پرش به محتوا

اردبیلی، حسین بن شرف‌الدین: تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۲۳ اکتبر ۲۰۱۸
جز
جایگزینی متن - 'يك' به 'یک'
جز (جایگزینی متن - ' ' به ' ')
جز (جایگزینی متن - 'يك' به 'یک')
خط ۳۱: خط ۳۱:
</div>
</div>


'''مولى حسين بن شرف‌ الدين عبدالحق اردبيلى (متخلص به الهى)'''، يكى از اجله معاريف و مشاهير اعلام اماميه در سده نهم و دهم هجرى كه جامع علوم عقله و نقليه بوده و بر فنون تعليم و تطبيب دست داشته است. او را از شیعیان متصلّب و آتشين وصف كرده‌اند تا آن جا كه گاه‌گاهى به غلوّ و ارتفاع در خصوص ائمّه و پيشوايان اثنا عشر-عليهم السّلام- مى‌پرداخته، و نيز در نگاشته‌هايشان از اين ديد و بينش وى، نكاتى عنوان مى‌شده است.
'''مولى حسين بن شرف‌ الدين عبدالحق اردبيلى (متخلص به الهى)'''، یکى از اجله معاريف و مشاهير اعلام اماميه در سده نهم و دهم هجرى كه جامع علوم عقله و نقليه بوده و بر فنون تعليم و تطبيب دست داشته است. او را از شیعیان متصلّب و آتشين وصف كرده‌اند تا آن جا كه گاه‌گاهى به غلوّ و ارتفاع در خصوص ائمّه و پيشوايان اثنا عشر-عليهم السّلام- مى‌پرداخته، و نيز در نگاشته‌هايشان از اين ديد و بينش وى، نكاتى عنوان مى‌شده است.


در لقب او، حتّى در مآخذ عصرى و نزدیک به روزگارش اختلاف است. در اجازه‌اى كه جلال‌الدين دوانى (م 908ق.) برای وى به غرض تدريس شواكل الحور في شرح هياكل النور نوشته، او را با لقب «جلال‌الدين» خوانده؛ ولى در اجازه ديگرى كه امير جمال‌الدين عطاءاللّه بن فضل‌اللّه حسينى به غرض تدريس انوار التنزيل بيضاوى، برای وى نوشته، از او با لقب «كمال‌ الدين» ياد كرده است.
در لقب او، حتّى در مآخذ عصرى و نزدیک به روزگارش اختلاف است. در اجازه‌اى كه جلال‌الدين دوانى (م 908ق.) برای وى به غرض تدريس شواكل الحور في شرح هياكل النور نوشته، او را با لقب «جلال‌الدين» خوانده؛ ولى در اجازه ديگرى كه امير جمال‌الدين عطاءاللّه بن فضل‌اللّه حسينى به غرض تدريس انوار التنزيل بيضاوى، برای وى نوشته، از او با لقب «كمال‌ الدين» ياد كرده است.
خط ۴۵: خط ۴۵:
به هر تقدير حسين الهى، پس از 899ق. با ره‌آورد معنوى و فكر الهى، همراه با دو اجازه جلال‌الدين دوانى و جمال‌الدين عطاءاللّه حسينى به آذربايجان برمى‌گردد، در آغاز سفرى به عراق عجم مى‌كند، سپس در 902ق. به اردبيل مى‌آيد و در بقعه صفى‌ الدين اردبيلى به نشر و تبليغ معارف جعفرى مى‌پردازد، تا آنكه پس از سالى چند شاه اسماعيل صفوى (907-930ق.) بر صفحه تاريخ ايران ظهور مى‌كند و غل و بند تقيه را از دست و زبان اقلام اعلام و خواص شيعه باز مى‌گشايد. الهى اردبيلى نيز كه در تشيّع تند و گرم بود و چندين سال در هرات در كنار علماء و قدرتمندان آنان در تقيّه بسر برده بود، و از روى اضطرار و اعتذار، خطبه‌هاى نگاشته‌هايش را با درود و تحيّات به صحب پيامبر(ص) پرداخته بود؛ به طورى كه لفظ «اصحابه» را بدون حدّ و رسمى مى‌بايست، بكار گيرد. به خلاف معتقدّش؛ با ظهور شاه اسماعيل صفوى عنان قلم رها كرد و به دفاع از معارف جعفرى پرداخت و به قولى در زمره نخستين كسانى قرار گرفت كه نفقه و معارف شيعه اماميه را به فارسی نقل كردند. چنانچه الهى نهج‌البلاغه را برای سلطان مزبور شرحى مفصّل كرد و از امامت على(ع) و ادلّه و شواهد تاريخى دفاع كرد، و تفسيرى بر قرآن مجيد بر اساس اخبار و روايات شيعى پرداخت، و در اثرى ديگر از فضائل ائمّه اثنا عشر و دلايل امامت آنان (عليهم السّلام) سخن گفت، و مهج الدعوات [[ابن طاووس، علی بن موسی|ابن طاووس]] را به فارسی ترجمه كرد، و اصول عملى و فقهى شيعه اماميه را در کتابى به نام خلاصة الفقه به تفصيل مطرح كرد و به بحث گرفت.
به هر تقدير حسين الهى، پس از 899ق. با ره‌آورد معنوى و فكر الهى، همراه با دو اجازه جلال‌الدين دوانى و جمال‌الدين عطاءاللّه حسينى به آذربايجان برمى‌گردد، در آغاز سفرى به عراق عجم مى‌كند، سپس در 902ق. به اردبيل مى‌آيد و در بقعه صفى‌ الدين اردبيلى به نشر و تبليغ معارف جعفرى مى‌پردازد، تا آنكه پس از سالى چند شاه اسماعيل صفوى (907-930ق.) بر صفحه تاريخ ايران ظهور مى‌كند و غل و بند تقيه را از دست و زبان اقلام اعلام و خواص شيعه باز مى‌گشايد. الهى اردبيلى نيز كه در تشيّع تند و گرم بود و چندين سال در هرات در كنار علماء و قدرتمندان آنان در تقيّه بسر برده بود، و از روى اضطرار و اعتذار، خطبه‌هاى نگاشته‌هايش را با درود و تحيّات به صحب پيامبر(ص) پرداخته بود؛ به طورى كه لفظ «اصحابه» را بدون حدّ و رسمى مى‌بايست، بكار گيرد. به خلاف معتقدّش؛ با ظهور شاه اسماعيل صفوى عنان قلم رها كرد و به دفاع از معارف جعفرى پرداخت و به قولى در زمره نخستين كسانى قرار گرفت كه نفقه و معارف شيعه اماميه را به فارسی نقل كردند. چنانچه الهى نهج‌البلاغه را برای سلطان مزبور شرحى مفصّل كرد و از امامت على(ع) و ادلّه و شواهد تاريخى دفاع كرد، و تفسيرى بر قرآن مجيد بر اساس اخبار و روايات شيعى پرداخت، و در اثرى ديگر از فضائل ائمّه اثنا عشر و دلايل امامت آنان (عليهم السّلام) سخن گفت، و مهج الدعوات [[ابن طاووس، علی بن موسی|ابن طاووس]] را به فارسی ترجمه كرد، و اصول عملى و فقهى شيعه اماميه را در کتابى به نام خلاصة الفقه به تفصيل مطرح كرد و به بحث گرفت.


