۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'وي' به 'وی') |
جز (جایگزینی متن - 'است<ref>' به 'است.<ref>') |
||
خط ۳۰: | خط ۳۰: | ||
این اثر که در اصل فاقد باببندی بوده، توسط محقق کتاب عنوانبندی شده است. تعداد این عناوین به پانزده عنوان میرسد. در ذیل هرکدام از این عناوین تعدادی فصول ذکر شده است. مجموع این فصول به یکصدوهفتاد فصل میرسد. | این اثر که در اصل فاقد باببندی بوده، توسط محقق کتاب عنوانبندی شده است. تعداد این عناوین به پانزده عنوان میرسد. در ذیل هرکدام از این عناوین تعدادی فصول ذکر شده است. مجموع این فصول به یکصدوهفتاد فصل میرسد. | ||
نویسنده از آثاری، چون: «العقيدة الطحاویة»، «التمهيد لقواعد التوحيد»، «شرح العقائد النسفية» و «الأربعين في أصولالدين للغزالي» برای تألیف کتابش استفاده برده است<ref>ر.ک: مقدمه محقق، ص47</ref>. | نویسنده از آثاری، چون: «العقيدة الطحاویة»، «التمهيد لقواعد التوحيد»، «شرح العقائد النسفية» و «الأربعين في أصولالدين للغزالي» برای تألیف کتابش استفاده برده است.<ref>ر.ک: مقدمه محقق، ص47</ref>. | ||
==گزارش محتوا== | ==گزارش محتوا== | ||
مقدمه محقق شامل بررسی عصر [[غزنوی، احمد بن محمد|غزنوی]] از حیث سیاسی، اجتماعی و علمی، زندگینامه نویسنده و روش تحقیق کتاب است. | مقدمه محقق شامل بررسی عصر [[غزنوی، احمد بن محمد|غزنوی]] از حیث سیاسی، اجتماعی و علمی، زندگینامه نویسنده و روش تحقیق کتاب است. | ||
مطالب کتاب با بحث صفات خداوند آغاز شده است. نویسنده در این بخش از کتاب به توضیح برخی از صفات ثبوتیه و سلبیه پرداخته و در ضمن آن دست به تأویل برخی از مفاهیم همچون «استواء»، «نزول»، «ید» و «وجه» زده است<ref>ر.ک: متن کتاب، ص75-79</ref>. | مطالب کتاب با بحث صفات خداوند آغاز شده است. نویسنده در این بخش از کتاب به توضیح برخی از صفات ثبوتیه و سلبیه پرداخته و در ضمن آن دست به تأویل برخی از مفاهیم همچون «استواء»، «نزول»، «ید» و «وجه» زده است.<ref>ر.ک: متن کتاب، ص75-79</ref>. | ||
ایشان در این فصل با نفی برخی از صفات به نام صفات سلبیه، به اثبات صفاتی، همچون: حیات، علم، قدرت و... برای خداوند پرداخته است. او در اینباره میگوید: زمانی که ثابت شد که خداوند حی، عالم، قادر، مرید، سمیع، بصیر و متکلم است، ثابت میشود که برای خداوند حیات، علم، قدرت، اراده، شنیدن، دیدن و تکلم وجود دارد؛ زیرا عالم، بدون علم و قادر بدون قدرت، همچون متحرک بدون حرکت و ساکن بدون سکون است و نیز مثل این است که گفته شود خداوند هیچ علمی و قدرتی بر ما ندارد و این محال است<ref>ر.ک: همان، ص105</ref>. | ایشان در این فصل با نفی برخی از صفات به نام صفات سلبیه، به اثبات صفاتی، همچون: حیات، علم، قدرت و... برای خداوند پرداخته است. او در اینباره میگوید: زمانی که ثابت شد که خداوند حی، عالم، قادر، مرید، سمیع، بصیر و متکلم است، ثابت میشود که برای خداوند حیات، علم، قدرت، اراده، شنیدن، دیدن و تکلم وجود دارد؛ زیرا عالم، بدون علم و قادر بدون قدرت، همچون متحرک بدون حرکت و ساکن بدون سکون است و نیز مثل این است که گفته شود خداوند هیچ علمی و قدرتی بر ما ندارد و این محال است.<ref>ر.ک: همان، ص105</ref>. | ||
