۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'مدارك ' به 'مدارک ') |
جز (جایگزینی متن - 'يك' به 'یک') |
||
خط ۳۵: | خط ۳۵: | ||
'''اسرار آل محمد'''، ترجمه کتاب [[سلیم بن قیس هلالی|سليم بن قيس هلالى]] به فارسی است. | '''اسرار آل محمد'''، ترجمه کتاب [[سلیم بن قیس هلالی|سليم بن قيس هلالى]] به فارسی است. | ||
یکى از کتابهاى برجاى مانده از سده نخستين تاريخ اسلام، کتاب [[سلیم بن قیس هلالی|سُلَيم بن قيس هلالى]] است. اين کتاب، بنا به نقل مشهور، تأليف عالمى به همين نام است و چون او خود، برای کتابش نامى انتخاب نكرد، به تدريج به نام مؤلفش شهرت يافت. متن عربى کتاب سُليم، چندين بار به چاپ رسيد و ترجمه فارسی آن نيز برای اوّلين بار، در سال1400 هجرى با عنوان اسرار آل محمد(ص) انتشار يافت. | |||
==ساختار== | ==ساختار== | ||
شامل | شامل یک مقدمه است كه دربردارنده دو قسمت مىباشد كه در قسمت اول به معرفى خلاصهاى از زندگى سليم و تاريخچه کتاب وى مىپردازد و در قسمت دوم به بررسى و تحقيق درباره کتاب سليم اشاره مىدارد. اصل کتاب در سه بخش گزارش شده است. | ||
بخش اوّل متن کتاب سليم، احاديثى كه انواع چهارگانه نسخههاى کتاب سليم (الف و ب و ج و د) در آن مشتركند، از شمار 1 تا 48 ذكر مىشود. | بخش اوّل متن کتاب سليم، احاديثى كه انواع چهارگانه نسخههاى کتاب سليم (الف و ب و ج و د) در آن مشتركند، از شمار 1 تا 48 ذكر مىشود. | ||
خط ۷۳: | خط ۷۳: | ||
در پایان هر حديث مدارک آن ذكر خواهد شد كه شامل موارد نقل آن از کتاب سليم در كتب حديث و نيز نقل آن با سند متصل به سليم و به روايت از غير سليم خواهد بود. | در پایان هر حديث مدارک آن ذكر خواهد شد كه شامل موارد نقل آن از کتاب سليم در كتب حديث و نيز نقل آن با سند متصل به سليم و به روايت از غير سليم خواهد بود. | ||
محقق و مترجم اين کتاب از | محقق و مترجم اين کتاب از یک مؤلف معمولى و غير معصوم، و حداكثر صحابى ائمه(ع)، محقّقى استثنايى مىسازد كه در همان سنين نوجوانى؛ يعنى حدود چهارده سالگى، تفكّرى موشكافانه و بسيار ژرف دارد و همانند طبيبى حاذق، برای آينده جهان تشيّع، نسخهاى شفا بخش مىپيچد. | ||
مترجم، در معرّفى کتاب و مؤلفش، آن اندازه غلوّ مىكند كه هالهاى از قداست، اطراف سُليم و کتابش را فرا مىگيرد و انسان را دچار شگفتى مىسازد كه چگونه چنين اثر جاودانه و بىنظيرى، تا كنون برای عامّه مردم، معرّفى نشده، و قرنها است كه فارسی زبانهاى مسلمان، از آن، بىبهره ماندهاند؟! و چرا به تصريح مترجم، «از اوّلين چاپ متن عربى کتاب، بيش از پنجاه سال نمىگذرد» و «ترجمه فارسی آن [سهم] پانزده سال قبل، برای اوّلين بار، چاپ شده است»؟! آيا بهتر نبود کتابى كه با كمال تأسّف، مترجم برای تأييد صد در صد آن، ناخواسته مرحوم [[کلینی، محمد بن یعقوب|كلينى]] و کتاب شريف [[الكافي (ط. دارالحديث)|كافى]] را مورد بىمهرى قرار مىدهد، زودتر از اينها انتشار مىيافت و شیعیان، قرنها از آن، بىبهره نمىماندند؟! و اگر مطالب اين کتاب، در ضمن کتابهاى حديثى مهم ديگر موجود است، پس چه حاجت به اين همه افراط و زيادهروى در تأييد تك تك احاديث و تمامى محتویات کتاب مذكور؟ | مترجم، در معرّفى کتاب و مؤلفش، آن اندازه غلوّ مىكند كه هالهاى از قداست، اطراف سُليم و کتابش را فرا مىگيرد و انسان را دچار شگفتى مىسازد كه چگونه چنين اثر جاودانه و بىنظيرى، تا كنون برای عامّه مردم، معرّفى نشده، و قرنها است كه فارسی زبانهاى مسلمان، از آن، بىبهره ماندهاند؟! و چرا به تصريح مترجم، «از اوّلين چاپ متن عربى کتاب، بيش از پنجاه سال نمىگذرد» و «ترجمه فارسی آن [سهم] پانزده سال قبل، برای اوّلين بار، چاپ شده است»؟! آيا بهتر نبود کتابى كه با كمال تأسّف، مترجم برای تأييد صد در صد آن، ناخواسته مرحوم [[کلینی، محمد بن یعقوب|كلينى]] و کتاب شريف [[الكافي (ط. دارالحديث)|كافى]] را مورد بىمهرى قرار مىدهد، زودتر از اينها انتشار مىيافت و شیعیان، قرنها از آن، بىبهره نمىماندند؟! و اگر مطالب اين کتاب، در ضمن کتابهاى حديثى مهم ديگر موجود است، پس چه حاجت به اين همه افراط و زيادهروى در تأييد تك تك احاديث و تمامى محتویات کتاب مذكور؟ | ||
خط ۷۹: | خط ۷۹: | ||
جاى بسى خوشوقتى است كه مترجم محترم نيز در اين جهت، با نگارنده هم عقيده است و به صراحت مىنویسد: | جاى بسى خوشوقتى است كه مترجم محترم نيز در اين جهت، با نگارنده هم عقيده است و به صراحت مىنویسد: | ||
در اين بحث، مناظره و مجادله شخصى مطرح نيست و غرض اصلى، | در اين بحث، مناظره و مجادله شخصى مطرح نيست و غرض اصلى، یک تحقيق علمى است. | ||
ايشان در اين زمينه تا آن جا پيش مىروند كه به نقل از [[بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار علیهمالسلام|بحارالأنوار]] [[مجلسی، محمدباقر بن محمدتقی|مرحوم مجلسى]]، اين حديث را از [[امام على(ع)|اميرمؤمنان، على(ع)]] نقل مىكنند كه حضرت فرمود: | ايشان در اين زمينه تا آن جا پيش مىروند كه به نقل از [[بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار علیهمالسلام|بحارالأنوار]] [[مجلسی، محمدباقر بن محمدتقی|مرحوم مجلسى]]، اين حديث را از [[امام على(ع)|اميرمؤمنان، على(ع)]] نقل مىكنند كه حضرت فرمود: | ||
خط ۸۹: | خط ۸۹: | ||
در زمانى كه تحقيق و نگارش، به هيچ وجه همانند امروز در بين مردم مرسوم نبود، بيان مطالبى در شأن سليم كه از ویژگىهاى قرن پانزدهم است، ابداً با واقعيتْ سازگار نيست. | در زمانى كه تحقيق و نگارش، به هيچ وجه همانند امروز در بين مردم مرسوم نبود، بيان مطالبى در شأن سليم كه از ویژگىهاى قرن پانزدهم است، ابداً با واقعيتْ سازگار نيست. | ||
