۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'سبک ى ' به 'سبکى') |
جز (جایگزینی متن - 'يك' به 'یک') |
||
خط ۵۷: | خط ۵۷: | ||
-جمالالدين ابوالحجاج مزّى، از محدثان بزرگ شام كه تهذيب او دربارۀ رجال صحاح ستّة انگيزۀ كوششهاى تكميلى ابن كثير در اين باب شد (همو، 46) و ابن كثير دختر او زينب را به همسرى گرفت. بيان وى در مورد مزّى (البداية، 191/14-192) و همسر او ام فاطمه عايشه (همان، 189/14) با تحسين و احترام همراه است؛ | -جمالالدين ابوالحجاج مزّى، از محدثان بزرگ شام كه تهذيب او دربارۀ رجال صحاح ستّة انگيزۀ كوششهاى تكميلى ابن كثير در اين باب شد (همو، 46) و ابن كثير دختر او زينب را به همسرى گرفت. بيان وى در مورد مزّى (البداية، 191/14-192) و همسر او ام فاطمه عايشه (همان، 189/14) با تحسين و احترام همراه است؛ | ||
-شمسالدين محمد [[ذهبى]] | -شمسالدين محمد [[ذهبى]] یکى ديگر از چهرههاى درخشان مؤثر در كار علمى ابن كثير است كه از او به عنوان مورخ اسلام ياد كرده (همان، 190/14، 225) و [[ذهبى]] (128/4) نيز به نوبۀ خود و به رغم بزرگى قابل ملاحظۀ سن نسبت به ابن كثير، از او به عنوان استاد خود نام برده است؛ | ||
-علم الدين ابومحمد قاسم برزالى شافعى، محدث و مورخ شام (ابن كثير، همان، 185/14-186) كه ابن كثير افزون بر شاگردى نزد او، تأليف استاد را در تاريخ شام تا پایان 738 ق1338/م در آخر تاريخ خود نقل كرده و حوادث پس از آن را چون ذيلى بر نوشتۀ استاد افزوده است (همان، 183/14)؛ نيز ابن حجر (الدرر، 445/1) از برخى ديگر از مشايخ و استادان مصرى او نام برده است. | -علم الدين ابومحمد قاسم برزالى شافعى، محدث و مورخ شام (ابن كثير، همان، 185/14-186) كه ابن كثير افزون بر شاگردى نزد او، تأليف استاد را در تاريخ شام تا پایان 738 ق1338/م در آخر تاريخ خود نقل كرده و حوادث پس از آن را چون ذيلى بر نوشتۀ استاد افزوده است (همان، 183/14)؛ نيز ابن حجر (الدرر، 445/1) از برخى ديگر از مشايخ و استادان مصرى او نام برده است. | ||
خط ۷۸: | خط ۷۸: | ||
موضع ابن كثير در برابر مخالفان م[[ذهبى]]، نسبت به موضع او در برابر غير مسلمانان، سختگيرانهتر به نظر مىآيد. ضديت او با شیعیان در هر مناسبتى خودنمايى مىكند (مثلاًنك: همان، 248/6، 172/8، 309/9، 15/11، 4/12، 310/14). اگر چه وى از امامان شيعه با احترام ياد كرده (همان، 309/9)، اما پس از ذكر روايت منسوب به پيامبر(ص) در مورد امامان دوازدهگانه و نسبت قريشى آنان يادآور شده كه اين دوازده امام آنانى نيستند كه شیعیان بر امامتشان گردن نهادهاند (همان، 248/6). همچنين در مورد علماى شيعه، با آنكه از شأن و اثر ايشان ياد كرده، ولى تشيع آنان را موجب كاهش اعتبارشان دانسته (مثلاًهمان، 233/6، 19/8-20، 231). ابن كثير با وجود ذكر تراجم احترام آميزى از سران صوفيه (مثلاًنك: همان، 13/11، 106)، اعتقاد بعضى از آنان را چون بايزيد بسطامى فاسد مىدانست (همان، 35/11). وى كسانى چون [[ابن حزم، علی بن احمد|ابن حزم]] را به سبب عدم اعتقاد به قياس و نگرشى كه دربارۀ صفات خداوند داشت (همان، 92/12) و نيز [[فارابی، محمد بن محمد|فارابى]] را به دليل اعتقاد به معاد روحانى (همان، 