۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - '==پانویس == <references />' به '==پانویس== <references/>') |
جز (جایگزینی متن - 'است<ref>' به 'است.<ref>') |
||
خط ۳۶: | خط ۳۶: | ||
== ساختار == | == ساختار == | ||
کتاب با پیشگفتار مصحح آغاز و مطالب دربردارنده بخش تاریخ سلغریان از «جامع التواریخ» است (اتابکان فارس، عنوان سلسله ای ترک تبار است از امیران سرزمین فارس که به سالهای 543ق/1148م تا 686ق/1287م حکومت کردهاند؛ این سلسله در تاریخ ایران به سلغوریان یا سلغریان بازخوانده میشود) که گزیده ای بس فشرده از تاریخ نام آور «وصاف» است که نام درست آن، «تجزیة الأمصار و تزجیة الأعصار» نگاشته وصاف الحضرة، شرفالدین عبدالله بن فضلالله بن عبدالله شیرازی، از ادیبان سده هشتم هجری است<ref>ر.ک: پیشگفتار مصحح، صفحه نه</ref> | کتاب با پیشگفتار مصحح آغاز و مطالب دربردارنده بخش تاریخ سلغریان از «جامع التواریخ» است (اتابکان فارس، عنوان سلسله ای ترک تبار است از امیران سرزمین فارس که به سالهای 543ق/1148م تا 686ق/1287م حکومت کردهاند؛ این سلسله در تاریخ ایران به سلغوریان یا سلغریان بازخوانده میشود) که گزیده ای بس فشرده از تاریخ نام آور «وصاف» است که نام درست آن، «تجزیة الأمصار و تزجیة الأعصار» نگاشته وصاف الحضرة، شرفالدین عبدالله بن فضلالله بن عبدالله شیرازی، از ادیبان سده هشتم هجری است.<ref>ر.ک: پیشگفتار مصحح، صفحه نه</ref> | ||
== گزارش محتوا == | == گزارش محتوا == | ||
در پیشگفتار مصحح، ضمن معرفی کتاب، به ارائه مختصری از تاریخ سلغریان فارس پرداخته شده و به این نکته اشاره گردیده است که بخش منقول تاریخ سلغریان در اثر حاضر، برابر عشری از متن «تاریخ وصاف» است و از این قیاس توان کرد که وصاف در نگارش خود، چه صنعتگریها کرده است. البته متن آراسته حاضر، تااندازه ای بعید از آن شیوه مصنوع وصاف به دور است و شیوه نگارش آن، معقول و مضبوط و به دور از اطناب است<ref>ر.ک: همان، صفحه شانزده</ref> | در پیشگفتار مصحح، ضمن معرفی کتاب، به ارائه مختصری از تاریخ سلغریان فارس پرداخته شده و به این نکته اشاره گردیده است که بخش منقول تاریخ سلغریان در اثر حاضر، برابر عشری از متن «تاریخ وصاف» است و از این قیاس توان کرد که وصاف در نگارش خود، چه صنعتگریها کرده است. البته متن آراسته حاضر، تااندازه ای بعید از آن شیوه مصنوع وصاف به دور است و شیوه نگارش آن، معقول و مضبوط و به دور از اطناب است.<ref>ر.ک: همان، صفحه شانزده</ref> | ||
در کتاب به این مطلب اشاره شده که سلسله اتابکان سلغری، بیش از یک قرن به عنوان امرای دست نشانده نخست سلجوقیان و سپس در قرن هفتم / سیزدهم میلادی، خوارزمشاهیان و مغولان در فارس حکومت کردند. در اصل ترکمانانی احتمالا از طایفه سلر یا سلغر، بخشی از غزها (اغزها) بودند و در زمان تهاجمات سلجوقیان به جانب مغرب آمدند و نقش مهمی در استقرار سلطنت سلجوقیان در روم داشتند. سنقر، مؤسس سلسله اتابکان فارس، از منازعه و مشاجره ای که دوره حکمرانی مسعود بن محمد، از سلاطین سلجوقی بزرگ را آشفته ساخته بود، استفاده کرد و به تحکیم موقعیت خود در جنوب ایران پرداخت. در این هنگام، فارس مدتها بود که تحت اداره یکی دیگر از اتابکان ترک به نام بوزابه بود. با زوال قدرت سلاجقه بزرگ، سلغریان حکمرانان بلامعارض فارس شدند و به لشکرکشی علیه کردان شبانکاره ای دست یازیدند و در منازعه جانشینی در میان آخرین امرای سلجوقی کرمان دخالت کردند. فارس در زمان حکومت عزالدین سعد اول ابن زنگی از رونق بسیار برخوردار بود؛ هرچند که وی بعدا از در اطاعت