حسين الهى پس از چهل واندى سال تلاش و كوشش در راه معارف جعفرى، در 937 يا 940 هجرى وفات يافت و در روضه صفوى در اردبيل دفن شد. البته در سال فوت الهى اختلاف است. افندى و عده ديگر؛ مانند [[نوری، حسین بن محمدتقی|ميرزا حسين نورى]]، وفات او را در سال 905ق. ضبط كرده‌اند و عده‌اى نيز سال‌هاى 930ق. و 950ق. را پذيرفته‌اند، صبا و بسيارى از مؤرخان ديگر سال‌هاى 937 و 940ق. را ترجيح داده‌اند كه ظاهرا، با توجّه به آثار و احوال الهى، سال‌هاى 937 و 940ق.، انسب و اقرب به صواب مى‌نمايد؛ زيرا كه از يك سو الهى در 899ق. اجازه امير جمال‌الدين عطاءاللّه حسينى را اخذ كرده، و از سوى ديگر شرح گلشن را در 908ق.(-شرح گلشن) پرداخته است كه با توجّه به سال تأليف شرح گلشن، سال 905ق. قطعا غلط است. نيز وى ساليانى از دوران حكمرانى شاه اسماعيل را كه بين سال‌هاى (907-930ق.) حكومت مى‌كرده، درك كرده بوده، و چهار اثر مفصّل را برای او تأليف و پيشكش كرده است. و بنابر قول افندى، وى در دوران حكومت شاه طهماسب(940-984ق.) نيز از اعلام ارجمند و ملحوظ نظر آن شاه صفوى بوده و کتاب تاج المناقب را برای وى تصنيف كرده است، و هم به هنگام مرگ عمرش «از هفتاد سال متجاوز» بوده است، و نيز هم با توجّه به اينكه شيخ حيدر صفوى از 874ق. به بعد سر سلسله صفویه اردبيل شده، و ظاهرا حسين الهى پس از 880ق. به خدمت او رسيده است؛ در حالى كه جوان بوده و در اوايل حال؛ و نيز اگر ولادت او را پس از 860ق. بدانيم، ضبط تذكره روز روشن در خصوص سال فوت او -يعنى سال 936ق.- دقيق‌تر به نظر مى‌رسد.
حسين الهى پس از چهل واندى سال تلاش و كوشش در راه معارف جعفرى، در 937 يا 940 هجرى وفات يافت و در روضه صفوى در اردبيل دفن شد. البته در سال فوت الهى اختلاف است. افندى و عده ديگر؛ مانند [[نوری، حسین بن محمدتقی|ميرزا حسين نورى]]، وفات او را در سال 905ق. ضبط كرده‌اند و عده‌اى نيز سال‌هاى 930ق. و 950ق. را پذيرفته‌اند، صبا و بسيارى از مؤرخان ديگر سال‌هاى 937 و 940ق. را ترجيح داده‌اند كه ظاهرا، با توجّه به آثار و احوال الهى، سال‌هاى 937 و 940ق.، انسب و اقرب به صواب مى‌نمايد؛ زيرا كه از یک سو الهى در 899ق. اجازه امير جمال‌الدين عطاءاللّه حسينى را اخذ كرده، و از سوى ديگر شرح گلشن را در 908ق.(-شرح گلشن) پرداخته است كه با توجّه به سال تأليف شرح گلشن، سال 905ق. قطعا غلط است. نيز وى ساليانى از دوران حكمرانى شاه اسماعيل را كه بين سال‌هاى (907-930ق.) حكومت مى‌كرده، درك كرده بوده، و چهار اثر مفصّل را برای او تأليف و پيشكش كرده است. و بنابر قول افندى، وى در دوران حكومت شاه طهماسب(940-984ق.) نيز از اعلام ارجمند و ملحوظ نظر آن شاه صفوى بوده و کتاب تاج المناقب را برای وى تصنيف كرده است، و هم به هنگام مرگ عمرش «از هفتاد سال متجاوز» بوده است، و نيز هم با توجّه به اينكه شيخ حيدر صفوى از 874ق. به بعد سر سلسله صفویه اردبيل شده، و ظاهرا حسين الهى پس از 880ق. به خدمت او رسيده است؛ در حالى كه جوان بوده و در اوايل حال؛ و نيز اگر ولادت او را پس از 860ق. بدانيم، ضبط تذكره روز روشن در خصوص سال فوت او -يعنى سال 936ق.- دقيق‌تر به نظر مى‌رسد.


اين نكته را نيز ناديده نگيريم كه سام ميرزا صفوى (923-984ق.) كه پسر كهتر شاه اسماعيل بوده است، سال فوت الهى را (950ق.) ضبط كرده است. از آن جهت كه وى با علما و شعراء عصر پدر و برادر مهترش شاه طهماسب آشنايى بيشترى داشته، ضبط وى قابل توجّه است. و اگر اين تاريخ را در خصوص سال فوت الهى، بدليل معاصر بودن مؤلّف تحفه سامى با صاحب ترجمه بپذيريم، و نيز به پيوند الهى با شيخ جنيد كه قطعا در سال‌هاى 878 تا 880ق.- يا اندكى پس از آن- بوده است ملحوظ داريم، بايد در مدّت زندگى وى ترديد كنيم و بپذيريم كه: هم چنانكه در سال فوت وى «خمسين» به «خمس» تحريف شده است، مدت عمر وى نيز، بايد از «تسعين» به «سبعين» تصحيف شده باشد.
اين نكته را نيز ناديده نگيريم كه سام ميرزا صفوى (923-984ق.) كه پسر كهتر شاه اسماعيل بوده است، سال فوت الهى را (950ق.) ضبط كرده است. از آن جهت كه وى با علما و شعراء عصر پدر و برادر مهترش شاه طهماسب آشنايى بيشترى داشته، ضبط وى قابل توجّه است. و اگر اين تاريخ را در خصوص سال فوت الهى، بدليل معاصر بودن مؤلّف تحفه سامى با صاحب ترجمه بپذيريم، و نيز به پيوند الهى با شيخ جنيد كه قطعا در سال‌هاى 878 تا 880ق.- يا اندكى پس از آن- بوده است ملحوظ داريم، بايد در مدّت زندگى وى ترديد كنيم و بپذيريم كه: هم چنانكه در سال فوت وى «خمسين» به «خمس» تحريف شده است، مدت عمر وى نيز، بايد از «تسعين» به «سبعين» تصحيف شده باشد.
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش