پرش به محتوا

القياس في القرآن الكريم و السنة النبوية: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'است<ref>' به 'است.<ref>'
جز (جایگزینی متن - '== وابسته‌ها ==' به '==وابسته‌ها==')
جز (جایگزینی متن - 'است<ref>' به 'است.<ref>')
خط ۳۳: خط ۳۳:


==گزارش محتوا==
==گزارش محتوا==
نویسنده در مقدمه به طرح کلیات پرداخته است. وی در تبیین اهمیت موضوع، جایگاه قیاس را از دیدگاه اهل سنت مطرح کرده است. وی قیاس را پس از کتاب و سنت و اجماع یکی از مدارک احکام شرعیه دانسته که نیاز به آن در این عصر به‌عنوان راهی برای شناخت حکم شرعی وقایع و رخدادهای جدید بیشتر شده است<ref>ر.ک: مقدمه، ص7</ref>.  
نویسنده در مقدمه به طرح کلیات پرداخته است. وی در تبیین اهمیت موضوع، جایگاه قیاس را از دیدگاه اهل سنت مطرح کرده است. وی قیاس را پس از کتاب و سنت و اجماع یکی از مدارک احکام شرعیه دانسته که نیاز به آن در این عصر به‌عنوان راهی برای شناخت حکم شرعی وقایع و رخدادهای جدید بیشتر شده است.<ref>ر.ک: مقدمه، ص7</ref>.  


وی در انتهای مقدمه شیوه خود در نگارش کتاب را مبتنی بر استقراء کامل مصادر موضوع و اعتماد بر مصادر اصلی، رعایت شیوه علمی در ذکر معانی لغوی و معرفی الفاظ اصطلاحی، تحریر محل خلاف در مسائل اختلافی و تبیین دیدگاه‌های اختلافی و ذکر ادله و منشأ اختلاف، نقل مستقیم کلام علما و آرای آن‌ها از کتاب‌هایشان در حد امکان دانسته است<ref>ر.ک: همان، ص15</ref>.  
وی در انتهای مقدمه شیوه خود در نگارش کتاب را مبتنی بر استقراء کامل مصادر موضوع و اعتماد بر مصادر اصلی، رعایت شیوه علمی در ذکر معانی لغوی و معرفی الفاظ اصطلاحی، تحریر محل خلاف در مسائل اختلافی و تبیین دیدگاه‌های اختلافی و ذکر ادله و منشأ اختلاف، نقل مستقیم کلام علما و آرای آن‌ها از کتاب‌هایشان در حد امکان دانسته است.<ref>ر.ک: همان، ص15</ref>.  


در تمهید کتاب ابتدا تعریف لغوی و اصطلاحی قیاس ذکر شده است. قیاس در لغت بر سه معنای اندازه‌گیری چیزی با چیز دیگر، برابری حسی و معنوی و تشبیه اطلاق شده است. در اصطلاح نیز در دو معنا استعمال می‌شود که در معنای دوم به‌عنوان دلیلی از ادله احکام شرعی است<ref>ر.ک: همان، ص27-24</ref>.  
در تمهید کتاب ابتدا تعریف لغوی و اصطلاحی قیاس ذکر شده است. قیاس در لغت بر سه معنای اندازه‌گیری چیزی با چیز دیگر، برابری حسی و معنوی و تشبیه اطلاق شده است. در اصطلاح نیز در دو معنا استعمال می‌شود که در معنای دوم به‌عنوان دلیلی از ادله احکام شرعی است.<ref>ر.ک: همان، ص27-24</ref>.  


قیاس از حیث ماده به دو قسم عقلی و شرعی و از جهت دلالت به قیاس قطعی و ظنی تقسیم می‌شود. در رابطه با قیاس شرعی چنین می‌خوانیم که الحاق آنچه حکمی درباره آن نداریم به چیزی است که نصی درباره آن وارد شده چراکه هر دو در علت حکم مشترکند. قیاس قطعی نیز آن است که به علت حکم در اصل و وجودش در فرع قطع داریم برخلاف قیاس ظنی که به علت حکم در اصل یا فرع یا یکی از آن‌ها یقین نداریم<ref>ر.ک: همان، ص64-62</ref>.  
قیاس از حیث ماده به دو قسم عقلی و شرعی و از جهت دلالت به قیاس قطعی و ظنی تقسیم می‌شود. در رابطه با قیاس شرعی چنین می‌خوانیم که الحاق آنچه حکمی درباره آن نداریم به چیزی است که نصی درباره آن وارد شده چراکه هر دو در علت حکم مشترکند. قیاس قطعی نیز آن است که به علت حکم در اصل و وجودش در فرع قطع داریم برخلاف قیاس ظنی که به علت حکم در اصل یا فرع یا یکی از آن‌ها یقین نداریم<ref>ر.ک: همان، ص64-62</ref>.  


در باب اول کتاب قیاس در قرآن کریم در چهار فصل تنظیم شده است. ابتدا قیاس شرعی در قرآن کریم در هشت مبحث مطرح شده است. در هر یک از این مباحث شواهد قرآنی ارائه شده است؛ مثلاً نویسنده در مبحث پنجم قیاس ابلیس در آیه کریمه «قَالَ أَنَا خَيْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِي مِنْ نَارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طِينٍ» ﴿ص‏، 76﴾ را قیاس فاسد می‌داند چراکه ابلیس خودش را با اصلش که آتش است و آدم را با اصلش که خاک است مقایسه نمود و چون خودش از آتش و آدم از خاک خلق شده پس نتیجه گرفت او مستحق سجده است نه آدم. او خیال کرد که آتش بهتر از خاک است چراکه بالا می‌رود و سبک است و جوهری نورانی است. نویسنده این قیاس را از سه جهت فاسد می‌داند: اول این‌که مخالف نص است چراکه ابلیس امر به سجده کردن بر آدم شد و امتثال امر نکرد و قیاس را به کار برد. دوم این‌که آتش بهتر از خاک نیست زیرا طبیعت خاک سکون و وقار و حلم و حیا و صبر و طبیعت آتش سبکی، کم عقلی، خشم، بلندی و اضطراب است و همین سبب استکبار و شقاوت ابلیس شد. وجه سوم این‌که حتی اگر بپذیریم آتش بهتر از خاک است، لازمه‌اش سجده آدم بر ابلیس نیست چراکه سجود به امر لازم می‌شود نه به بهتری. همچنین آدم با دمیدن روح در خاک شرافت یافت و به دست خداوند تعالی خلق شد. و نیز شرافت اصل منجر به شرافت فرع نمی‌شود بلکه گاهی اصل رفیع و فرع پست و فرومایه است<ref>ر.ک: همان، ص135-134</ref>.  
در باب اول کتاب قیاس در قرآن کریم در چهار فصل تنظیم شده است. ابتدا قیاس شرعی در قرآن کریم در هشت مبحث مطرح شده است. در هر یک از این مباحث شواهد قرآنی ارائه شده است؛ مثلاً نویسنده در مبحث پنجم قیاس ابلیس در آیه کریمه «قَالَ أَنَا خَيْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِي مِنْ نَارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طِينٍ» ﴿ص‏، 76﴾ را قیاس فاسد می‌داند چراکه ابلیس خودش را با اصلش که آتش است و آدم را با اصلش که خاک است مقایسه نمود و چون خودش از آتش و آدم از خاک خلق شده پس نتیجه گرفت او مستحق سجده است نه آدم. او خیال کرد که آتش بهتر از خاک است چراکه بالا می‌رود و سبک است و جوهری نورانی است. نویسنده این قیاس را از سه جهت فاسد می‌داند: اول این‌که مخالف نص است چراکه ابلیس امر به سجده کردن بر آدم شد و امتثال امر نکرد و قیاس را به کار برد. دوم این‌که آتش بهتر از خاک نیست زیرا طبیعت خاک سکون و وقار و حلم و حیا و صبر و طبیعت آتش سبکی، کم عقلی، خشم، بلندی و اضطراب است و همین سبب استکبار و شقاوت ابلیس شد. وجه سوم این‌که حتی اگر بپذیریم آتش بهتر از خاک است، لازمه‌اش سجده آدم بر ابلیس نیست چراکه سجود به امر لازم می‌شود نه به بهتری. همچنین آدم با دمیدن روح در خاک شرافت یافت و به دست خداوند تعالی خلق شد. و نیز شرافت اصل منجر به شرافت فرع نمی‌شود بلکه گاهی اصل رفیع و فرع پست و فرومایه است.<ref>ر.ک: همان، ص135-134</ref>.  


از مستنداتی که نویسنده مبنی بر مشروعیت قیاس استفاده می‌برد آیه شریفه «إِنَّا أَرْسَلْنا إِلَيْكُمْ رَسُولًا شاهِداً عَلَيْكُمْ كَما أَرْسَلْنا إِلى فِرْعَوْنَ رَسُولًا * فَعَصى فِرْعَوْنُ الرَّسُولَ فَأَخَذْناهُ أَخْذاً وَبِيلًا» (مزمل، 15 و 16) است. ایشان می‌گوید: ارکان استدلال به این آیه شریفه چنین است: اصل، ارسال موسی به سمت فرعون؛ فرع، ارسال حضرت محمد(ص) به سمت قریش؛ علت، تکذیب و عصیان؛ حکم، عذاب و هلاکت است<ref>ر.ک: همان، ص120</ref>.  
از مستنداتی که نویسنده مبنی بر مشروعیت قیاس استفاده می‌برد آیه شریفه «إِنَّا أَرْسَلْنا إِلَيْكُمْ رَسُولًا شاهِداً عَلَيْكُمْ كَما أَرْسَلْنا إِلى فِرْعَوْنَ رَسُولًا * فَعَصى فِرْعَوْنُ الرَّسُولَ فَأَخَذْناهُ أَخْذاً وَبِيلًا» (مزمل، 15 و 16) است. ایشان می‌گوید: ارکان استدلال به این آیه شریفه چنین است: اصل، ارسال موسی به سمت فرعون؛ فرع، ارسال حضرت محمد(ص) به سمت قریش؛ علت، تکذیب و عصیان؛ حکم، عذاب و هلاکت است.<ref>ر.ک: همان، ص120</ref>.  


