پرش به محتوا

المشارع و المطارحات: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'ـ' به ''
جز (جایگزینی متن - '==پانویس == <references />' به '==پانویس== <references/>')
جز (جایگزینی متن - 'ـ' به '')
خط ۳۱: خط ۳۱:
==ساختار==  
==ساختار==  
کتاب مشتمل بر مقدمه مصحح، مقدمه مؤلف و متن اصلی در نه مشرع است که هر مشرع مشتمل بر چندین فصل و در مجموع بالغ بر پنجاه فصل است.
کتاب مشتمل بر مقدمه مصحح، مقدمه مؤلف و متن اصلی در نه مشرع است که هر مشرع مشتمل بر چندین فصل و در مجموع بالغ بر پنجاه فصل است.
شیخ اشراق این کتاب را با شیوه ابن سینا در کتاب [[الإشارات و التنبيهات مع المحاكمات|اشارات و تنبیهات]]، تحریر و تنظیم نموده، آن را به نقد کشیده و تهذیب و تکمیل کرده است. متن کتاب یک متن تحلیلى - انتقادى است و نوآورى در همه بخش‏هاى آن - حداقل در تبیین - به چشم مى‌‏خورد.<ref>مقدمه مصحح، صفحه ده</ref>خود او در مقدمه، شیوه نگارش را چنین توضیح داده است: «باید‌ دانست‌ که‌ من‌ در این کتاب تـرتیبى را رعـایت نـکرده‌ام و گاهى خود را ملتزم به علمى نساخته‌ام، بلکه غرضم طرح بحث بوده است؛ گرچه مـمکن اسـت در این بحث کار‌ به بررسى علوم مختلف کشیده شده باشد.<ref>مرادخانی، زهرا، ص42؛ مقدمه مؤلف، ص2</ref>
شیخ اشراق این کتاب را با شیوه ابن سینا در کتاب [[الإشارات و التنبيهات مع المحاكمات|اشارات و تنبیهات]]، تحریر و تنظیم نموده، آن را به نقد کشیده و تهذیب و تکمیل کرده است. متن کتاب یک متن تحلیلى - انتقادى است و نوآورى در همه بخش‏هاى آن - حداقل در تبیین - به چشم مى‌‏خورد.<ref>مقدمه مصحح، صفحه ده</ref>خود او در مقدمه، شیوه نگارش را چنین توضیح داده است: «باید‌ دانست‌ که‌ من‌ در این کتاب ترتیبى را رعایت نکرده‌ام و گاهى خود را ملتزم به علمى نساخته‌ام، بلکه غرضم طرح بحث بوده است؛ گرچه ممکن است در این بحث کار‌ به بررسى علوم مختلف کشیده شده باشد.<ref>مرادخانی، زهرا، ص42؛ مقدمه مؤلف، ص2</ref>
   
   
==گزارش محتوا==
==گزارش محتوا==
سهروردى در مقدمه، این کتاب را به همه کسانى‌ توصیه‌ مى‌کند که تبحرى در علوم‌ اسـتدلالى‌ بـه دسـت‌ نیاورده‌ و بنابراین‌ مسیر خود را در جهت حکمت‌ متعالى‌ اشـراق مـسدود کرده‌اند. وى در این مقدمه‌ مى‌نویسد‌: «این کتاب داراى سه علم است‌ که من به خواسته‌ شما‌ برادران نوشته‌ام. در این کتـاب‌ مـباحث و قواعدى را آورده‌ام که در کتاب‌هاى دیگر یافت نمى‌شود و بسیار سودمند است‌؛ آنـها‌ نتیجه برداشت‌ها و تأملات خود من‌ است‌ و درعین‌حال از‌ روش‌ مشائیان عدول نکرده‌ام؛ گرچه‌ نکات‌ و لطایفى را در آن نهاده‌ام که آنها بـه قـواعدى شـریف و افزون بر قواعد مشائیان‌ اشاره‌ دارد.<ref>همان، ص42-41؛ همان، ص2</ref>
سهروردى در مقدمه، این کتاب را به همه کسانى‌ توصیه‌ مى‌کند که تبحرى در علوم‌ استدلالى‌ به دست‌ نیاورده‌ و بنابراین‌ مسیر خود را در جهت حکمت‌ متعالى‌ اشراق مسدود کرده‌اند. وى در این مقدمه‌ مى‌نویسد‌: «این کتاب داراى سه علم است‌ که من به خواسته‌ شما‌ برادران نوشته‌ام. در این کتاب‌ مباحث و قواعدى را آورده‌ام که در کتاب‌هاى دیگر یافت نمى‌شود و بسیار سودمند است‌؛ آنها‌ نتیجه برداشت‌ها و تأملات خود من‌ است‌ و درعین‌حال از‌ روش‌ مشائیان عدول نکرده‌ام؛ گرچه‌ نکات‌ و لطایفى را در آن نهاده‌ام که آنها به قواعدى شریف و افزون بر قواعد مشائیان‌ اشاره‌ دارد.<ref>همان، ص42-41؛ همان، ص2</ref>
   
   
وی با پیش‌بینی اینکه پژوهشگران غیر ماهر در مطالعه «حكمة الإشراق» با چالش مواجه خواهند شد، جایگاه مطالعه کتاب را مشخص کرده و در مقدمه چنین می‌نویسد: این کتاب باید بعد از کتاب تلویحات و قبل از کتاب «حكمة الإشراق» خوانده شود؛ زیرا مادامی ‌که انسان در علوم بحثى مهارت پیدا نکرده نمى‏‌تواند وارد بحث و تحقیق در حکمت اشراق گردد.<ref>ر.ک: مقدمه مصحح، صفحه سیزده؛ مقدمه مؤلف، ص2</ref>
وی با پیش‌بینی اینکه پژوهشگران غیر ماهر در مطالعه «حكمة الإشراق» با چالش مواجه خواهند شد، جایگاه مطالعه کتاب را مشخص کرده و در مقدمه چنین می‌نویسد: این کتاب باید بعد از کتاب تلویحات و قبل از کتاب «حكمة الإشراق» خوانده شود؛ زیرا مادامی ‌که انسان در علوم بحثى مهارت پیدا نکرده نمى‏‌تواند وارد بحث و تحقیق در حکمت اشراق گردد.<ref>ر.ک: مقدمه مصحح، صفحه سیزده؛ مقدمه مؤلف، ص2</ref>


وی رمزوار به چـگونگى انـتقال‌ حـکمت‌ اشراق از عهد باستان‌ تا‌ زمان خود اشاره مى‌کند؛ چنان‌که از این اشارات برمى‌آید در نـظر او حـکمت حقیقى یکى است و حکیمانى که نام مى‌برد همه شارحان یک حقیقت و مفسران یک پیام بوده‌اند. خمیره‌ «حکمت‌ خالده» که اساس آن از سوى هـرمس، والدالحـکماء، از طریق وحى و مکاشفه دریافت شده، به‌وسیله دو سلسله از حکیمان ادامه یافته اسـت: دانـایان یونان و فرزانگان ایران. پس از‌ اسلام‌ ذوالنون‌ مصرى در شاخه یونـانى و فـیثاغورسى و بـایزید بسطامى در شاخه ایرانى و خسروانى وارثان معنوى این حـکمت مـى‌شوند‌. خمیره‌اى از حکماى خسروانى با طریقه‌اى از جریان فیثاغورسى و یونانى به‌ هم‌ مى‌پیوندند‌ و به حـکیمانى مـى‌رسد که به «سکینه» یا مقام تمکین و یقـین و آرامـش قلبى دسـت‌ یافته‌اند.<ref>مرادخانی، زهرا، ص42</ref>
وی رمزوار به چگونگى انتقال‌ حکمت‌ اشراق از عهد باستان‌ تا‌ زمان خود اشاره مى‌کند؛ چنان‌که از این اشارات برمى‌آید در نظر او حکمت حقیقى یکى است و حکیمانى که نام مى‌برد همه شارحان یک حقیقت و مفسران یک پیام بوده‌اند. خمیره‌ «حکمت‌ خالده» که اساس آن از سوى هرمس، والدالحکماء، از طریق وحى و مکاشفه دریافت شده، به‌وسیله دو سلسله از حکیمان ادامه یافته است: دانایان یونان و فرزانگان ایران. پس از‌ اسلام‌ ذوالنون‌ مصرى در شاخه یونانى و فیثاغورسى و بایزید بسطامى در شاخه ایرانى و خسروانى وارثان معنوى این حکمت مى‌شوند‌. خمیره‌اى از حکماى خسروانى با طریقه‌اى از جریان فیثاغورسى و یونانى به‌ هم‌ مى‌پیوندند‌ و به حکیمانى مى‌رسد که به «سکینه» یا مقام تمکین و یقین و آرامش قلبى دست‌ یافته‌اند.<ref>مرادخانی، زهرا، ص42</ref>


سهروردی مى‌گوید: انسان در زمره حـکیمان بـشمار نمى‌آید، مگر اینکه بر خمیره‌ مقدس‌ حکمت‌ دست یابد و بر خـلع بـدن و عروج به عالم انوار توانا بـاشد و نیز نام حکیم‌ جـز دربـاره کسى که مشاهده امور علوى کنـد و ذوق و تـألّه داشته باشد، به‌‌ کار نمى‌رود.<ref>همان، ص42</ref>
سهروردی مى‌گوید: انسان در زمره حکیمان بشمار نمى‌آید، مگر اینکه بر خمیره‌ مقدس‌ حکمت‌ دست یابد و بر خلع بدن و عروج به عالم انوار توانا باشد و نیز نام حکیم‌ جز درباره کسى که مشاهده امور علوى کند و ذوق و تألّه داشته باشد، به‌‌ کار نمى‌رود.<ref>همان، ص42</ref>


شیخ در آغاز فصل‏ها به‌جاى اینکه موضوعات مورد بحث را تعریف کند و سپس اقسام و احکام آن را مورد بررسى و تحقیق قرار دهد، معمولاً با نقادى از نقطه نظرات منطق‌دانان درباره تعریف موضوعات منطق و تبیین احکام آنها آغاز مى‌‏کند و آنها را به چالش مى‌گیرد و پس از بیان نقطه ضعف آنها، نظر مختار خود را مطرح مى‌‏کند.<ref>مقدمه مصحح، صفحه پانزده</ref>
شیخ در آغاز فصل‏ها به‌جاى اینکه موضوعات مورد بحث را تعریف کند و سپس اقسام و احکام آن را مورد بررسى و تحقیق قرار دهد، معمولاً با نقادى از نقطه نظرات منطق‌دانان درباره تعریف موضوعات منطق و تبیین احکام آنها آغاز مى‌‏کند و آنها را به چالش مى‌گیرد و پس از بیان نقطه ضعف آنها، نظر مختار خود را مطرح مى‌‏کند.<ref>مقدمه مصحح، صفحه پانزده</ref>
۶۱٬۱۸۹

ویرایش