پرش به محتوا

دیوان اشعار حسن‌زاده آملی: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'حسن زاده آملي، حسن' به 'حسن‌زاده آملی، حسن')
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۳۹: خط ۳۹:


با مطالعه دیوان علامه نکات قابل توجهی به دست می‎آید و معلوم می‎شود که ایشان در اشعارشان به چه موضوعات و مباحثی اهتمام ورزیده است. اولین و بارزترین موضوع مد نظر ایشان عرفان است که می‎توان گفت در واقع، دیوان او چیزی جز عرفان نیست؛ علامه با دیده خدانگر، همه هستی را عرفان می‎بیند:
با مطالعه دیوان علامه نکات قابل توجهی به دست می‎آید و معلوم می‎شود که ایشان در اشعارشان به چه موضوعات و مباحثی اهتمام ورزیده است. اولین و بارزترین موضوع مد نظر ایشان عرفان است که می‎توان گفت در واقع، دیوان او چیزی جز عرفان نیست؛ علامه با دیده خدانگر، همه هستی را عرفان می‎بیند:
'''دلا بازیچه نبود دار هستی     همه حق است در بازار هستی'''
{{شعر}}
'''دلا تا مرغ باغ کبریایی     یگانه محرم سر خدایی'''
 
'''جز تو ندارم هوس دیگری     چون نبود جز تو کس دیگری'''
{{ب|''دلا بازیچه نبود دار هستی''|2=''همه حق است در بازار هستی''}}
'''دانش من شد قفس جان من     تن بودش هم‎ قفس دیگری'''
{{ب|''دلا تا مرغ باغ کبریایی''|2=''یگانه محرم سر خدایی''}}
'''ای که زبان‎ها به تو گویاستی     ای که دل و دیده‎ی داناستی'''
{{ب|''جز تو ندارم هوس دیگری''|2=''چون نبود جز تو کس دیگری''}}
'''ای که ز تو مرغ شباهنگ را     ناله جان‎سوز سحرهاستی'''
{{ب|''دانش من شد قفس جان من''|2=''تن بودش هم‎ قفس دیگری''}}
'''دیده و دل خیره و سرگشته‎اند     زانچه در این گنبد میناستی'''<ref>ر.ک: همان، ص13-14</ref>.
{{ب|''ای که زبان‎ها به تو گویاستی''|2=''ای که دل و دیده‎ی داناستی''}}
{{ب|''ای که ز تو مرغ شباهنگ را''|2='' ناله جان‎سوز سحرهاستی''}}
{{ب|''دیده و دل خیره و سرگشته‎اند ''|2=''زانچه در این گنبد میناستی''<ref>ر.ک: همان، ص13-14</ref>}}{{پایان شعر}}.


دومین مطلبی که به‎صورت پررنگ در اشعار ایشان دیده می‎شود، وجود نشانه‎های بارزی از تشیع و ارادت عمیق به خاندان عصمت و طهارت(ع) است که در جای‎جای شعر ایشان طنین‎انداز است:
دومین مطلبی که به‎صورت پررنگ در اشعار ایشان دیده می‎شود، وجود نشانه‎های بارزی از تشیع و ارادت عمیق به خاندان عصمت و طهارت(ع) است که در جای‎جای شعر ایشان طنین‎انداز است:
'''علی و آل پاکش را پذیرفتم پذیرفتم     فلانی و فلانی را نمی‎خواهم نمی‎خواهم'''
{{شعر}}
'''سخن باید بگویم از کلینی     که کافی‎اش زداید زنگ از دل'''
 
'''همان کافی که آب زندگانی است     حیات جاودانی راست کافل'''
{{ب|''علی و آل پاکش را پذیرفتم پذیرفتم''|2=''فلانی و فلانی را نمی‎خواهم نمی‎خواهم''}}
'''همان کافی که چون کشتی نوح است     به حق مرسلین و حق مرسل'''
{{ب|''سخن باید بگویم از کلینی''|2=''که کافی‎اش زداید زنگ از دل''}}
'''همان کافی که از پیغمبر و آل     بود میراث اهل علم کامل'''<ref>ر.ک: همان، ص16</ref>.
{{ب|''همان کافی که آب زندگانی است''|2=''حیات جاودانی راست کافل''}}
{{ب|''همان کافی که چون کشتی نوح است''|2=''به حق مرسلین و حق مرسل''}}
{{ب|''همان کافی که از پیغمبر و آل''|2='' بود میراث اهل علم کامل''<ref>ر.ک: همان، ص16</ref>}}{{پایان شعر}}.


از جمله اشارات ایشان در اشعارش، اشاره به بزرگان اهل ادب است. اینکه نام بعضی از بزرگان ادب را از زبان عارفان بشنویم عجیب نیست. عجیب این است که عارفی، نام شاعرانی را بیاورد که جز شاعران، کسان دیگر آنها را نمی‎شناسد؛ مثلا شما در میان افراد دوروبر خود حتی کسانی که کتاب‎خوان هستند چند نفر را می‎شناسید که نام عمعق بخارایی یا باباافضل کاشانی یا قاآنی و پریشانش را بشناسند؟ معلوم است که علامه با ادبیات انس دیرینه و عمیقی دارد که این نام‎ها را شنیده و از بسیاری از آنها به‎نیکی یاد می‎کند. او حتی منوچهری دامغانی را که ظاهرا به‎خاطر مسائل شخصی‎اش از جو مذهبی دور مانده، گرامی می‎دارد:
از جمله اشارات ایشان در اشعارش، اشاره به بزرگان اهل ادب است. اینکه نام بعضی از بزرگان ادب را از زبان عارفان بشنویم عجیب نیست. عجیب این است که عارفی، نام شاعرانی را بیاورد که جز شاعران، کسان دیگر آنها را نمی‎شناسد؛ مثلا شما در میان افراد دوروبر خود حتی کسانی که کتاب‎خوان هستند چند نفر را می‎شناسید که نام عمعق بخارایی یا باباافضل کاشانی یا قاآنی و پریشانش را بشناسند؟ معلوم است که علامه با ادبیات انس دیرینه و عمیقی دارد که این نام‎ها را شنیده و از بسیاری از آنها به‎نیکی یاد می‎کند. او حتی منوچهری دامغانی را که ظاهرا به‎خاطر مسائل شخصی‎اش از جو مذهبی دور مانده، گرامی می‎دارد:
'''ز فارابی شنو گر نکته یابی     که این یک نکته می‎باشد کتابی'''
{{شعر}}
'''چه غم ما را که اندر حجره نبود نان و حلوایی     بود تا نان و حلوای جناب شیخ ربانی'''
 
'''چه غم ما را ز بی‎گلدانی و گل‎های رنگارنگ     بود زهر الربيع سید و انوار نعمانی'''
{{ب|''ز فارابی شنو گر نکته یابی''|2='' که این یک نکته می‎باشد کتابی''}}
'''چه غم ما را ز سر بردن به‎تنهایی که هم‎صحبت     بود کشکول شیخ و مجمع الأمثال میدانی'''
{{ب|''چه غم ما را که اندر حجره نبود نان و حلوایی''|2=''بود تا نان و حلوای جناب شیخ ربانی''}}
'''چه غم ما را که مهجوریم و اندر حجره محجوریم     بود تا مثنوی و منطق الطير دو عرفانی'''
{{ب|''چه غم ما را ز بی‎گلدانی و گل‎های رنگارنگ''|2=''بود زهر الربيع سید و انوار نعمانی''}}
'''پریشان نیستم از بی‎گلستانی که در پیش است     گلستانی ز سعدی و پریشانی ز قاآنی'''<ref>ر.ک: همان، ص‎17-18</ref>.
{{ب|''چه غم ما را ز سر بردن به‎تنهایی که هم‎صحبت''|2=''بود کشکول شیخ و مجمع الأمثال میدانی''}}
{{ب|''چه غم ما را که مهجوریم و اندر حجره محجوریم''|2=''بود تا مثنوی و منطق الطير دو عرفانی''}}
{{ب|''پریشان نیستم از بی‎گلستانی که در پیش است ''|2='' گلستانی ز سعدی و پریشانی ز قاآنی''<ref>ر.ک: همان، ص‎17-18</ref>}}{{پایان شعر}}.


از دیگر ویژگی‎های ایشان که در اشعار وی بروز کرده است، آشنایی با دواوین شاعران و استقبال از شعرهای آنها است. این انس دیرینه و عمیق علامه با شاعران را می‎توان از شعرهایی که ایشان در استقبال از بزرگان سروده‎اند نیز فهمید؛ برخلاف بعضی از بزرگان حوزه که طبع شعر داشته‎اند، اما دوری آنها از پشتوانه ادبی باعث شده در شعر و ادب درجا بزنند و باعث فاصله بیشتر ادب و ادبا از حوزه شوند. علامه از این پشتوانه غنی برخوردار است.  
از دیگر ویژگی‎های ایشان که در اشعار وی بروز کرده است، آشنایی با دواوین شاعران و استقبال از شعرهای آنها است. این انس دیرینه و عمیق علامه با شاعران را می‎توان از شعرهایی که ایشان در استقبال از بزرگان سروده‎اند نیز فهمید؛ برخلاف بعضی از بزرگان حوزه که طبع شعر داشته‎اند، اما دوری آنها از پشتوانه ادبی باعث شده در شعر و ادب درجا بزنند و باعث فاصله بیشتر ادب و ادبا از حوزه شوند. علامه از این پشتوانه غنی برخوردار است.  
در استقبال از قصیده معروف میرفندرسکی که فرموده‎اند:
در استقبال از قصیده معروف میرفندرسکی که فرموده‎اند:
'''چرخ با این اختران نغز و خوش زیباستی     صورتی در زیر دارد آنچه در بالاستی'''
{{شعر}}
 
{{ب|''چرخ با این اختران نغز و خوش زیباستی''|2=''صورتی در زیر دارد آنچه در بالاستی''}}
علامه چنین سروده است:
علامه چنین سروده است:
'''گرنه کارت دلبری و غارت و یغماستی     پس چرا این‎سان جهان خویشتن آراستی'''
{{شعر}}
 
{{ب|''گرنه کارت دلبری و غارت و یغماستی''|2=''پس چرا این‎سان جهان خویشتن آراستی''}}{{پایان شعر}}
 


با توجه به شعرهای علامه و ذوق جاری در اشعار او پی می‎بریم که در این استقبال‎ها او صرفا تأثیر گرفته و پا را از تقلید فراتر نهاده است<ref>ر.ک: همان، ص19-21</ref>.
با توجه به شعرهای علامه و ذوق جاری در اشعار او پی می‎بریم که در این استقبال‎ها او صرفا تأثیر گرفته و پا را از تقلید فراتر نهاده است<ref>ر.ک: همان، ص19-21</ref>.


آشنایی با دانشمندان و علوم گوناگون و بهره‎گیری از دانش عمیق در اشعار ایشان، از دیگر خصوصیات علامه و شعرسرایی وی است:
آشنایی با دانشمندان و علوم گوناگون و بهره‎گیری از دانش عمیق در اشعار ایشان، از دیگر خصوصیات علامه و شعرسرایی وی است:
'''صبا به کوی عزیزان روضه رضوان     سلام ما به حضور عزیز ما برسان'''
{{شعر}}
'''حضور قدسی قدیس عیسوی‎مشرب     که مرده زنده نمودی به حکمت و عرفان'''
 
