۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' ' به ' ') |
جز (جایگزینی متن - 'جسماني' به 'جسمانی') |
||
خط ۳۸: | خط ۳۸: | ||
در اثبات توحيد واجبالوجود هيچ حجتى قوى تر از مشاهدهى صنع و نكات خفيه كه در آنها ملاحظه و مشاهد مىشود، نخواهد بود، صنع به غير صانع محال است، همچنين از عبور و مرور قافله كه پيوسته از عدم، به وجود مىآيد، استدلال به حى بودن قافله سالار مىكنيم و از براى او هيچ وقت زوال و فنا نخواهد بود. | در اثبات توحيد واجبالوجود هيچ حجتى قوى تر از مشاهدهى صنع و نكات خفيه كه در آنها ملاحظه و مشاهد مىشود، نخواهد بود، صنع به غير صانع محال است، همچنين از عبور و مرور قافله كه پيوسته از عدم، به وجود مىآيد، استدلال به حى بودن قافله سالار مىكنيم و از براى او هيچ وقت زوال و فنا نخواهد بود. | ||
دليل براى اثبات وحدت ذات الوهيت رابطه كل مخلوقات با يكديگر است و همين رابطه ميان عموم مخلوق دليل بر وحدت حقيقت خالق است كه خلق نمودن از مصدر واحد است، مؤلف در اثبات توحيد بيان مىكند كه معنى توحيد غير از معنى وحدت است، معنى توحيد اتحاد است و به اين معنى كه او با مخلوقات خود در مرتبهاى هستند كه گويا شى واحد هستند و علم الوهيت به اشياء دليل بر توحيد و معيت و اتصال او با مخلوق خودش است. البته اين اتصال مانند اتصال هياكل | دليل براى اثبات وحدت ذات الوهيت رابطه كل مخلوقات با يكديگر است و همين رابطه ميان عموم مخلوق دليل بر وحدت حقيقت خالق است كه خلق نمودن از مصدر واحد است، مؤلف در اثبات توحيد بيان مىكند كه معنى توحيد غير از معنى وحدت است، معنى توحيد اتحاد است و به اين معنى كه او با مخلوقات خود در مرتبهاى هستند كه گويا شى واحد هستند و علم الوهيت به اشياء دليل بر توحيد و معيت و اتصال او با مخلوق خودش است. البته اين اتصال مانند اتصال هياكل جسمانیه نيست، بلكه به امتزاج معنوى روحانى مىباشد، چون هر گاه خارج از اشياء بود، علم و قدرت و احاطه و استيلاء به مخلوقات نداشت، لازم به ذكر است كه در قرآن كريم آيات زيادى وجود دارد كه به طور صريح توحيد بارىتعالى را اثبات مىكند. | ||
باب دوم: درباره عدل است به نظر مؤلف اگر شخص بصير از روى تامل و انصاف نظر كند، مىداند كه در حق او هر چه شده از روى عدل و انصاف شده است و اگر حكمت بعضى را فهم ننمايد، حجت بر عدم حكمت و مصلحت قرار ندهد، بلكه فهم خود را در ادراك آن قاصر بداند، بعضى از جهات در فقر و غناى افراد ايراد مىگيرند، در حالى كه نمىدانند كه بهترين مربى فقر است، زيرا فقر محرك آدمى به دست كسب كمال و جمع هنر است، يكى از راههاى عدل آن است كه شخص معتقد شود كه اجراى تقدير با خداى تعالى است، ولى امورى كه مقتضى حسن تقدير و سوء تقدير مىشود، منوط به اختيار آدمى است. | باب دوم: درباره عدل است به نظر مؤلف اگر شخص بصير از روى تامل و انصاف نظر كند، مىداند كه در حق او هر چه شده از روى عدل و انصاف شده است و اگر حكمت بعضى را فهم ننمايد، حجت بر عدم حكمت و مصلحت قرار ندهد، بلكه فهم خود را در ادراك آن قاصر بداند، بعضى از جهات در فقر و غناى افراد ايراد مىگيرند، در حالى كه نمىدانند كه بهترين مربى فقر است، زيرا فقر محرك آدمى به دست كسب كمال و جمع هنر است، يكى از راههاى عدل آن است كه شخص معتقد شود كه اجراى تقدير با خداى تعالى است، ولى امورى كه مقتضى حسن تقدير و سوء تقدير مىشود، منوط به اختيار آدمى است. |
ویرایش