درباره علم خداوند نیز این مطلب گفتنی است که علم او نه کسبی و نه ضروری است؛ زیرا این دو قسم از نشانههای حدوث است<ref>ر.ک: همان، ص106</ref>. | درباره علم خداوند نیز این مطلب گفتنی است که علم او نه کسبی و نه ضروری است؛ زیرا این دو قسم از نشانههای حدوث است.<ref>ر.ک: همان، ص106</ref>. | ||
ایشان راجع به اسماء الهی میگوید: اسماء الهی توقیفی است و جایز نیست از راه قیاس آنها را به دست آورد. صفات خداوند ذاتی است و عرضی نیست؛ زیرا عرض فناپذیر است؛ درحالیکه صفات خداوند ابدی هستند<ref>ر.ک: همان، ص108-109</ref>. | ایشان راجع به اسماء الهی میگوید: اسماء الهی توقیفی است و جایز نیست از راه قیاس آنها را به دست آورد. صفات خداوند ذاتی است و عرضی نیست؛ زیرا عرض فناپذیر است؛ درحالیکه صفات خداوند ابدی هستند<ref>ر.ک: همان، ص108-109</ref>. | ||
خط ۴۷: | خط ۴۷: | ||
نظر ایشان درباره عصمت انبیاء با توجه به آیاتی که در قرآن درباره عصیان و خطای پیامبران آمده، این است که با توجه به اینکه در تأویل نمودن این آیات، احتمال خطا وجود دارد، بنابراین ما آنها را به معنای ظاهری خویش اخذ میکنیم<ref>ر.ک: همان، ص139</ref>. | نظر ایشان درباره عصمت انبیاء با توجه به آیاتی که در قرآن درباره عصیان و خطای پیامبران آمده، این است که با توجه به اینکه در تأویل نمودن این آیات، احتمال خطا وجود دارد، بنابراین ما آنها را به معنای ظاهری خویش اخذ میکنیم<ref>ر.ک: همان، ص139</ref>. | ||
[[غزنوی، احمد بن محمد|احمد غزنوی حنفی]]، درباره ادخال جمیع خلایق بدون معصیت در آتش عذاب، پاسخ صریحی ارائه نمیدهد و به این سخن اکتفا میکند که بعضی از اهل سنت آن را نیکو دانستهاند و بعضی از مشایخ ما آن را نیکو ندانستهاند؛ زیرا در این صورت جمع بین دشمن و دوست خداوند در آتش جهنم اتفاق افتاده است<ref>ر.ک: سلیمانی کیاسری، جمالالدین، ص40؛ متن کتاب، ص195-196</ref>. | [[غزنوی، احمد بن محمد|احمد غزنوی حنفی]]، درباره ادخال جمیع خلایق بدون معصیت در آتش عذاب، پاسخ صریحی ارائه نمیدهد و به این سخن اکتفا میکند که بعضی از اهل سنت آن را نیکو دانستهاند و بعضی از مشایخ ما آن را نیکو ندانستهاند؛ زیرا در این صورت جمع بین دشمن و دوست خداوند در آتش جهنم اتفاق افتاده است.<ref>ر.ک: سلیمانی کیاسری، جمالالدین، ص40؛ متن کتاب، ص195-196</ref>. | ||
در تعلیقه همین بخش از کتاب نیز چنین میخوانیم: الله تعالی در افعال و اقوالش، به کمال حکمت متصف میشود و در ملکش بهنحو کامل تصرف میکند. خلق و امر و حکم از آن اوست و بازگشت بهسوی اوست و اگر خلق را نیافریند، از حکمت خارج نمیشود... و اگر حق تعالی کافران را خلق کند و مؤمنان را نیافریند، یا بالعکس، جایز است... همه این چیزها برای او صواب و عدل و حکمت است<ref>ر.ک: همان؛ همان</ref>. | در تعلیقه همین بخش از کتاب نیز چنین میخوانیم: الله تعالی در افعال و اقوالش، به کمال حکمت متصف میشود و در ملکش بهنحو کامل تصرف میکند. خلق و امر و حکم از آن اوست و بازگشت بهسوی اوست و اگر خلق را نیافریند، از حکمت خارج نمیشود... و اگر حق تعالی کافران را خلق کند و مؤمنان را نیافریند، یا بالعکس، جایز است... همه این چیزها برای او صواب و عدل و حکمت است.<ref>ر.ک: همان؛ همان</ref>. | ||