224/11) مستوجب لعن و سرزنش مىدانست. | موضع ابن كثير در برابر مخالفان م[[ذهبى]]، نسبت به موضع او در برابر غير مسلمانان، سختگيرانهتر به نظر مىآيد. ضديت او با شیعیان در هر مناسبتى خودنمايى مىكند (مثلاًنك: همان، 248/6، 172/8، 309/9، 15/11، 4/12، 310/14). اگر چه وى از امامان شيعه با احترام ياد كرده (همان، 309/9)، اما پس از ذكر روايت منسوب به پيامبر(ص) در مورد امامان دوازدهگانه و نسبت قريشى آنان يادآور شده كه اين دوازده امام آنانى نيستند كه شیعیان بر امامتشان گردن نهادهاند (همان، 248/6). همچنين در مورد علماى شيعه، با آنكه از شأن و اثر ايشان ياد كرده، ولى تشيع آنان را موجب كاهش اعتبارشان دانسته (مثلاًهمان، 233/6، 19/8-20، 231). ابن كثير با وجود ذكر تراجم احترام آميزى از سران صوفيه (مثلاًنك: همان، 13/11، 106)، اعتقاد بعضى از آنان را چون بايزيد بسطامى فاسد مىدانست (همان، 35/11). وى كسانى چون [[ابن حزم، علی بن احمد|ابن حزم]] را به سبب عدم اعتقاد به قياس و نگرشى كه دربارۀ صفات خداوند داشت (همان، 92/12) و نيز [[فارابی، محمد بن محمد|فارابى]] را به دليل اعتقاد به معاد روحانى (همان، 224/11) مستوجب لعن و سرزنش مىدانست. | ||
با اينهمه در تعيين رفتار درست در مورد اهل ذمه جانب انصاف را فرو نمىگذاشت، چنانكه | با اينهمه در تعيين رفتار درست در مورد اهل ذمه جانب انصاف را فرو نمىگذاشت، چنانكه یک بار با فرمان سلطان مصر (الاشراف ناصر الدين شعبان) مبنى بر مصادرۀ یک چهارم دارایى مسيحيان شام برای جبران خرابيهايى كه فرنگان به اسكندريه وارد كرده بودند، مخالفت كرد و آن را غير شرعى خواند (همان، 314/14-315). البته اين موضع گيرى به معناى ايستادگى و ادعا در برابر قدرت سياسى حاكم نبود چه در موارد ديگر ديده مىشود كه ابن كثير از اعلام نظر در موضوعى كه شرعا مانعى نداشت، اما مىتوانست دستاویز مدعيان برای متزلزل كردن حكومت باشد، خوددارى مىكرد (نك: همان، 281/14-282). | ||
نویسندگانى كه ابن كثير را از نزدیک مىشناختهاند، دربارۀ او سخنان تحسين آميزى آوردهاند. بيان آنان حاكى از گستردگى كار علمى ابن كثير و تأييد و تأكيد بر تعمق او در نحو، فقه، حديث، تفسير و تاريخ و قدرت حفظ و تشخيص درست و قابل ملاحظۀ اوست (نك: حسينى، 58؛ ابن حجر، انباء، 46/1، الدرر، 445/1-446؛ داوودى، 111/1). | نویسندگانى كه ابن كثير را از نزدیک مىشناختهاند، دربارۀ او سخنان تحسين آميزى آوردهاند. بيان آنان حاكى از گستردگى كار علمى ابن كثير و تأييد و تأكيد بر تعمق او در نحو، فقه، حديث، تفسير و تاريخ و قدرت حفظ و تشخيص درست و قابل ملاحظۀ اوست (نك: حسينى، 58؛ ابن حجر، انباء، 46/1، الدرر، 445/1-446؛ داوودى، 111/1). | ||
==آثار== | ==آثار== | ||