با خوارزمشاهیان درآمد و از راه وصلت خانواده خود را با آنان مرتبط ساخت. در دوران حکمرانی ابوبکر، پسر و جانشین سعد اول، فارس ابتدا خراج گزار خان بزرگ مغول اوگتای و سپس ایلخان مغول هولاگو شد و این مغولان بودند که به ابوبکر لقب قتلغ خان دادند. پس از حکومت یک عده از سلغریان در فارس، هلاگو خان فرمانروایی آنجا را به ابش خاتون، دختر سعد دوم داد و او را اتابک فارس گردانید، ولی اندک زمانی بعد، شوهر ابش خاتون، منگوتیمور که پسر ایلخان بود، عملا قدرت را به دست گرفت و چون منگوتیمور درگذشت، قدرت سلغریان به کلی از میان رفت و فارس ضمیمه قلمرو ایلخانیان شد<ref>ر.ک: همان، صفحه نوزده - بیست</ref> | در کتاب به این مطلب اشاره شده که سلسله اتابکان سلغری، بیش از یک قرن به عنوان امرای دست نشانده نخست سلجوقیان و سپس در قرن هفتم / سیزدهم میلادی، خوارزمشاهیان و مغولان در فارس حکومت کردند. در اصل ترکمانانی احتمالا از طایفه سلر یا سلغر، بخشی از غزها (اغزها) بودند و در زمان تهاجمات سلجوقیان به جانب مغرب آمدند و نقش مهمی در استقرار سلطنت سلجوقیان در روم داشتند. سنقر، مؤسس سلسله اتابکان فارس، از منازعه و مشاجره ای که دوره حکمرانی مسعود بن محمد، از سلاطین سلجوقی بزرگ را آشفته ساخته بود، استفاده کرد و به تحکیم موقعیت خود در جنوب ایران پرداخت. در این هنگام، فارس مدتها بود که تحت اداره یکی دیگر از اتابکان ترک به نام بوزابه بود. با زوال قدرت سلاجقه بزرگ، سلغریان حکمرانان بلامعارض فارس شدند و به لشکرکشی علیه کردان شبانکاره ای دست یازیدند و در منازعه جانشینی در میان آخرین امرای سلجوقی کرمان دخالت کردند. فارس در زمان حکومت عزالدین سعد اول ابن زنگی از رونق بسیار برخوردار بود؛ هرچند که وی بعدا از در اطاعت با خوارزمشاهیان درآمد و از راه وصلت خانواده خود را با آنان مرتبط ساخت. در دوران حکمرانی ابوبکر، پسر و جانشین سعد اول، فارس ابتدا خراج گزار خان بزرگ مغول اوگتای و سپس ایلخان مغول هولاگو شد و این مغولان بودند که به ابوبکر لقب قتلغ خان دادند. پس از حکومت یک عده از سلغریان در فارس، هلاگو خان فرمانروایی آنجا را به ابش خاتون، دختر سعد دوم داد و او را اتابک فارس گردانید، ولی اندک زمانی بعد، شوهر ابش خاتون، منگوتیمور که پسر ایلخان بود، عملا قدرت را به دست گرفت و چون منگوتیمور درگذشت، قدرت سلغریان به کلی از میان رفت و فارس ضمیمه قلمرو ایلخانیان شد<ref>ر.ک: همان، صفحه نوزده - بیست</ref> | ||
خط ۴۵: | خط ۴۵: | ||
باید گفت که «جامع التواریخ» یکی از آثار ارزشمند و کهن تاریخی است که درباره تاریخ اسطورهها، باورها و فرهنگهای قبایل ترک و مغول نوشته شده است. مؤلف در جای جای این کتاب، اطلاعات فشرده ای از تاریخ معاصر خود را هم ذکر کرده که از ویژگیهای این اثر بشمار میآید<ref>ر.ک: روشن، محمد، ج9، ص324</ref> | باید گفت که «جامع التواریخ» یکی از آثار ارزشمند و کهن تاریخی است که درباره تاریخ اسطورهها، باورها و فرهنگهای قبایل ترک و مغول نوشته شده است. مؤلف در جای جای این کتاب، اطلاعات فشرده ای از تاریخ معاصر خود را هم ذکر کرده که از ویژگیهای این اثر بشمار میآید<ref>ر.ک: روشن، محمد، ج9، ص324</ref> | ||
پیش از رشیدالدین فضلالله، ملتها تاریخ خویش را در چارچوب نگرشهای دینی و فرهنگی ویژه هر دوره نوشتهاند، اما «جامع التواریخ» برای نخستین بار در جهان، تاریخ و فرهنگ دولتهای بزرگ آسیا و اروپا را با بی طرفی ذکر کرده است<ref>همان، ص324-325</ref> | پیش از رشیدالدین فضلالله، ملتها تاریخ خویش را در چارچوب نگرشهای دینی و فرهنگی ویژه هر دوره نوشتهاند، اما «جامع التواریخ» برای نخستین بار در جهان، تاریخ و فرهنگ دولتهای بزرگ آسیا و اروپا را با بی طرفی ذکر کرده است.<ref>همان، ص324-325</ref> | ||