[[غزنوی، احمد بن محمد|غزنوی حنفی]] درباره ایمان و کفر میگوید: اعتقاد ما این است که ایمان در حقیقت همان تصدیق قلبی است و آن همان ایمانی است که بر بنده واجب است آن را بر زبان جاری کنند تا بر مردم نیتهای قلبی او روشن شود و اگر چنین کرد، احکام اسلام بر او جاری میشود. پس اگر کسی قلباً ایمان آورد مؤمن است بین خود او و خداوند و اگر کسی ایمان آورد و بر زبان نیز جاری کرد، از دیدگاه خداوند و از دیدگاه مردم مؤمن است<ref>ر.ک: متن کتاب، ص250-252</ref>. | [[غزنوی، احمد بن محمد|غزنوی حنفی]] درباره ایمان و کفر میگوید: اعتقاد ما این است که ایمان در حقیقت همان تصدیق قلبی است و آن همان ایمانی است که بر بنده واجب است آن را بر زبان جاری کنند تا بر مردم نیتهای قلبی او روشن شود و اگر چنین کرد، احکام اسلام بر او جاری میشود. پس اگر کسی قلباً ایمان آورد مؤمن است بین خود او و خداوند و اگر کسی ایمان آورد و بر زبان نیز جاری کرد، از دیدگاه خداوند و از دیدگاه مردم مؤمن است.<ref>ر.ک: متن کتاب، ص250-252</ref>. | ||
سپس میگوید: «لا نكفّر أحداً من أهل القبلة بذنب ما لم تستحّله و لا نُخرجُ العبدَ من الإيمان إلا بجحود ما أدخله فيه و الإيمان واحد و أهله في أصله سواء و التفاضل بينهم بالتقوی»؛ یعنی: «ما احدی از اهل قبله را که مرتکب گناهی شده، تا زمانی که آن را حلال نشمرده است، تکفیر نمیکنیم و فردی را از دایره ایمان بیرون نمیبریم، مگر اینکه به انکار چیزی برخیزد که باعث ایمان او گشته است. ایمان حقیقت واحد است و مؤمنان در آن یکسانند؛ تفاوت آنها در تقواست»<ref>ر.ک: همان، ص301-304</ref>. | سپس میگوید: «لا نكفّر أحداً من أهل القبلة بذنب ما لم تستحّله و لا نُخرجُ العبدَ من الإيمان إلا بجحود ما أدخله فيه و الإيمان واحد و أهله في أصله سواء و التفاضل بينهم بالتقوی»؛ یعنی: «ما احدی از اهل قبله را که مرتکب گناهی شده، تا زمانی که آن را حلال نشمرده است، تکفیر نمیکنیم و فردی را از دایره ایمان بیرون نمیبریم، مگر اینکه به انکار چیزی برخیزد که باعث ایمان او گشته است. ایمان حقیقت واحد است و مؤمنان در آن یکسانند؛ تفاوت آنها در تقواست»<ref>ر.ک: همان، ص301-304</ref>. | ||
[[غزنوی، احمد بن محمد|جمالالدین غزنوی حنفی]]، فلسفه امامت را اجرای احکام و حدود الهی، فرماندهی سپاه و مجهز ساختن لشکریان اسلام، گرفتن مالیاتهای شرعی و دادن آن به مستحقان و در یککلام، تأمین مصالح مسلمانان دانسته است<ref>ر.ک: ربانی گلپایگانی، علی، ص41؛ متن کتاب، ص269-270</ref>. | [[غزنوی، احمد بن محمد|جمالالدین غزنوی حنفی]]، فلسفه امامت را اجرای احکام و حدود الهی، فرماندهی سپاه و مجهز ساختن لشکریان اسلام، گرفتن مالیاتهای شرعی و دادن آن به مستحقان و در یککلام، تأمین مصالح مسلمانان دانسته است.<ref>ر.ک: ربانی گلپایگانی، علی، ص41؛ متن کتاب، ص269-270</ref>. | ||
او قرشی بودن را یکی از شروط امام میداند و میگوید: بهتر است که امام، هاشمی باشد؛ لکن معصوم بودن، افضل بودن از همه انسانها و مجتهد بودن در اصول و فروع، از شرایطش نیست<ref>ر.ک: متن کتاب، ص273-276</ref>. | او قرشی بودن را یکی از شروط امام میداند و میگوید: بهتر است که امام، هاشمی باشد؛ لکن معصوم بودن، افضل بودن از همه انسانها و مجتهد بودن در اصول و فروع، از شرایطش نیست<ref>ر.ک: متن کتاب، ص273-276</ref>. |
ویرایش