بىترديد، بر شمردن تمامى ویژگىهاى | بىترديد، بر شمردن تمامى ویژگىهاى یک محقّق توانمند برای سليم و شاگردش اَبان كه در قرن آغازين هجرى میزيستهاند و در آن دوران، تنها همّت راویان - اگر بسيار فاضل و برجسته هم بودند - در نقل يا جمع چند حديثْ خلاصه مىشد، آيا مىتواند با واقعيتْ منطبق باشد؟ يا اين مقدمات، برای یک نتيجهگيرىِ نه چندان منطقى لازم است؟ كه متأسفانه چنين است و برمبناى اين مقدمات، چنين نتيجه گرفته مىشود كه تمام مطالب اين کتاب، صد در صد صحيح و به دور از هر گونه جعل و تحريف است «و در اين کتاب، مطلب خاصّى كه دلالت بر جعل و تحريف كند، وجود ندارد... و هيچ دليلى بر جعل، در اين کتاب نمىتوان پيدا كرد... و ادّعاى جعل و تحريف، فقط برای ايجاد شك و ترديد در عظمت کتاب سليم، مطرح شده است» و خلاصه اين كه «مطالعه اوّل تا آخر کتاب سليم، برای حكمِ به صحّت آن [دادن]، [[الكافي (ط. دارالحديث)|كافى]] است». | ||
چگونه است كه هم سُليم و هم اَبان، دقيقاً زمان مرگ خود را پيش بينى مىكنند و پيش از مرگ، طىّ تشريفاتى ویژه، و البته نه چندان گسترده، کتاب را به ديگرى تحویل مىدهند. اگر اين مطلب درباره سليم درست باشد - كه در دوره خفقان زندگى مىكرد و امكان انتشار مطالب کتابش نبود -، درباره اَبان، قطعاً بى مورد است؛ زيرا اولاً او قبلاً کتاب را به فردى غير شيعه؛ همانند حسن بصرى نشان داد و از وى در مورد کتاب، تأييدىهاى گرفت. ثانياً مطالب کتاب، تا زمان مرگ ابان، در بين مردمْ انتشار يافته بود و اكثر مردم، از محتواى آن خبر داشتند. | چگونه است كه هم سُليم و هم اَبان، دقيقاً زمان مرگ خود را پيش بينى مىكنند و پيش از مرگ، طىّ تشريفاتى ویژه، و البته نه چندان گسترده، کتاب را به ديگرى تحویل مىدهند. اگر اين مطلب درباره سليم درست باشد - كه در دوره خفقان زندگى مىكرد و امكان انتشار مطالب کتابش نبود -، درباره اَبان، قطعاً بى مورد است؛ زيرا اولاً او قبلاً کتاب را به فردى غير شيعه؛ همانند حسن بصرى نشان داد و از وى در مورد کتاب، تأييدىهاى گرفت. ثانياً مطالب کتاب، تا زمان مرگ ابان، در بين مردمْ انتشار يافته بود و اكثر مردم، از محتواى آن خبر داشتند. | ||
به علاوه، چگونه سُليم درباره کتابش نهايت احتياط را به خرج مىدهد و با روحيه والاى «كتمان» و «اجتناب از شهرت» و «دقّت در ثبت مطالب»، مدّت شصت سال، بىوقفه به تأليف و تدوین کتابش همّت مىگمارد؛ امّا در بين آن همه اصحاب پيامبر(ص) و ائمه(ع)، هيچ كس را شايسته واگذارى اين امانت نمىبيند؛ بلكه بر اثر تصادف و اتّفاق، در شهر نوبندگان، به هنگام ملاقات با نوجوان چهارده سالهاى به نام ابان بن ابى عياش، به | به علاوه، چگونه سُليم درباره کتابش نهايت احتياط را به خرج مىدهد و با روحيه والاى «كتمان» و «اجتناب از شهرت» و «دقّت در ثبت مطالب»، مدّت شصت سال، بىوقفه به تأليف و تدوین کتابش همّت مىگمارد؛ امّا در بين آن همه اصحاب پيامبر(ص) و ائمه(ع)، هيچ كس را شايسته واگذارى اين امانت نمىبيند؛ بلكه بر اثر تصادف و اتّفاق، در شهر نوبندگان، به هنگام ملاقات با نوجوان چهارده سالهاى به نام ابان بن ابى عياش، به یک باره تصميم مىگيرد كه حاصل یک عمر تلاش طاقت فرساى خویش را در اختيار وى قرار دهد؟ مترجم در مقدمه خود، در اين باره چنين آورده است: | ||
در شهر نوبندجان، سليم، با جوانى كه چهارده سال از عمرش مىگذشت و نامش ابان بود، ملاقات كرد. البته جنبه آشنايى بين سليم و ابان، برای ما معلوم نيست كه آيا فاميل بودهاند و يا سابقه دوستى داشتهاند يا | در شهر نوبندجان، سليم، با جوانى كه چهارده سال از عمرش مىگذشت و نامش ابان بود، ملاقات كرد. البته جنبه آشنايى بين سليم و ابان، برای ما معلوم نيست كه آيا فاميل بودهاند و يا سابقه دوستى داشتهاند يا یک اتّفاق و تصادف بوده است(!)؛ ولى به هر حال، سليم در خانه پدرى ابان بن ابىعياش اقامت كرد... ديرى نگذشت كه سليم، احساس كرد در سرزمين غربت، عمرش به پایان خود، نزدیک مىشود و مهمترين مسئله برای او حفظ کتابش بود... سليم، نگران کتابى بود كه با تمام وجود، در راه تأليف و حفظ آن، فداكارى كرده بود و مطالب آن را به طور شفاهى از خود معصومان(ع) يا از اصحابشان گرفته بود؛ کتابى كه در بردارنده نكات و گوشههاى بسيار دقيقى از تاريخ اسلام بود و او در به دست آوردن آنها زحمت فراوان كشيده بود؛ کتابى كه در یک نگاه، مجموعهاى از معارف و تاريخ اسلام بود كه مىبايست به عنوان پايه تولّى و تبرّى تلقّى شود... | ||
مترجم در بحث «انتقال کتاب از ابان به ابن اُذَينۀ» چنين مىنویسد: | مترجم در بحث «انتقال کتاب از ابان به ابن اُذَينۀ» چنين مىنویسد: | ||
اتّفاق عجيبى كه در سال 138هجرى در 76 سالگى ابان [رخ داد]، اين بود كه | اتّفاق عجيبى كه در سال 138هجرى در 76 سالگى ابان [رخ داد]، اين بود كه یک شب، سليم را در عالم رؤيا ديد. سليم، نزدیکى مرگ او را خبر داد و گفت: «اى ابان! تو در اين روزها از دنيا مىروى. درباره امانت من، تقوا پيشه كن و آن را ضايع مكن و به وعدهاى كه به من در مورد كتمان آن دادهاى، عمل كن و آن را جز نزد مردى از شیعیان [[امام على(ع)|اميرالمؤمنين(ع)]] كه صاحب دين و آبرو باشد، مسپار». اين خواب، از رؤياهاى صادقه بود؛ چه آن كه یک ماه از آن نگذشته بود كه ابان از دنيا رفت... صبح آن شب كه ابان، سليم را در خواب ديد، با ابن اذينه ملاقات كرد و رؤياى شب گذشته را و نيز اجمالى از تاريخچه کتاب را با او در ميان گذشت. سپس کتاب را رسماً به او تحویل داد و او هم مانند سليم، تمام کتاب را برای ابن اذينه قرائت كرد... بيش از یک ماه از تحویل کتاب سليم به ابن اذينه نگذشته بود كه ابان، در ماه رجب سال 138 هجرى در بصره از دنيا رفت. | ||
اولاً آنچه در اين جا مطرح شده است، مشابه آن چيزى است كه درباره سليم هم بيان گرديد. در آن جا درباره برخورد سليم با ابان و تسليم کتاب به وى، سخن از | اولاً آنچه در اين جا مطرح شده است، مشابه آن چيزى است كه درباره سليم هم بيان گرديد. در آن جا درباره برخورد سليم با ابان و تسليم کتاب به وى، سخن از «یک اتّفاق يا تصادف» است و در اين جا هم، سخن از یک اتّفاق عجيب و رؤياى صادقه! | ||
ثانياً بايد از مترجم محترم پرسيد: مدرك و مأخذ اين خواب، كجاست؟ آيا مأخذ اين خواب، به غير از خودِ کتاب سليم، جاى ديگرى هم هست؟ و اگر هست، آيا ديگران از همين منبعْ نقل نكردهاند و در آن صورت، اين دور، باطل نخواهد بود؟ آيا سخن ابان - با فرض اين كه واقعاً از او باشد -، تا اين اندازه قابل دفاع و استناد است؟ | ثانياً بايد از مترجم محترم پرسيد: مدرك و مأخذ اين خواب، كجاست؟ آيا مأخذ اين خواب، به غير از خودِ کتاب سليم، جاى ديگرى هم هست؟ و اگر هست، آيا ديگران از همين منبعْ نقل نكردهاند و در آن صورت، اين دور، باطل نخواهد بود؟ آيا سخن ابان - با فرض اين كه واقعاً از او باشد -، تا اين اندازه قابل دفاع و استناد است؟ | ||
خط ۱۱۳: | خط ۱۱۳: | ||
ولى بايد توجّه داشت كه اوّلاً اگر شيعه پيش از زمان [[امام جعفر صادق(ع)|امام صادق(ع)]] امكان بيان حقايق معارف خویش را نداشت، به گواهى تمامى مؤرّخان تاريخ اسلام، در دوره آن حضرت - كه مصادف با زوال حكومت ننگين بنىاميّه و آغاز حكومت غاصبانه بنىعباس بود - بهترين فرصت را برای اظهار معارف اهلبيت(ع) پيدا كرد و هزاران شاگرد مكتب [[امام جعفر صادق(ع)|امام صادق(ع)]] و هزاران حديثِ منقول از آن حضرت، بهترين گواهِ اين مدّعاست. | ولى بايد توجّه داشت كه اوّلاً اگر شيعه پيش از زمان [[امام جعفر صادق(ع)|امام صادق(ع)]] امكان بيان حقايق معارف خویش را نداشت، به گواهى تمامى مؤرّخان تاريخ اسلام، در دوره آن حضرت - كه مصادف با زوال حكومت ننگين بنىاميّه و آغاز حكومت غاصبانه بنىعباس بود - بهترين فرصت را برای اظهار معارف اهلبيت(ع) پيدا كرد و هزاران شاگرد مكتب [[امام جعفر صادق(ع)|امام صادق(ع)]] و هزاران حديثِ منقول از آن حضرت، بهترين گواهِ اين مدّعاست. | ||
ثانياً به شهادت بسيارى از كتب حديث، پيش از سليم، بزرگانى؛ همچون سلمان و ديگران، و در رأس همه: [[امام على(ع)|اميرمؤمنان(ع)]] و فاطمه زهرا(س)، داراى تأليف و کتاب بودند و لذا کتاب سليم، نبايد تنها تأليف در اين زمينه تلقّى شود. | ثانياً به شهادت بسيارى از كتب حديث، پيش از سليم، بزرگانى؛ همچون سلمان و ديگران، و در رأس همه: [[امام على(ع)|اميرمؤمنان(ع)]] و فاطمه زهرا(س)، داراى تأليف و کتاب بودند و لذا کتاب سليم، نبايد تنها تأليف در اين زمينه تلقّى شود. یک نگاه اجمالى به اثر ارزشمند تدوین السنه الشريفه، تأليف استاد [[حسینی جلالی، محمدرضا|سيدمحمدرضا حسينى جلالى]] برای اثبات اين ادّعا [[الكافي (ط. دارالحديث)|كافى]] است. | ||
ثالثاً اين عبارت كه «کتاب سليم، حامل حقايقى بس عميق از عقايد و تاريخ تشيع بود»، جاى تأمّل دارد؛ زيرا احاديث اين کتاب، همه عقايد و اصول دين و همه حقايق مربوط به تاريخ تشيّع را در برنمىگيرد. | ثالثاً اين عبارت كه «کتاب سليم، حامل حقايقى بس عميق از عقايد و تاريخ تشيع بود»، جاى تأمّل دارد؛ زيرا احاديث اين کتاب، همه عقايد و اصول دين و همه حقايق مربوط به تاريخ تشيّع را در برنمىگيرد. |
ویرایش