بااینکه مؤلف خود از کارگزاران ایلخانان مغول بوده و ناچار در اثر خود، از آنان با احترام یاد کرده است، ولی گزارش کشتارها، ویرانگریها و غارتهای آنان را به تفصیل بیان و تأسف خود را از این وقایع ابراز کرده و نظر خود را درباره کشتن کارگزاران ایرانی، همچون خواجه «شمسالدین جوینی» و خواجه «بهاءالدین جوینی» و حتی برخی امیران مغول مثل امیر «نوروز» آورده است. همچنین دسیسهها، بهانه جوییها و زمینه سازیها برای نابود ساختن آن کارگزاران را افشا ساخته است. وی همچنین وضع مردم، مشکلات زندگی آنان، طرز معیشت، اوضاع مذهبی و طرز سلوک عمال دولت با کارگزاران را در اثر خود منعکس کرده است<ref>همان، ص325</ref> | بااینکه مؤلف خود از کارگزاران ایلخانان مغول بوده و ناچار در اثر خود، از آنان با احترام یاد کرده است، ولی گزارش کشتارها، ویرانگریها و غارتهای آنان را به تفصیل بیان و تأسف خود را از این وقایع ابراز کرده و نظر خود را درباره کشتن کارگزاران ایرانی، همچون خواجه «شمسالدین جوینی» و خواجه «بهاءالدین جوینی» و حتی برخی امیران مغول مثل امیر «نوروز» آورده است. همچنین دسیسهها، بهانه جوییها و زمینه سازیها برای نابود ساختن آن کارگزاران را افشا ساخته است. وی همچنین وضع مردم، مشکلات زندگی آنان، طرز معیشت، اوضاع مذهبی و طرز سلوک عمال دولت با کارگزاران را در اثر خود منعکس کرده است.<ref>همان، ص325</ref> | ||
برخی بر این عقیدهاند که «جامع التواریخ» نخست به زبان مغولی نوشته و بعد به فارسی برگردانده شده است ولی قرائن موجود، خلاف آن را ثابت میکند. از جمله اینکه: بیشتر واژگان و نامهای مغولی به صورت ترکی در آن ضبط شدهاند، شمار واژگان ترکی «جامع التواریخ» نیز از واژگان مغولی آن بیشتر است. این تصور که واژگان ترکی از زبان مغولی به «جامع التواریخ» راه یافتهاند، درست نیست؛ زیرا بیشتر آنها به زبان مغولی وارد نشدهاند، مانند اورو غلامیشی و آغروق<ref>همان، ص326</ref> | برخی بر این عقیدهاند که «جامع التواریخ» نخست به زبان مغولی نوشته و بعد به فارسی برگردانده شده است ولی قرائن موجود، خلاف آن را ثابت میکند. از جمله اینکه: بیشتر واژگان و نامهای مغولی به صورت ترکی در آن ضبط شدهاند، شمار واژگان ترکی «جامع التواریخ» نیز از واژگان مغولی آن بیشتر است. این تصور که واژگان ترکی از زبان مغولی به «جامع التواریخ» راه یافتهاند، درست نیست؛ زیرا بیشتر آنها به زبان مغولی وارد نشدهاند، مانند اورو غلامیشی و آغروق<ref>همان، ص326</ref> | ||
خط ۵۵: | خط ۵۵: | ||
در پاورقیها علاوه بر ذکر منابع، به توضیح برخی از مطالب متن پرداخته شده است. | در پاورقیها علاوه بر ذکر منابع، به توضیح برخی از مطالب متن پرداخته شده است. | ||
این کتاب در روزگار مؤلف به عربی و ترکی و مغولی ترجمه شد، اما فقط بخشهایی از ترجمه عربی جلد دوم آن به جای مانده است. بخشهایی از «جامع التواریخ» تاکنون به زبانهای ترکی شرقی، ترکی عثمانی، عربی، فرانسه، انگلیسی، آلمانی و روسی ترجمه و بخش عمده آنها منتشر شده است<ref>همان</ref> | این کتاب در روزگار مؤلف به عربی و ترکی و مغولی ترجمه شد، اما فقط بخشهایی از ترجمه عربی جلد دوم آن به جای مانده است. بخشهایی از «جامع التواریخ» تاکنون به زبانهای ترکی شرقی، ترکی عثمانی، عربی، فرانسه، انگلیسی، آلمانی و روسی ترجمه و بخش عمده آنها منتشر شده است.<ref>همان</ref> | ||
==پانویس== | ==پانویس== |
ویرایش