'''حضور فخر اماثل جناب علامه     حضور صدر افاضل مفسر قرآن'''
{{ب|''صبا به کوی عزیزان روضه رضوان''|2=''سلام ما به حضور عزیز ما برسان''}}
'''در نزد ناظم رأی شیخ و صدرا     هریک بود بی‎شبهه صدر آرا'''
{{ب|''حضور قدسی قدیس عیسوی‎مشرب''|2=''که مرده زنده نمودی به حکمت و عرفان''}}
'''با منطقی از صاحب شفا گو     در حکمت از صدرای ذوالبها گو'''<ref>ر.ک: همان، ص‎21-22</ref>.
{{ب|''حضور فخر اماثل جناب علامه''|2=''حضور صدر افاضل مفسر قرآن''}}
{{ب|''در نزد ناظم رأی شیخ و صدرا''|2=''هریک بود بی‎شبهه صدر آرا''}}
{{ب|''با منطقی از صاحب شفا گو''|2=''در حکمت از صدرای ذوالبها گو''<ref>ر.ک: همان، ص‎21-22</ref>}}{{پایان شعر}}.


اشعار ایشان در علوم مختلف از جمله ستاره‎شناسی، مانند:
اشعار ایشان در علوم مختلف از جمله ستاره‎شناسی، مانند:
'''در شبی از صورت عقرب، حسن با خویش گفت     ای کم از عقرب تو را این قلب رخشان است؟ نیست'''
{{شعر}}
'''ز بیرونی که قانونش چه باشد     مجسطی را یکی نیکومماثل'''
 
'''ز استادان در ارصاد و ازیاج     در اسطرلاب و ربع و رمل و رامل'''
{{ب|''در شبی از صورت عقرب، حسن با خویش گفت''|2=''ای کم از عقرب تو را این قلب رخشان است؟ نیست''}}
{{ب|''ز بیرونی که قانونش چه باشد''|2=''مجسطی را یکی نیکومماثل''}}
{{ب|''ز استادان در ارصاد و ازیاج''|2=''در اسطرلاب و ربع و رمل و رامل''}}{{پایان شعر}}
 
اشعار ایشان در موسیقی، مانند:
اشعار ایشان در موسیقی، مانند:
'''از حجازی و عراقی، تویی ار پرده‎شناس     خوش‎تر از ساز نگارم، نگری، رودی نیست'''
{{شعر}}
 
{{ب|''از حجازی و عراقی، تویی ار پرده‎شناس ''|2=''خوش‎تر از ساز نگارم، نگری، رودی نیست''}}{{پایان شعر}}
 
در فلسفه:
در فلسفه:
'''گفت سوفسطایی حق‎ناشناس     دار هستی را نمی‎باشد اساس'''
{{شعر}}
'''دیده‎ای کاو پاک باشد از مرض     جوهر آدم بیند و جز او عرض'''
 
{{ب|''گفت سوفسطایی حق‎ناشناس''|2=''دار هستی را نمی‎باشد اساس''}}
{{ب|''دیده‎ای کاو پاک باشد از مرض''|2=''جوهر آدم بیند و جز او عرض''}}
{{پایان شعر}}


در کنار همه اینها علامه در شعرهای خویش به‎وفور از صنایع ادبی گوناگون استفاده کرده است. جناس‎های مختلف، تلمیح، ترصیع، موازنه، تضاد و... در اشعار ایشان به‎زیبایی دیده می‎شود که با در پیش داشتن کل اشعار در این دیوان دیگر نیازی به شاهد مثال نیست<ref>ر.ک: همان، ص‎24</ref>.
در کنار همه اینها علامه در شعرهای خویش به‎وفور از صنایع ادبی گوناگون استفاده کرده است. جناس‎های مختلف، تلمیح، ترصیع، موازنه، تضاد و... در اشعار ایشان به‎زیبایی دیده می‎شود که با در پیش داشتن کل اشعار در این دیوان دیگر نیازی به شاهد مثال نیست<ref>ر.ک: همان، ص‎24</ref>.
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش