۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'وي' به 'وی') |
جز (جایگزینی متن - 'است<ref>' به 'است.<ref>') |
||
خط ۲۴: | خط ۲۴: | ||
==ساختار== | ==ساختار== | ||
کتاب با مقدمه سید محمدرضا حسینی آغاز و مطالب در بیستوسه بخش، سامان یافته است. | کتاب با مقدمه سید محمدرضا حسینی آغاز و مطالب در بیستوسه بخش، سامان یافته است. | ||
این اثر در ابتدا بهصورت گفتاری ارائه شده بود و از آنجا که تنظیم این شرح و تفسیر ارزشمند بهصورت نوشتاری، ضروری مینمود، ازاینرو با نظر گوینده، پس از ویرایش و تصحیح عبارات و نزدیک ساختن آن به زبان نوشتار، استخراج و تنظیم فنی منابع، کنترل آیات و روایات و حروفچینی و صفحهبندی تازه، به شکل کنونی، تنظیم شده است<ref>ر.ک: مقدمه سید محمدرضا حسینی، ص26</ref>. | این اثر در ابتدا بهصورت گفتاری ارائه شده بود و از آنجا که تنظیم این شرح و تفسیر ارزشمند بهصورت نوشتاری، ضروری مینمود، ازاینرو با نظر گوینده، پس از ویرایش و تصحیح عبارات و نزدیک ساختن آن به زبان نوشتار، استخراج و تنظیم فنی منابع، کنترل آیات و روایات و حروفچینی و صفحهبندی تازه، به شکل کنونی، تنظیم شده است.<ref>ر.ک: مقدمه سید محمدرضا حسینی، ص26</ref>. | ||
==گزارش محتوا== | ==گزارش محتوا== | ||
نگارنده در مقدمه، از شرح حال و سرگذشت شخصیت کمیل بن زیاد نخعی، از یاران نزدیک [[امام على(ع)|امام علی(ع)]] سخن به میان آورده و درباره مضمون دعای کمیل و اهمیت و فواید و آثار آن بحث میکند. | نگارنده در مقدمه، از شرح حال و سرگذشت شخصیت کمیل بن زیاد نخعی، از یاران نزدیک [[امام على(ع)|امام علی(ع)]] سخن به میان آورده و درباره مضمون دعای کمیل و اهمیت و فواید و آثار آن بحث میکند. | ||
در بخش اول، «الله» دربردارنده جمیع صفات کمالی دانسته شده است<ref>ر.ک: متن کتاب، ص31</ref>. | در بخش اول، «الله» دربردارنده جمیع صفات کمالی دانسته شده است.<ref>ر.ک: متن کتاب، ص31</ref>. | ||
نویسنده، معتقد است که ساختمان دعا بهوسیله چهار ستون استقرار یافته و قوام میپذیرد: دعاکننده یا «داعی»، دعاشونده یا «مدعو»، آنچه در دعا به او قسم یاد میشود یا «مدعو به» و مطلب دعا یا «مدعو له». وی در این بخش، به توضیح این ارکان در مورد دعای کمیل پرداخته است<ref>ر.ک: همان، ص35</ref>. | نویسنده، معتقد است که ساختمان دعا بهوسیله چهار ستون استقرار یافته و قوام میپذیرد: دعاکننده یا «داعی»، دعاشونده یا «مدعو»، آنچه در دعا به او قسم یاد میشود یا «مدعو به» و مطلب دعا یا «مدعو له». وی در این بخش، به توضیح این ارکان در مورد دعای کمیل پرداخته است.<ref>ر.ک: همان، ص35</ref>. | ||
در بخش دوم، فرق میان قدرت و قوت و قهر و غلبه بیان شده است. از جمله فرقهایی که نویسنده بین قوت و قدرت قایل شده، عبارتند از: | در بخش دوم، فرق میان قدرت و قوت و قهر و غلبه بیان شده است. از جمله فرقهایی که نویسنده بین قوت و قدرت قایل شده، عبارتند از: | ||
# قوت، عبارت است از به کار بردن قدرت (قوت، قدرت بالفعل است، برخلاف قدرت که اعم از آن است) <ref>ر.ک: همان، ص43</ref>. | # قوت، عبارت است از به کار بردن قدرت (قوت، قدرت بالفعل است، برخلاف قدرت که اعم از آن است) <ref>ر.ک: همان، ص43</ref>. | ||
# قوت به علت عظمت شأنش، همه جا مورد استفاده قرار نمیگیرد<ref>ر.ک: همان</ref>. | # قوت به علت عظمت شأنش، همه جا مورد استفاده قرار نمیگیرد<ref>ر.ک: همان</ref>. | ||
# قوت معنای عظمت در قدرت را بههمراه دارد، لذا غالبا به معنای عظیمالشأن در قدرت مورد استفاده قرار میگیرد، برخلاف قدرت که اعم از آن است<ref>ر.ک: همان</ref>. | # قوت معنای عظمت در قدرت را بههمراه دارد، لذا غالبا به معنای عظیمالشأن در قدرت مورد استفاده قرار میگیرد، برخلاف قدرت که اعم از آن است.<ref>ر.ک: همان</ref>. | ||
در بخش چهارم، فرازی از این دعا تفسیر شده است که به «جبروت»، «عزت»، «عظمت» و «سلطنت» خداوند، اشاره دارند. نویسنده، معتقد است استعمال معنای سلطنت برای خداوند، به معنای این است که همه چیز مال او بوده و او حقیقتا مسلط بر اشیاست. به نظر او، تملک آفریدگار بر آفریده خود، مانند تملک انسان بر نیروهای نفسی و افعال خود است؛ حالآنکه همه آنها تبعات وجودی او و غیر مستقل از او هستند<ref>ر.ک: همان، ص68</ref>. | در بخش چهارم، فرازی از این دعا تفسیر شده است که به «جبروت»، «عزت»، «عظمت» و «سلطنت» خداوند، اشاره دارند. نویسنده، معتقد است استعمال معنای سلطنت برای خداوند، به معنای این است که همه چیز مال او بوده و او حقیقتا مسلط بر اشیاست. به نظر او، تملک آفریدگار بر آفریده خود، مانند تملک انسان بر نیروهای نفسی و افعال خود است؛ حالآنکه همه آنها تبعات وجودی او و غیر مستقل از او هستند<ref>ر.ک: همان، ص68</ref>. | ||
خط ۴۱: | خط ۴۱: | ||
وی بر این عقیده است که معنای ملک و سلطنت در خداوند، به قیومیت برمیگردد و هیچچیز بینیاز نیست، مگر توسط خداوند<ref>ر.ک: همان</ref>. | وی بر این عقیده است که معنای ملک و سلطنت در خداوند، به قیومیت برمیگردد و هیچچیز بینیاز نیست، مگر توسط خداوند<ref>ر.ک: همان</ref>. | ||
در بخش پنجم، پیرامون «بقا و فنا»، «اسماء خدا»، «علم خدا» و «نور وجه الله» بحث شده است<ref>ر.ک: همان، ص71</ref>. | در بخش پنجم، پیرامون «بقا و فنا»، «اسماء خدا»، «علم خدا» و «نور وجه الله» بحث شده است.<ref>ر.ک: همان، ص71</ref>. | ||
نویسنده در تفسیر فراز «و بنور وجهك الذي أضاء له كل شيء»، به این نکته اشاره دارد که منظور از نور در اینجا، وجود امکانی است که به فیض مقدس، رحمت رحمانیه، فعل خداوند، تجلی ذاتی و... اطلاق میشود؛ لذا همه اشیایی که بر عرصه وجود پا نهاده یا پا مینهند، از نور خداوند و تجلی حق، برخوردارند<ref>ر.ک: همان، ص81</ref>. | نویسنده در تفسیر فراز «و بنور وجهك الذي أضاء له كل شيء»، به این نکته اشاره دارد که منظور از نور در اینجا، وجود امکانی است که به فیض مقدس، رحمت رحمانیه، فعل خداوند، تجلی ذاتی و... اطلاق میشود؛ لذا همه اشیایی که بر عرصه وجود پا نهاده یا پا مینهند، از نور خداوند و تجلی حق، برخوردارند<ref>ر.ک: همان، ص81</ref>. | ||
خط ۴۹: | خط ۴۹: | ||
نویسنده در این بخش، انواع هدایت را در سه قسم زیر، توضیح داده است: | نویسنده در این بخش، انواع هدایت را در سه قسم زیر، توضیح داده است: | ||
# هدایت تکوینی: که آیه «قَالَ رَبُّنَا الَّذِي أَعْطَى كُلَّ شَيْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَى» (طه: 50)؛ «گفت: پروردگار ما كسى است كه هر چيزى را خلقتى كه درخور اوست داده، سپس آن را هدايت فرموده است»، به آن اشاره دارد<ref>ر.ک: همان، ص88</ref>. | # هدایت تکوینی: که آیه «قَالَ رَبُّنَا الَّذِي أَعْطَى كُلَّ شَيْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَى» (طه: 50)؛ «گفت: پروردگار ما كسى است كه هر چيزى را خلقتى كه درخور اوست داده، سپس آن را هدايت فرموده است»، به آن اشاره دارد<ref>ر.ک: همان، ص88</ref>. | ||
# هدایت تشریعی: که عبارت است از ارائه طریق و آیه «إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِراً وَ إِمَّا كَفُوراً» (الإنسان: 3)؛ «ما راه را بدو نموديم؛ يا سپاسگزار خواهد بود و يا ناسپاسگزار»، ناظر به آن است<ref>ر.ک: همان</ref>. | # هدایت تشریعی: که عبارت است از ارائه طریق و آیه «إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِراً وَ إِمَّا كَفُوراً» (الإنسان: 3)؛ «ما راه را بدو نموديم؛ يا سپاسگزار خواهد بود و يا ناسپاسگزار»، ناظر به آن است.<ref>ر.ک: همان</ref>. | ||
# عنایت خاصه: که «... هُدًى لِلْمُتَّقِينَ» (البقرة: 2)؛ «... مايه هدايت تقواپيشگان است»، به آن دلالت دارد<ref>ر.ک: همان</ref>. | # عنایت خاصه: که «... هُدًى لِلْمُتَّقِينَ» (البقرة: 2)؛ «... مايه هدايت تقواپيشگان است»، به آن دلالت دارد<ref>ر.ک: همان</ref>. | ||
در بخش هفتم، آثار گناهان، بیان شده است<ref>ر.ک: همان، ص91</ref>. | در بخش هفتم، آثار گناهان، بیان شده است.<ref>ر.ک: همان، ص91</ref>. | ||
نویسنده، معتقد است از بیشتر آیات و روایات چنین برمیآید که گناهان علاوه بر آنکه کیفر اخروی دارند، از آثار بدی هم در دنیا برخوردارند، از قبیل دریده شدن پرده عصمت، فرود آمدن بلا، مستجاب نشدن دعا و... <ref>ر.ک: همان، ص92</ref>. | نویسنده، معتقد است از بیشتر آیات و روایات چنین برمیآید که گناهان علاوه بر آنکه کیفر اخروی دارند، از آثار بدی هم در دنیا برخوردارند، از قبیل دریده شدن پرده عصمت، فرود آمدن بلا، مستجاب نشدن دعا و... <ref>ر.ک: همان، ص92</ref>. | ||
خط ۶۱: | خط ۶۱: | ||
