «مالك اشتر» را ذكر كرده و سپس به «مالك بن حارث» ارجاع داده است<ref>شبسترى، عبدالحسين، ج3، ص100؛ كاظمى، عبدالنبى، ج2، ص305</ref> | نويسنده در رابطه با ذكر اسامى رجال، برخلاف برخى منابع، چون «التبيين في أصحاب الإمام أميرالمؤمنين(ع) و الرواة عنه» [[عبدالحسين شبسترى]] - كه رجالى مانند مالك اشتر را در حرف «ميم» تحت عنوان «النخعي» ذكر كرده است - شيوه بهترى را پيش گرفته است؛ بدين ترتيب كه ابتدا «مالك اشتر» را ذكر كرده و سپس به «مالك بن حارث» ارجاع داده است.<ref>شبسترى، عبدالحسين، ج3، ص100؛ كاظمى، عبدالنبى، ج2، ص305</ref> | ||
نويسنده، دليل آوردن باب «كنيهها» پس از اتمام اسامى رجال را اينگونه توضيح مىدهد: «بسيارى اوقات در اخبار، كنيه رجل و لقب او ذكر مىشود؛ لذا علماى رجال اين باب و مابعدش را بدين جهت قرار دادهاند تا كنيهها و القاب را معرفى كنند؛ تا زمانى كه نام رجل در اسانيد با اسم آمده، در اسامى شرح حال او را ببينند و هنگامى كه با كنيه آمده در باب كنيهها شرح حال او را ببينند؛ لذا آنچنانكه برخى اساطين تصور كردهاند كنيه تمامى رجال در اين بخش ذكر نشده است»<ref>ر.ک: متن كتاب، ج2، 633</ref> | نويسنده، دليل آوردن باب «كنيهها» پس از اتمام اسامى رجال را اينگونه توضيح مىدهد: «بسيارى اوقات در اخبار، كنيه رجل و لقب او ذكر مىشود؛ لذا علماى رجال اين باب و مابعدش را بدين جهت قرار دادهاند تا كنيهها و القاب را معرفى كنند؛ تا زمانى كه نام رجل در اسانيد با اسم آمده، در اسامى شرح حال او را ببينند و هنگامى كه با كنيه آمده در باب كنيهها شرح حال او را ببينند؛ لذا آنچنانكه برخى اساطين تصور كردهاند كنيه تمامى رجال در اين بخش ذكر نشده است»<ref>ر.ک: متن كتاب، ج2، 633</ref> |
ویرایش