از لحاظ تربيت علمى، مسائل مورد توجه و حاصل كار، همانندى چشمگيرى ميان ابن كثير و [[طبری آملی، محمد بن جریر|طبرى]] ديده مىشود (لائوست، 77). محور اصلى توجه هر دو، شناخت دين اسلام و كوشش در شناساندن آن بوده است. اين شناخت از طريق تعمق در منابع اصيل يعنى قرآن، حديث، تفسير، سيره، رجال، تاريخ و لوازم اوليۀ آن چون لغت و نحو ممكن مىشد. ابن كثير در هر | از لحاظ تربيت علمى، مسائل مورد توجه و حاصل كار، همانندى چشمگيرى ميان ابن كثير و [[طبری آملی، محمد بن جریر|طبرى]] ديده مىشود (لائوست، 77). محور اصلى توجه هر دو، شناخت دين اسلام و كوشش در شناساندن آن بوده است. اين شناخت از طريق تعمق در منابع اصيل يعنى قرآن، حديث، تفسير، سيره، رجال، تاريخ و لوازم اوليۀ آن چون لغت و نحو ممكن مىشد. ابن كثير در هر یک از اين زمينهها به مطالعۀ گستردهاى پرداخت و حاصل كوشش خود را در آثار متعددى بر جاى گذاشت، اما از دايرۀ تقليد و پيروى از پيشينيان و شرح و تلخيص آثار آنان فراتر نرفت (عبدالواحد، 6). آنچه در اين محدوده به كار او امتياز مىبخشيد، تحقيق، دقت، نقد اسناد، پالايش اخبار، بى اعتمادى به اسرائيليات و مخالفت با موهومات بود. | ||
از لحاظ شيوۀ بيان، ابن كثير با وجود گرايش به سجع و آرايشهاى لفظى كه مقتضاى عصر بود، غالبا به زبانى غير فاخر و گاه عاميانه اداى مطلب مىكرد. اسلوب بيان او در تاريخ، قابل سنجش با اسلوب مورخان پيشين چون [[طبری آملی، محمد بن جریر|طبرى]]، مسعودى و [[ابن اثیر، علی بن محمد|ابن اثير]] نيست و در فصاحت به پايۀ مورخ معاصرش [[ابن خلدون]] هم نمىرسد. به ديگر سخن، ابن كثير به معنى بيش از لفظ اهميت داده است (نك: ابوملحم، «غ»). [[ذهبى]] به سودمندى نوشتههاى او اشاره كرده (ابن قاضى شهبه، طبقات، 115/3) و به گفتۀ ابن حجر، نوشتههاى او در زمان حياتش در اقطار مختلف شناخته شده بود (الدرر، 445/1). خود ابن كثير داستانى را در مورد اخير نقل كرده است (البداية، 295/14). علاوه بر مهمترين اثر ابن كثير، [[البداية و النهاية (دارالفکر)|البداية و النهاية]] (ه م) آثار مهم ديگر او اينهاست: | از لحاظ شيوۀ بيان، ابن كثير با وجود گرايش به سجع و آرايشهاى لفظى كه مقتضاى عصر بود، غالبا به زبانى غير فاخر و گاه عاميانه اداى مطلب مىكرد. اسلوب بيان او در تاريخ، قابل سنجش با اسلوب مورخان پيشين چون [[طبری آملی، محمد بن جریر|طبرى]]، مسعودى و [[ابن اثیر، علی بن محمد|ابن اثير]] نيست و در فصاحت به پايۀ مورخ معاصرش [[ابن خلدون]] هم نمىرسد. به ديگر سخن، ابن كثير به معنى بيش از لفظ اهميت داده است (نك: ابوملحم، «غ»). [[ذهبى]] به سودمندى نوشتههاى او اشاره كرده (ابن قاضى شهبه، طبقات، 115/3) و به گفتۀ ابن حجر، نوشتههاى او در زمان حياتش در اقطار مختلف شناخته شده بود (الدرر، 445/1). خود ابن كثير داستانى را در مورد اخير نقل كرده است (البداية، 295/14). علاوه بر مهمترين اثر ابن كثير، [[البداية و النهاية (دارالفکر)|البداية و النهاية]] (ه م) آثار مهم ديگر او اينهاست: | ||
خط ۹۲: | خط ۹۲: | ||
#احاديث التوحيد و الرد على الشرك، كه در حاشيۀ جامع البيان معين بن صافى در 1297ق در دهلى چاپ شده است /49. GAL, S, II محتمل است كه اين اثر همان رسالة في احاديث الاشراك موجود در بغداد باشد (نك: جبورى، 118). | #احاديث التوحيد و الرد على الشرك، كه در حاشيۀ جامع البيان معين بن صافى در 1297ق در دهلى چاپ شده است /49. GAL, S, II محتمل است كه اين اثر همان رسالة في احاديث الاشراك موجود در بغداد باشد (نك: جبورى، 118). | ||
#اختصار علوم الحديث، كه در آن مقدمۀ المصطلح ابن صلاح را مختصر كرده است. اين کتاب در مكه در 1355ق به تصحيح محمد عبدالرزاق حمزه، و در 1355ق به تصحيح احمد محمد شاكر چاپ شده است. مصحح اخير بار ديگر آن را با شرح و تنقيح با عنوان الباعث الحثيث، شرح اختصار علوم الحديث در قاهره (1370 ق) و در بيروت (1403 ق) منتشر كرده است (ابوملحم، «خ»). نسخهاى كه بروكلمان با نام مختصر علوم الدين ياد كرده /441 GAL, I، مربوط به همين اثر است. | #اختصار علوم الحديث، كه در آن مقدمۀ المصطلح ابن صلاح را مختصر كرده است. اين کتاب در مكه در 1355ق به تصحيح محمد عبدالرزاق حمزه، و در 1355ق به تصحيح احمد محمد شاكر چاپ شده است. مصحح اخير بار ديگر آن را با شرح و تنقيح با عنوان الباعث الحثيث، شرح اختصار علوم الحديث در قاهره (1370 ق) و در بيروت (1403 ق) منتشر كرده است (ابوملحم، «خ»). نسخهاى كه بروكلمان با نام مختصر علوم الدين ياد كرده /441 GAL, I، مربوط به همين اثر است. | ||
#[[تفسير القرآن العظيم (ابن كثير)|تفسير القرآن العظيم]]، كه ابن كثير خود در البداية به آن اشاره كرده است (مثلاً23/1، 34، 37/5، 39). به گفتۀ [[سيوطى]] تفسيرى به شيوۀ آن نوشته نشده است (ص 361). [[شوکانی، محمد|شوكانى]] آن را از بهترين تفسيرها-اگر نه بهترين تفسير-گفته است (95/1). | #[[تفسير القرآن العظيم (ابن كثير)|تفسير القرآن العظيم]]، كه ابن كثير خود در البداية به آن اشاره كرده است (مثلاً23/1، 34، 37/5، 39). به گفتۀ [[سيوطى]] تفسيرى به شيوۀ آن نوشته نشده است (ص 361). [[شوکانی، محمد|شوكانى]] آن را از بهترين تفسيرها-اگر نه بهترين تفسير-گفته است (95/1). یکى از متأخران شيوۀ تفسير او را از شيوههاى ممتاز دانسته است (محمود، 223). روش مؤلف در اين اثر مفصل ده جزئى، تفسير قرآن با خود قرآن، پس از آن با حديث و بعد اقوال صحابه بوده و از آوردن اسرائيليات جز به عنوان استشهاد-نه برای استناد-دورى جسته است (تفسير، 3/1-4). لائوست به خطا آن را بسيار مقدماتى و اساسا مبتنى بر فقه اللغه و به اسلوبى مىداند كه [[سيوطى]] بعدها آن را در تفسير خود به كار بست (دانشنامه)، در حالى كه شاكر آن را بهترين و دقيقترين تفسيرها پس از تفسير [[طبری آملی، محمد بن جریر|طبرى]] مىيابد (5/1). به كار گرفتن احاديث در اين تفسير چنان است كه از اين اثر، جز تفسير، یک راهنماى حديث با نقد اسناد و متن آن و تميز حديث صحيح از غير آن مىسازد (همو، 6). متن كامل اين اثر در نيمۀ نخست سدۀ 14 ق، 3 بار در مصر در هامش تفسيرهاى ديگر يا جداگانه چاپ شده و از آن پس چاپهاى غير انتقادى متعددى از آن به عمل آمده است. در ربع آخر همان سده نيز 3 منتخب از اين اثر طبع شده است: عمدة التفسير عن الحافظ ابن كثير، به كوشش احمد محمد شاكر، قاهره، 1376 ق، در 5 ج؛ تيسير العلى القدير لاختصار تفسير ابن كثير، به كوشش م. ن. الرفاعى، بيروت، 1392 ق، در 4 ج، مختصر تفسير ابن كثير، به كوشش م. ع.الصابونى، بيروت، 1393 ق، در 3 ج. | ||
#السيرة، كه به گفتۀ خود ابن كثير اثرى مستقل و به دو صورت مختصر و مفصل بوده است (خطراوى، 50). ابن قاضى شهبه اثرى با عنوان سيرة صغيرة به ابن كثير نسبت داده است (طبقات، 114/3). بغدادى نيز اثرى را با نام الفصول في سيرة الرسول از ابن كثير دانسته است (ايضاح، 194/2). محتواى اين اثر همان مطالب «کتاب سيرة رسول الله» در [[البداية و النهاية (دارالفکر)|البداية و النهاية]] ابن كثير است. اين اثر نخستين بار در 1357ق با عنوان الفصول في اختصار سيرة الرسول در قاهره چاپ شد (دليل الکتاب المصرى، 377)، 6. فضائل القرآن، اول بار به پيوست تفسير او در 1343-1347ق در مصر چاپ شده است. | #السيرة، كه به گفتۀ خود ابن كثير اثرى مستقل و به دو صورت مختصر و مفصل بوده است (خطراوى، 50). ابن قاضى شهبه اثرى با عنوان سيرة صغيرة به ابن كثير نسبت داده است (طبقات، 114/3). بغدادى نيز اثرى را با نام الفصول في سيرة الرسول از ابن كثير دانسته است (ايضاح، 194/2). محتواى اين اثر همان مطالب «کتاب سيرة رسول الله» در [[البداية و النهاية (دارالفکر)|البداية و النهاية]] ابن كثير است. اين اثر نخستين بار در 1357ق با عنوان الفصول في اختصار سيرة الرسول در قاهره چاپ شد (دليل الکتاب المصرى، 377)، 6. فضائل القرآن، اول بار به پيوست تفسير او در 1343-1347ق در مصر چاپ شده است. | ||
خط ۹۹: | خط ۹۹: | ||
#ارشاد الفقيه الى معرفة ادلة التنبيه. نسخهاى از آن در کتابخانۀ فيض الله افندى نگهدارى مىشود (سيد، فهرس، 286/1- 287). اين اثر همان است كه ابن حجر با عبارت «جرح احاديث ادلة التنبيه» از آن ياد كرده است (الدرر، 445/1)، | #ارشاد الفقيه الى معرفة ادلة التنبيه. نسخهاى از آن در کتابخانۀ فيض الله افندى نگهدارى مىشود (سيد، فهرس، 286/1- 287). اين اثر همان است كه ابن حجر با عبارت «جرح احاديث ادلة التنبيه» از آن ياد كرده است (الدرر، 445/1)، | ||
#امهات الاولاد و هل يجوز بيعهنّ، به روايت ابن عروۀ حنبلى، نسخهاى از آن در ظاهريه موجود است (ظاهريه، 196/1-197)؛ | #امهات الاولاد و هل يجوز بيعهنّ، به روايت ابن عروۀ حنبلى، نسخهاى از آن در ظاهريه موجود است (ظاهريه، 196/1-197)؛ | ||
#اثرى دربارۀ [[تاریخ مدینة دمشق |تاريخ دمشق]] كه برگهايى از آن از | #اثرى دربارۀ [[تاریخ مدینة دمشق |تاريخ دمشق]] كه برگهايى از آن از یک نسخۀ خطى مربوطه به ابن كثير به وسيلۀ پرچ /312 III معرفى شده است؛ | ||
#تحفة الطالب بمعرفة احاديث مختصر ابن الحاجب. نسخهاى از آن در کتابخانۀ فيض الله افندى وجود دارد (سيد، همان، 66/1). ابن قاضى شهبه از اين اثر با عبارت: «و خرج الاحاديث الواقعة في مختصر الحاجب» ياد كرده است (طبقات، 114/3)؛ | #تحفة الطالب بمعرفة احاديث مختصر ابن الحاجب. نسخهاى از آن در کتابخانۀ فيض الله افندى وجود دارد (سيد، همان، 66/1). ابن قاضى شهبه از اين اثر با عبارت: «و خرج الاحاديث الواقعة في مختصر الحاجب» ياد كرده است (طبقات، 114/3)؛ | ||
#التكميل في الجرح و التعديل و معرفة الثقات و الضعفاء و المجاهيل، كه مختصر تهذيب الكمال مزّى با افزودن قسمتى از ميزان الاعتدال [[ذهبى]] است. نسخهاى عكسى از ج 9 (آخر) آن در 2 مجلد در دار الكتب مصر (سيد، خطى، 180/1) نگهدارى مىشود، | #التكميل في الجرح و التعديل و معرفة الثقات و الضعفاء و المجاهيل، كه مختصر تهذيب الكمال مزّى با افزودن قسمتى از ميزان الاعتدال [[ذهبى]] است. نسخهاى عكسى از ج 9 (آخر) آن در 2 مجلد در دار الكتب مصر (سيد، خطى، 180/1) نگهدارى مىشود، |
ویرایش