# کفر به خداوند متعال<ref>ر.ک: همان، ص95</ref>. | # کفر به خداوند متعال<ref>ر.ک: همان، ص95</ref>. | ||
در بخش هشتم، ضمن اشاره به عامل تقرب بودن ذکر و انواع و مراتب آن، هدف از آفرینش آدمی، بیان شده است و از قرب الهی؛ مراتب قرب الی الله؛ انواع الهام و مقام قرب الهی سخن به میان آمده است<ref>ر.ک: همان، ص107-124</ref>. | در بخش هشتم، ضمن اشاره به عامل تقرب بودن ذکر و انواع و مراتب آن، هدف از آفرینش آدمی، بیان شده است و از قرب الهی؛ مراتب قرب الی الله؛ انواع الهام و مقام قرب الهی سخن به میان آمده است.<ref>ر.ک: همان، ص107-124</ref>. | ||
در بخش نهم، واژههای «خضوع و خشوع»، «مسامحه»، «ترحم»، «قناعت» و «تواضع» تفسیر شده است<ref>ر.ک: همان، ص127</ref>. | در بخش نهم، واژههای «خضوع و خشوع»، «مسامحه»، «ترحم»، «قناعت» و «تواضع» تفسیر شده است.<ref>ر.ک: همان، ص127</ref>. | ||
در فرازی از این دعای زیبا، آمده است که: «اللهم إني أسئلك سؤال خاشع متذلل خاضع أن تسامحني و...» و نویسنده به تناسب حاجات در آن، اشاره نموده است. در این فراز، امیرالمؤمنین(ع) از خداوند در آغاز و در طول زندگانی، مسامحه و ترحم درخواست نموده است. از آنجا که مسامحه از جانب خدا، بر پایه مقام رضا و قناعت از طرف بنده و ترحم الهی نیز بر مبنای تواضع و فروتنی بنده صورت میگیرد، لذا حضرت ابتدا مقام رضا و قناعت و سپس تواضعی را که بر آن مترتب میباشد، درخواست نموده است<ref>ر.ک: همان، ص130</ref>. | در فرازی از این دعای زیبا، آمده است که: «اللهم إني أسئلك سؤال خاشع متذلل خاضع أن تسامحني و...» و نویسنده به تناسب حاجات در آن، اشاره نموده است. در این فراز، امیرالمؤمنین(ع) از خداوند در آغاز و در طول زندگانی، مسامحه و ترحم درخواست نموده است. از آنجا که مسامحه از جانب خدا، بر پایه مقام رضا و قناعت از طرف بنده و ترحم الهی نیز بر مبنای تواضع و فروتنی بنده صورت میگیرد، لذا حضرت ابتدا مقام رضا و قناعت و سپس تواضعی را که بر آن مترتب میباشد، درخواست نموده است.<ref>ر.ک: همان، ص130</ref>. | ||
آداب دعا، احسان پروردگار، عیبپوشی خداوند، تبدیل اعمال، ظلم به نفس، عوامل تجری و فواید ادعیه، از جمله مطالبی است که در بخش دهم، مطرح گردیده است<ref>ر.ک: همان، ص143</ref>. | آداب دعا، احسان پروردگار، عیبپوشی خداوند، تبدیل اعمال، ظلم به نفس، عوامل تجری و فواید ادعیه، از جمله مطالبی است که در بخش دهم، مطرح گردیده است.<ref>ر.ک: همان، ص143</ref>. | ||
عواملی که آدمیزاده را فریب میدهد و در سیاهچالهای زندگی فرومیبرد، بسیار است که در بخش یازدهم به موارد مهم آن، اشاره شده است. این عوامل، عبارتند از: نفس اماره، گناهان، غفلت، آرزوی دراز، تخیلات و توهمات، صفات پست و ناپسند، شیطان، دنیا، دوست بد و جهل و نادانی<ref>ر.ک: همان، ص174</ref>. | عواملی که آدمیزاده را فریب میدهد و در سیاهچالهای زندگی فرومیبرد، بسیار است که در بخش یازدهم به موارد مهم آن، اشاره شده است. این عوامل، عبارتند از: نفس اماره، گناهان، غفلت، آرزوی دراز، تخیلات و توهمات، صفات پست و ناپسند، شیطان، دنیا، دوست بد و جهل و نادانی<ref>ر.ک: همان، ص174</ref>. |
ویرایش