پرش به محتوا

الفلسفة الإسلامية: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'است<ref>' به 'است.<ref>'
جز (جایگزینی متن - '==پانویس == <references />' به '==پانویس== <references/>')
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
جز (جایگزینی متن - 'است<ref>' به 'است.<ref>')
خط ۴۲: خط ۴۲:
نویسنده معتقد است که تعریف وجود به هیچ صورتى صحیح نیست، بلکه محال است، خواه مراد از وجود مفهوم آن باشد یا حقیقت آن. مفهوم وجود از روشن‎ترین چیزهاست و همه اشیا به‎واسطه آن شناخته مى‎شوند؛ زیرا مفهوم وجود یک معناى مرتکز در ذهن و تصور آن بدیهى است و هنگامى‎که این معنا را با لفظ دیگرى اظهار مى‎کنیم، این امر فقط تنبه و یادآورى براى ذهن و مشخص کردن آن از دیگر مرتکزات ذهنى است، نه این‎که آن را با کلماتى مشهورتر و روشن‎تر تعریف کرده‎ایم؛ بنابراین تعریف وجود چیزى جز تعریف لفظى نیست<ref>ر.ک: همان، ص13؛ همان، ص18</ref>.‎
نویسنده معتقد است که تعریف وجود به هیچ صورتى صحیح نیست، بلکه محال است، خواه مراد از وجود مفهوم آن باشد یا حقیقت آن. مفهوم وجود از روشن‎ترین چیزهاست و همه اشیا به‎واسطه آن شناخته مى‎شوند؛ زیرا مفهوم وجود یک معناى مرتکز در ذهن و تصور آن بدیهى است و هنگامى‎که این معنا را با لفظ دیگرى اظهار مى‎کنیم، این امر فقط تنبه و یادآورى براى ذهن و مشخص کردن آن از دیگر مرتکزات ذهنى است، نه این‎که آن را با کلماتى مشهورتر و روشن‎تر تعریف کرده‎ایم؛ بنابراین تعریف وجود چیزى جز تعریف لفظى نیست<ref>ر.ک: همان، ص13؛ همان، ص18</ref>.‎


یکى از مسائل فلسفى که نزد فلاسفه اسلامى متأخر بحث‎برانگیز شده است این مسئله است که آیا آنچه در خارج اصیل است وجود است یا ماهیت. در عبارات متقدمین حتى افرادى نظیر فارابى و ابن‎سینا عبارتى یافت نمى‎شود که تحت این عنوان بحث کرده باشند، اگرچه در عبارات آن‎ها کلماتى یافت مى‎شود که موهم هر دو معناست. مخصوصاً قول به اصالت وجود را مى‎توان در عبارات ابن‎سینا یافت. عقیده مشهور فلاسفه تا قبل از ملاصدرا بر اصالت ماهیت بوده است، حتى ملاصدرا در ابتداى تفکر فلسفى‎اش به متابعت از استادش میرداماد چنین عقیده‎اى داشته است. تا آنجا که ما مى‎دانیم ملاصدرا اولین کسى بوده که مسئله اصالت وجود را توضیح داده و بر آن برهان اقامه کرده است؛ او در فلسفه خود، عقیده به اصالت وجود را پذیرفته است و بسیارى از آراء علمى خود را در مسائل مشکل و مهم بر آن مبتنى کرده است؛ یعنى بسیارى از مسائل مهم و مشکل فلسفى را با آن حل کرده است<ref>ر.ک: همان، ص16؛ همان، ص22</ref>.‎
یکى از مسائل فلسفى که نزد فلاسفه اسلامى متأخر بحث‎برانگیز شده است این مسئله است که آیا آنچه در خارج اصیل است وجود است یا ماهیت. در عبارات متقدمین حتى افرادى نظیر فارابى و ابن‎سینا عبارتى یافت نمى‎شود که تحت این عنوان بحث کرده باشند، اگرچه در عبارات آن‎ها کلماتى یافت مى‎شود که موهم هر دو معناست. مخصوصاً قول به اصالت وجود را مى‎توان در عبارات ابن‎سینا یافت. عقیده مشهور فلاسفه تا قبل از ملاصدرا بر اصالت ماهیت بوده است، حتى ملاصدرا در ابتداى تفکر فلسفى‎اش به متابعت از استادش میرداماد چنین عقیده‎اى داشته است. تا آنجا که ما مى‎دانیم ملاصدرا اولین کسى بوده که مسئله اصالت وجود را توضیح داده و بر آن برهان اقامه کرده است؛ او در فلسفه خود، عقیده به اصالت وجود را پذیرفته است و بسیارى از آراء علمى خود را در مسائل مشکل و مهم بر آن مبتنى کرده است؛ یعنى بسیارى از مسائل مهم و مشکل فلسفى را با آن حل کرده است.<ref>ر.ک: همان، ص16؛ همان، ص22</ref>.‎


از مباحثى که مربوط به بحث وجود و عدم است، مبحث اعاده معدوم مى‎باشد. این بحث در میان افکار متکلمان از جایگاه والایى برخوردار است، زیرا گمان کرده‎اند که عقیده به معاد جسمانى جز با اعتقاد به امکان اعاده معدوم ممکن نیست. آن‎ها سرسختانه از این عقیده دفاع کرده‎اند و با قاطعیت مى‎گویند عقیده به استحاله مساوى با کفر و خروج از دین است‎. نویسنده این موضوع را از دو جهت ارتباط آن با اعتقاد به معاد جسمانى و از جهت تأمل فلسفى محض بررسی کرده و در رابطه با جهت دوم می‎نویسد: از جهت تأمل فلسفى روشن است که اعاده معدوم هنگامى‎که منظور از آن اعاده همان موجود اول باشد- همان‎طور که در معاد چنین است- ممتنع است؛ زیرا همان‎طور که بیان شد وجود شى‎ء، عین هویت شخصى آن است. پس قوام تشخص شى‎ء به وجود آن است بلکه وجود، عین تشخص‎ است. در این صورت وجود دوم، یعنى وجود بعد از عدم، وجود دیگرى است، نه عین وجود اول. پس وجود دوم مثل وجود اول است نه عین آن و الا یک شى‎ء واحد، دو شى‎ء مى‎شود و دو شى‎ء، یک شى‎ء<ref>ر.ک: همان، ص21-20؛ همان، ص31-30</ref>.‎
از مباحثى که مربوط به بحث وجود و عدم است، مبحث اعاده معدوم مى‎باشد. این بحث در میان افکار متکلمان از جایگاه والایى برخوردار است، زیرا گمان کرده‎اند که عقیده به معاد جسمانى جز با اعتقاد به امکان اعاده معدوم ممکن نیست. آن‎ها سرسختانه از این عقیده دفاع کرده‎اند و با قاطعیت مى‎گویند عقیده به استحاله مساوى با کفر و خروج از دین است‎. نویسنده این موضوع را از دو جهت ارتباط آن با اعتقاد به معاد جسمانى و از جهت تأمل فلسفى محض بررسی کرده و در رابطه با جهت دوم می‎نویسد: از جهت تأمل فلسفى روشن است که اعاده معدوم هنگامى‎که منظور از آن اعاده همان موجود اول باشد- همان‎طور که در معاد چنین است- ممتنع است؛ زیرا همان‎طور که بیان شد وجود شى‎ء، عین هویت شخصى آن است. پس قوام تشخص شى‎ء به وجود آن است بلکه وجود، عین تشخص‎ است. در این صورت وجود دوم، یعنى وجود بعد از عدم، وجود دیگرى است، نه عین وجود اول. پس وجود دوم مثل وجود اول است نه عین آن و الا یک شى‎ء واحد، دو شى‎ء مى‎شود و دو شى‎ء، یک شى‎ء<ref>ر.ک: همان، ص21-20؛ همان، ص31-30</ref>.‎
خط ۴۹: خط ۴۹:


[[مظفر، محمدرضا|مظفر]] در ابتدای مبحث کلام، به تبیین ارتباط فلسفه با کلام پرداخته و ابتدا مباحث فلسفه را به دو بخش تقسیم کرده است: حکمت عامه (الهیات بالمعنى الاعم) و حکمت الهى (الهیات بالمعنى الاخص). حکمت عامه مانند بحث از علت و معلول و حکمت الهى مانند بحث از وجود خداوند و صفات او.
[[مظفر، محمدرضا|مظفر]] در ابتدای مبحث کلام، به تبیین ارتباط فلسفه با کلام پرداخته و ابتدا مباحث فلسفه را به دو بخش تقسیم کرده است: حکمت عامه (الهیات بالمعنى الاعم) و حکمت الهى (الهیات بالمعنى الاخص). حکمت عامه مانند بحث از علت و معلول و حکمت الهى مانند بحث از وجود خداوند و صفات او.
سپس تصریح می‎کند: فرق فلسفه با علم کلام این است که علم کلام را مسلمانان، براى دفاع از دین، وضع کردند؛ اما فلسفه، تعهد دینى ندارد و مسیر معینى را دنبال نکرده و از دین خاصى تبعیت نمى‎کند؛ بلکه از حقایق، آن‎گونه که هستند، بحث مى‎کند<ref>ر.ک: همان، ص75؛ همان، ص101</ref>. لذا هدف فلسفه، شناخت حقیقت اشیاست، آن‎گونه که هستند و در حدى که بشر توان آن را دارد؛ اما هدف علم کلام، اثبات عقاید اسلامى است<ref>ر.ک: همان، ص77؛ همان، ص104</ref>.
سپس تصریح می‎کند: فرق فلسفه با علم کلام این است که علم کلام را مسلمانان، براى دفاع از دین، وضع کردند؛ اما فلسفه، تعهد دینى ندارد و مسیر معینى را دنبال نکرده و از دین خاصى تبعیت نمى‎کند؛ بلکه از حقایق، آن‎گونه که هستند، بحث مى‎کند<ref>ر.ک: همان، ص75؛ همان، ص101</ref>. لذا هدف فلسفه، شناخت حقیقت اشیاست، آن‎گونه که هستند و در حدى که بشر توان آن را دارد؛ اما هدف علم کلام، اثبات عقاید اسلامى است.<ref>ر.ک: همان، ص77؛ همان، ص104</ref>.


به اعتقاد [[مظفر، محمدرضا|علامه مظفر]] مهم‎ترین مباحث الهیات بالمعنى الاخص عبارت است از:
به اعتقاد [[مظفر، محمدرضا|علامه مظفر]] مهم‎ترین مباحث الهیات بالمعنى الاخص عبارت است از:
# اثبات واجب‎الوجود؛
# اثبات واجب‎الوجود؛
# اثبات این‎که ماهیت خداوند، همان وجود اوست؛ یعنى ذات او وجود محض و صرف است؛
# اثبات این‎که ماهیت خداوند، همان وجود اوست؛ یعنى ذات او وجود محض و صرف است؛
# بحث از صفات خداوند و این‎که آیا صفات او عین ذات اوست یا زائد بر ذات است<ref>ر.ک: همان، ص86-85؛ همان، ص119</ref>.
# بحث از صفات خداوند و این‎که آیا صفات او عین ذات اوست یا زائد بر ذات است.<ref>ر.ک: همان، ص86-85؛ همان، ص119</ref>.


وی سپس بحث در الهیات را به چهار مرحله اثبات اصل واجب‎الوجود، وجود صرف بودن واجب‎الوجود، وحدانیت واجب‎الوجود و اثبات صفات کمالیه یا تنزیهیه تقسیم کرده توضیح داده است<ref>ر.ک: همان، ص95-91؛ همان، ص134-128</ref>. در ادامه مباحث، پس از شرح سخنان امیرالمؤمنین درباره توحید، دیگر صفات الهی مانند توحید، علم، قدرت و سمع و بصر را مورد مطالعه قرار داده است<ref>ر.ک: همان، ص138-106؛ همان، ص195-144</ref>.
وی سپس بحث در الهیات را به چهار مرحله اثبات اصل واجب‎الوجود، وجود صرف بودن واجب‎الوجود، وحدانیت واجب‎الوجود و اثبات صفات کمالیه یا تنزیهیه تقسیم کرده توضیح داده است.<ref>ر.ک: همان، ص95-91؛ همان، ص134-128</ref>. در ادامه مباحث، پس از شرح سخنان امیرالمؤمنین درباره توحید، دیگر صفات الهی مانند توحید، علم، قدرت و سمع و بصر را مورد مطالعه قرار داده است.<ref>ر.ک: همان، ص138-106؛ همان، ص195-144</ref>.


==وضعیت کتاب==
==وضعیت کتاب==
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش