پرش به محتوا

معجم العناوين الكلامية و الفلسفية: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'ـ' به ''
جز (جایگزینی متن - '==پانویس == <references />' به '==پانویس== <references/>')
جز (جایگزینی متن - 'ـ' به '')
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خط ۵۹: خط ۵۹:
در مقدمه کتاب، محدوده کار، آثار دانشمندان اسلامی قرار داده شده است و حال‎آنکه در فهرست به کتاب «[[دلالة الحائرين]]» از [[ابن میمون، موسی بن میمون|ابن میمون یهودی]] بر می‎خوریم و اگر بنا باشد که در چنین معجمی از آثار غیر مسلمین نیز استفاده شود، بی‎گمان قبل از هرچیز باید از «آثولوجیا» یاد کرد که بیشترین تأثیر را در فلسفه و عرفان اسلامی بر جای گذاشته و محور بحث‎های عمیق فلسفی بوده است. در این معجم از اثولوجیا و ترجمه آثار افلاطون و [[ارسطو]] به عربی استفاده نشده است‎<ref>همان</ref>.
در مقدمه کتاب، محدوده کار، آثار دانشمندان اسلامی قرار داده شده است و حال‎آنکه در فهرست به کتاب «[[دلالة الحائرين]]» از [[ابن میمون، موسی بن میمون|ابن میمون یهودی]] بر می‎خوریم و اگر بنا باشد که در چنین معجمی از آثار غیر مسلمین نیز استفاده شود، بی‎گمان قبل از هرچیز باید از «آثولوجیا» یاد کرد که بیشترین تأثیر را در فلسفه و عرفان اسلامی بر جای گذاشته و محور بحث‎های عمیق فلسفی بوده است. در این معجم از اثولوجیا و ترجمه آثار افلاطون و [[ارسطو]] به عربی استفاده نشده است‎<ref>همان</ref>.


اشـکال دیـگر معجم این است که متصدیان، تـعریف‎ مشخصی از فـلسفه نـدارد. در لابه‎لای‎ مدخل‎های‎ فلسفی به‎ عناوین ریاضی؛ مـثل عـدد، شکل و زاویه و عناوین طبیعی؛ مثل ارض، معادن، الشعاع و... و عناوین منطقی؛ مثل قیاسات و مـوضوعاتی در عـلم نجوم؛ مثل‎ الکواکب، الفلک و مسائل فـلکیات، موسیقی‎، کیمیا کهانة، مـفاهیم‎ اخـلاق و حکمت عملی؛ مثل شجاعت، جـبن، غـضب و... بر می‎خوریم<ref>همان، ص50-51</ref>.
اشکال دیگر معجم این است که متصدیان، تعریف‎ مشخصی از فلسفه ندارد. در لابه‎لای‎ مدخل‎های‎ فلسفی به‎ عناوین ریاضی؛ مثل عدد، شکل و زاویه و عناوین طبیعی؛ مثل ارض، معادن، الشعاع و... و عناوین منطقی؛ مثل قیاسات و موضوعاتی در علم نجوم؛ مثل‎ الکواکب، الفلک و مسائل فلکیات، موسیقی‎، کیمیا کهانة، مفاهیم‎ اخلاق و حکمت عملی؛ مثل شجاعت، جبن، غضب و... بر می‎خوریم<ref>همان، ص50-51</ref>.


ظاهراً‎ ایشان‎ فلسفه را به معنای قدیم‎ آن‎که‎ شامل همه علوم و مـعارف نـظری می‎شده، گرفته‎اند، حال‎آنکه نه‎تنها از مـنابع‎ اصلی در علم مـنطق، طـبیات، موسیقی و حکمت عملی اسـتفاده‎ نـشده، بلکه‎ عناوین‎ موجود در معجم در‎ خصوص‎ علومی مثل‎ منطق و نجوم و موسیقی کمتر از آن است که شـایسته چـنین‎ عنوانی باشد. وانگهی در ص 75 مدخلی تحت عـنوان «عـبادات» آورده شده کـه عـناوین فـرعی زیر را شامل می‎شود‎: احـوال‎‎ السالکین، اکسیر العارفین، التسلیم، التقوی و... چنین‎ عناوینی در هیچ معنایی از فلسفه نمی‎گنجد<ref>همان، ص51</ref>.
ظاهراً‎ ایشان‎ فلسفه را به معنای قدیم‎ آن‎که‎ شامل همه علوم و معارف نظری می‎شده، گرفته‎اند، حال‎آنکه نه‎تنها از منابع‎ اصلی در علم منطق، طبیات، موسیقی و حکمت عملی استفاده‎ نشده، بلکه‎ عناوین‎ موجود در معجم در‎ خصوص‎ علومی مثل‎ منطق و نجوم و موسیقی کمتر از آن است که شایسته چنین‎ عنوانی باشد. وانگهی در ص 75 مدخلی تحت عنوان «عبادات» آورده شده که عناوین فرعی زیر را شامل می‎شود‎: احوال‎‎ السالکین، اکسیر العارفین، التسلیم، التقوی و... چنین‎ عناوینی در هیچ معنایی از فلسفه نمی‎گنجد<ref>همان، ص51</ref>.


در معجم کلامی نیز هـمین مـشکل وجود دارد و معلوم نیست‎ که قلمرو عـلم کـلام چـگونه تـرسیم شـده‎ است‎؛ مثلاً مـشخص‎‎ نـیست که بحث از فرق و مذاهب را جزء کلام می‎دانند یا خیر. در همان حال که کتاب‎ ملل و نحل شـهرستانی از جـمله مـآخذ ین‎ بخش آورده شده و در‎ گوشه‎ و کنار‎ این مـلل و مـذاهب مـختلف‎ یـاد شـده، ولی از مـنابع ملل و فرق نظیر مقامات الاسلامیین، الفرق‎ بین الفرق، الفصل‎ و...، استفاده نشده است و مباحث‎ مطرح شده در ملل و فرق بسیار اندک و غیرقابل‎ اعتنا‎ است‎<ref>همان</ref>.
در معجم کلامی نیز همین مشکل وجود دارد و معلوم نیست‎ که قلمرو علم کلام چگونه ترسیم شده‎ است‎؛ مثلاً مشخص‎‎ نیست که بحث از فرق و مذاهب را جزء کلام می‎دانند یا خیر. در همان حال که کتاب‎ ملل و نحل شهرستانی از جمله مآخذ ین‎ بخش آورده شده و در‎ گوشه‎ و کنار‎ این ملل و مذاهب مختلف‎ یاد شده، ولی از منابع ملل و فرق نظیر مقامات الاسلامیین، الفرق‎ بین الفرق، الفصل‎ و...، استفاده نشده است و مباحث‎ مطرح شده در ملل و فرق بسیار اندک و غیرقابل‎ اعتنا‎ است‎<ref>همان</ref>.


پاره‎ای از مدخل‎ها که بـا فلسفه و کلام کاملاً بیگانه است در این معجم آورده شده‎ است. این در حالی است که پاره‎ای از عناوین اصلی فلسفه و کلام در‎ این معجم وجود ندارد‎؛ مثلاً‎ در معجم فلسفی(ص105) با مدخلی به نام «کـلام» بـر می‎خوریم که‎ در ذیل آن عناوین زیر به چشم می‎خورد: اجادة الانسان الکلام‎ المترجل، انشاء الکلام الجدید ایسر علی الادباء من‎ ترفیع‎ القدیم، الموازنة بین النثر و الشعر و... معلوم نیست که این‎ عـناوین بـا چه توجیهی در معجم فلسفی گنجانده شده است‎<ref>همان</ref>.
پاره‎ای از مدخل‎ها که با فلسفه و کلام کاملاً بیگانه است در این معجم آورده شده‎ است. این در حالی است که پاره‎ای از عناوین اصلی فلسفه و کلام در‎ این معجم وجود ندارد‎؛ مثلاً‎ در معجم فلسفی(ص105) با مدخلی به نام «کلام» بر می‎خوریم که‎ در ذیل آن عناوین زیر به چشم می‎خورد: اجادة الانسان الکلام‎ المترجل، انشاء الکلام الجدید ایسر علی الادباء من‎ ترفیع‎ القدیم، الموازنة بین النثر و الشعر و... معلوم نیست که این‎ عناوین با چه توجیهی در معجم فلسفی گنجانده شده است‎<ref>همان</ref>.


مثال دیگر: در معجم فلسفی(ص 3)، مدخلی به‎عنوان «الآلات» آمده که عناوین‎ زیر‎ را شامل می‎شود: اسامی الآلات‎ و مـا یـتبعها، آلات التناسل، کیفیّة صناعة الآلات و اصلاحها و... این‎گونه مـوارد کم نیست؛ برای مثال بنگرید به مدخل «قرآن» در معجم فلسفی(ص 97) یا «عبادت» در‎(ص 75) ‎<ref>همان</ref>.
مثال دیگر: در معجم فلسفی(ص 3)، مدخلی به‎عنوان «الآلات» آمده که عناوین‎ زیر‎ را شامل می‎شود: اسامی الآلات‎ و ما یتبعها، آلات التناسل، کیفیّة صناعة الآلات و اصلاحها و... این‎گونه موارد کم نیست؛ برای مثال بنگرید به مدخل «قرآن» در معجم فلسفی(ص 97) یا «عبادت» در‎(ص 75) ‎<ref>همان</ref>.


از دیگر اشکالات مهم این مجموعه آن اسـت که در ذیل هر عنوان‎، معمولاً‎ به‎ یک یا دو منبع اکتفا شـده و تـمام مـآخذ مربوط را‎ نیاورده‎اند؛ برای مثال در ذیل قاعده الواحد (الواحد لا یصدر عنه‎ الاّ الواحد)(ص 146)، تنها به چند مدرک‎ اشاره‎ شـده‎ ‎اسـت. یا در زیر عنوان «اقسام وحدت» تنها به أصل الأصول‎ و اسفار‎ ارجاع‎ شده اسـت، درصورتی‎که این مسئله در متون بسیاری مورد بحث قرار گرفته است‎.  
از دیگر اشکالات مهم این مجموعه آن است که در ذیل هر عنوان‎، معمولاً‎ به‎ یک یا دو منبع اکتفا شده و تمام مآخذ مربوط را‎ نیاورده‎اند؛ برای مثال در ذیل قاعده الواحد (الواحد لا یصدر عنه‎ الاّ الواحد)(ص 146)، تنها به چند مدرک‎ اشاره‎ شده‎ ‎است. یا در زیر عنوان «اقسام وحدت» تنها به أصل الأصول‎ و اسفار‎ ارجاع‎ شده است، درصورتی‎که این مسئله در متون بسیاری مورد بحث قرار گرفته است‎.  


همچنین‎ در‎ مورد «اقسام فلسفه» تنها بـه‎ [[مفاتيح العلوم|مفاتیح العلوم]] ارجاع شده(ص 94)، حال‎آنکه‎ در‎ اکثر‎ آثار فلسفی‎ مخصوصاً در شفاء، حکمة الاشـراق و اسفار به‎طورجدی مـورد بحث و مناقشه‎ قرار‎ گرفته‎ است. اهمیت این مطلب به‎ویژه زمانی‎ دانسته می‎شود که به یاد آوریم فیلسوفان و متکلمان‎ در‎ این‎گونه‎ مباحث اختلاف‎نظر دارند و مراجعه به یک منبع، محقق را از‎ دیگر‎ مـنابع‎ بی‎نیاز نمی‎کند؛ خصوصاً آنکه در بسیاری موارد معجم مذکور منابع اصلی را نشان نمی‎دهد‎<ref>همان</ref>.
همچنین‎ در‎ مورد «اقسام فلسفه» تنها به‎ [[مفاتيح العلوم|مفاتیح العلوم]] ارجاع شده(ص 94)، حال‎آنکه‎ در‎ اکثر‎ آثار فلسفی‎ مخصوصاً در شفاء، حکمة الاشراق و اسفار به‎طورجدی مورد بحث و مناقشه‎ قرار‎ گرفته‎ است. اهمیت این مطلب به‎ویژه زمانی‎ دانسته می‎شود که به یاد آوریم فیلسوفان و متکلمان‎ در‎ این‎گونه‎ مباحث اختلاف‎نظر دارند و مراجعه به یک منبع، محقق را از‎ دیگر‎ منابع‎ بی‎نیاز نمی‎کند؛ خصوصاً آنکه در بسیاری موارد معجم مذکور منابع اصلی را نشان نمی‎دهد‎<ref>همان</ref>.


در ذیل هر مدخل غالباً بـا اسـتفاده از مـنابع، تعریفی نیز از آن‎ ارائه شده است. در پاره‎ای موارد این تعریفات چندان مناسب‎ نیست و یا از زاویـه نـگاه یک‎ مکتب‎ فلسفی و کلامی خاصی‎ مطرح شده و نمی‎تواند یک تعریف عام و قابل‎قبول بـاشد:
در ذیل هر مدخل غالباً با استفاده از منابع، تعریفی نیز از آن‎ ارائه شده است. در پاره‎ای موارد این تعریفات چندان مناسب‎ نیست و یا از زاویه نگاه یک‎ مکتب‎ فلسفی و کلامی خاصی‎ مطرح شده و نمی‎تواند یک تعریف عام و قابل‎قبول باشد:


مثلاً در تعریف «توحید» از مقابسات نقل شده که: التوحید هو اعتراف النفس بالواحد لوجدانها ایّاه واحدا‎ مـن‎ حـیث هو واحد لا من حیث قیل انّه واحد(ص 29 فلسفه). این تعریف‎ گذشته از ابـهام آن، بـه توحید الهی ربـط ندارد<ref>همان، ص52</ref>.
مثلاً در تعریف «توحید» از مقابسات نقل شده که: التوحید هو اعتراف النفس بالواحد لوجدانها ایّاه واحدا‎ من‎ حیث هو واحد لا من حیث قیل انّه واحد(ص 29 فلسفه). این تعریف‎ گذشته از ابهام آن، به توحید الهی ربط ندارد<ref>همان، ص52</ref>.


==وضعیت کتاب==
==وضعیت کتاب==
۶۱٬۱۸۹

ویرایش