از جمله موضوعات قابل‌توجه، داستان‌های قرآنی است که همچون امثال و ضرب‌المثل‌ها به نظر می‌رسند. نویسنده این مطلب را در فصل سوم به نمایش گذاشته است. او معتقد است که تمامی داستان‌هایی که در قرآن ذکر شده همچون مثل‌های قرآنی است؛ زیرا بین این داستان‌ها و ضرب‌المثل شباهت‌هایی وجود دارد. ایشان در ادامه می‌گوید: هدف از آنچه در قرآن از داستان قوم عاد و ثمود و فرعون و اصحاب ایکه و سایر داستان‌های قرآن آمده موعظه و عبرت گرفتن از احوال آن‌ها و بر حذر داشتن مخاطبین از تکذیب و کفر و عصیان است که به عذاب امت‌های پیشین گرفتار نشوند<ref>ر.ک: همان، ص282</ref>.  
از جمله موضوعات قابل‌توجه، داستان‌های قرآنی است که همچون امثال و ضرب‌المثل‌ها به نظر می‌رسند. نویسنده این مطلب را در فصل سوم به نمایش گذاشته است. او معتقد است که تمامی داستان‌هایی که در قرآن ذکر شده همچون مثل‌های قرآنی است؛ زیرا بین این داستان‌ها و ضرب‌المثل شباهت‌هایی وجود دارد. ایشان در ادامه می‌گوید: هدف از آنچه در قرآن از داستان قوم عاد و ثمود و فرعون و اصحاب ایکه و سایر داستان‌های قرآن آمده موعظه و عبرت گرفتن از احوال آن‌ها و بر حذر داشتن مخاطبین از تکذیب و کفر و عصیان است که به عذاب امت‌های پیشین گرفتار نشوند<ref>ر.ک: همان، ص282</ref>.  


در باب دوم، قیاس در سنت نبوی در سه فصل با موضوعات قیاس شرعی، امثال و تعلیل در سنت نبوی مورد مطالعه قرار گرفته است. شیوه طرح قیاس شرعی همچون باب اول در هشت مبحث با ذکر شواهدی روایی است. نویسنده معتقد است که قیاس‌های ذکر شده در روایات نبوی تنها در رابطه با احکام شرعی نیست بلکه در غیر احکام شرعی نیز وارد شده است<ref>ر.ک: همان، ص468</ref>.  
در باب دوم، قیاس در سنت نبوی در سه فصل با موضوعات قیاس شرعی، امثال و تعلیل در سنت نبوی مورد مطالعه قرار گرفته است. شیوه طرح قیاس شرعی همچون باب اول در هشت مبحث با ذکر شواهدی روایی است. نویسنده معتقد است که قیاس‌های ذکر شده در روایات نبوی تنها در رابطه با احکام شرعی نیست بلکه در غیر احکام شرعی نیز وارد شده است.<ref>ر.ک: همان، ص468</ref>.  


در فصل دوم این باب نیز مثل‌های روایی ذکر شده است. در برخی روایات از خود لفظ مثل هم استفاده شده است. در روایتی به نقل از بخاری و مسلم چنین نقل شده که رسول‌الله(ص) فرمود: مثل مؤمنین در محبت و مهربانی و عطوفت مانند جسد است که اگر عضوی از آن درد بگیرد همه جسم به بیداری و تب مبتلا می‌شود<ref>ر.ک: همان، ص501</ref>.  
در فصل دوم این باب نیز مثل‌های روایی ذکر شده است. در برخی روایات از خود لفظ مثل هم استفاده شده است. در روایتی به نقل از بخاری و مسلم چنین نقل شده که رسول‌الله(ص) فرمود: مثل مؤمنین در محبت و مهربانی و عطوفت مانند جسد است که اگر عضوی از آن درد بگیرد همه جسم به بیداری و تب مبتلا می‌شود<ref>ر.ک: همان، ص501</ref>.  


مباحث کتاب در خاتمه در بیست عنوان خلاصه شده است<ref>ر.ک: همان، ص416-405</ref>.  
مباحث کتاب در خاتمه در بیست عنوان خلاصه شده است.<ref>ر.ک: همان، ص416-405</ref>.  


==وضعیت کتاب==
==وضعیت کتاب==
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش