۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'حنبلي' به 'حنبلی') |
جز (جایگزینی متن - 'جسماني' به 'جسمانی') |
||
خط ۵۵: | خط ۵۵: | ||
قاضى عبدالجبار معتزلى مىگويد: هرگز لقا به معناى رؤيت نيست؛ لذا يكى از آن دو بهجاى ديگرى استعمال نمىشود. شخص كور صحيح است كه بگويد: به ملاقات فلان شخص رفتم، ولى صحيح نيست كه بگويد: فلان شخص را ديدم... پس لقا در آيه را بايد حمل بر معنايى كرد كه با حكم عقل سازگارى داشته باشد<ref>ر.ک: همان، ص27 و 28</ref> | قاضى عبدالجبار معتزلى مىگويد: هرگز لقا به معناى رؤيت نيست؛ لذا يكى از آن دو بهجاى ديگرى استعمال نمىشود. شخص كور صحيح است كه بگويد: به ملاقات فلان شخص رفتم، ولى صحيح نيست كه بگويد: فلان شخص را ديدم... پس لقا در آيه را بايد حمل بر معنايى كرد كه با حكم عقل سازگارى داشته باشد<ref>ر.ک: همان، ص27 و 28</ref> | ||
بحث پايانى كتاب درباره «تجسيم» است. برخى از اهل تسنن همچون اهل حديث، حشويه و وهابيان قائل به | بحث پايانى كتاب درباره «تجسيم» است. برخى از اهل تسنن همچون اهل حديث، حشويه و وهابيان قائل به جسمانیت خداوند هستند. از اين گروه، [[ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم|ابن تيميه]] در كتاب الفتاوى مىگويد: «آنچه كه در قرآن و سنت ثابت شده و اجماع و اتفاق پيشينيان بر آن است، حق مىباشد. حال اگر از اين امر، لازم آيد كه خداوند متصف به جسم بودن شود اشكالى ندارد؛ زيرا لازمه حق نيز حق است»<ref>همان، ص31</ref> | ||
در ادامه مؤلف گروهى از علماى شيعه چون [[کلینی، محمد بن یعقوب|كلينى]]، [[ابنبابویه، محمد بن علی|صدوق]]، [[کراجکی، محمد بن علی|ابوالفتح كراجكى]]، [[طوسی، محمد بن حسن|شيخ طوسى]]، طبرسى، قاضى [[ابن براج، عبدالعزیز بن نحریر|ابن براج]] و بسيارى ديگر را نام مىبرد كه خداوند را از جسميت منزه دانستهاند<ref>همان، ص32 و 33</ref> | در ادامه مؤلف گروهى از علماى شيعه چون [[کلینی، محمد بن یعقوب|كلينى]]، [[ابنبابویه، محمد بن علی|صدوق]]، [[کراجکی، محمد بن علی|ابوالفتح كراجكى]]، [[طوسی، محمد بن حسن|شيخ طوسى]]، طبرسى، قاضى [[ابن براج، عبدالعزیز بن نحریر|ابن براج]] و بسيارى ديگر را نام مىبرد كه خداوند را از جسميت منزه دانستهاند<ref>همان، ص32 و 33</ref> |
ویرایش