پرش به محتوا

تفسیر التستري: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - ' )' به ')'
جز (جایگزینی متن - 'خاصي' به 'خاصی')
جز (جایگزینی متن - ' )' به ')')
خط ۵۴: خط ۵۴:
آدم، هنگامى كه در بهشت بود، از انديشيدن به خلود و جاودانگى و تكيه بر تدبير خود، مصون نماند؛ نديدى كه بر اثر همين اعتماد بر وسوسه نفس، چه بر سر او آمد؟ شهوت و هواى نفس، بر علم و عقل و روشنايى دل او چيره گشت...».
آدم، هنگامى كه در بهشت بود، از انديشيدن به خلود و جاودانگى و تكيه بر تدبير خود، مصون نماند؛ نديدى كه بر اثر همين اعتماد بر وسوسه نفس، چه بر سر او آمد؟ شهوت و هواى نفس، بر علم و عقل و روشنايى دل او چيره گشت...».


مؤلف، در برخى موارد، نخست، به تفسير ظاهرى آيه و سپس به تفسير باطنى آن مى‌پردازد و سوانح و خاطره‌هاى صوفيانه خود را به مناسبت، در تأويل آيه به كار مى‌برد؛ از جمله، در تفسير آيه 36 سوره نساء: '''«و الجار ذى القربى و الجار الجنب و الصاحب بالجنب و ابن السبيل»'''، پس از بيان معناى ظاهرى، مى‌گويد: «جار ذى القربى (همسايه نزدیک )، همان قلب است و جار جنب (همسايه دور)، همان طبيعت است و صاحب بالجنب (هم‌سفر و رفيق راه)، عقلى است كه به شرع گرويده و رو آورده باشد و ابن سبيل (رهسپار و مسافر)، همان جوارح و اعضاى بدن انسان است كه در راه اطاعت كوشاست.»..<ref>تفسير تسترى، صفحه 53</ref>
مؤلف، در برخى موارد، نخست، به تفسير ظاهرى آيه و سپس به تفسير باطنى آن مى‌پردازد و سوانح و خاطره‌هاى صوفيانه خود را به مناسبت، در تأويل آيه به كار مى‌برد؛ از جمله، در تفسير آيه 36 سوره نساء: '''«و الجار ذى القربى و الجار الجنب و الصاحب بالجنب و ابن السبيل»'''، پس از بيان معناى ظاهرى، مى‌گويد: «جار ذى القربى (همسايه نزدیک)، همان قلب است و جار جنب (همسايه دور)، همان طبيعت است و صاحب بالجنب (هم‌سفر و رفيق راه)، عقلى است كه به شرع گرويده و رو آورده باشد و ابن سبيل (رهسپار و مسافر)، همان جوارح و اعضاى بدن انسان است كه در راه اطاعت كوشاست.»..<ref>تفسير تسترى، صفحه 53</ref>


در تفسير آيه: '''«ظهر الفساد في البر و البحر بما كسبت ايدى الناس»''' (سوره روم، آيه 41) مى‌گويد: «خداوند، جوارح (اعضاى بدن) را به خشكى و قلب را به دريا مثل مى‌زند و سود و زيان اين دو (قلب و اعضاى بدن) بيشتر و فراگيرتر از خشكى و درياست. اين، تأويل و باطن آيه است؛ نمى‌بينى كه «قلب» را ازآن‌جهت، قلب ناميدند كه همواره در تقلب (تپش) و دگرگونى است و بسيار ژرف است.»..<ref>تفسير تسترى، صفحه 121</ref>
در تفسير آيه: '''«ظهر الفساد في البر و البحر بما كسبت ايدى الناس»''' (سوره روم، آيه 41) مى‌گويد: «خداوند، جوارح (اعضاى بدن) را به خشكى و قلب را به دريا مثل مى‌زند و سود و زيان اين دو (قلب و اعضاى بدن) بيشتر و فراگيرتر از خشكى و درياست. اين، تأويل و باطن آيه است؛ نمى‌بينى كه «قلب» را ازآن‌جهت، قلب ناميدند كه همواره در تقلب (تپش) و دگرگونى است و بسيار ژرف است.»..<ref>تفسير تسترى، صفحه 121</ref>
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش