۶۱٬۱۸۹
ویرایش
جز (جایگزینی متن - '==پانویس == <references />' به '==پانویس== <references/>') |
جز (جایگزینی متن - 'ـ' به '') |
||
خط ۲۹: | خط ۲۹: | ||
==ساختار== | ==ساختار== | ||
کتاب مشتمل بر مقدمه مترجم، مقدمه مؤلف و متن کتاب در هفت مشرع است که هر مشرع مشتمل بر فصولی است و در مجموع 49 فصل دارد؛ برخی چون مشرع چهارم مشتمل بر دو فصل و برخی هم چون مشرع سوم حاوی پانزده فصل است. | کتاب مشتمل بر مقدمه مترجم، مقدمه مؤلف و متن کتاب در هفت مشرع است که هر مشرع مشتمل بر فصولی است و در مجموع 49 فصل دارد؛ برخی چون مشرع چهارم مشتمل بر دو فصل و برخی هم چون مشرع سوم حاوی پانزده فصل است. | ||
سهروردی در مقدمه بخش منطق، شیوه نگارش کل کتاب را چنین توضیح داده است: «باید دانست که من در این کتاب | سهروردی در مقدمه بخش منطق، شیوه نگارش کل کتاب را چنین توضیح داده است: «باید دانست که من در این کتاب ترتیبى را رعایت نکردهام و گاهى خود را ملتزم به علمى نساختهام، بلکه غرضم طرح بحث بوده است؛ گرچه ممکن است در این بحث کار به بررسى علوم مختلف کشیده شده باشد.<ref>ر.ک: مرادخانی، زهرا، ص42؛ سهروردی، یحیی بن حبش، ص2</ref> | ||
==گزارش محتوا== | ==گزارش محتوا== | ||
شیخ اشراق دو کتاب فلسفى مفصل دارد: یکى از آنها کتاب «حكمة الإشراق» و دیگرى «المشارع و المطارحات» است. نهایت آمال شیخ در باب حکمت را بایستى در «حكمة الإشراق» جویا شد، ولى المشارع، چنانکه در مقدمه آن تصریح شده، بهعنوان مقدمه ضرورى «حكمة الإشراق» نوشته شده است. در حکمت اشراق، که سهروردى مؤسس آن است، آخرین و برترین وسیله درک حقیقت «اشراق» است؛ اما حکمت بحثى و استدلالى نیز در این مکتب، نه تنها مطرود نیست، بلکه لازم شناخته شده؛ چه، بر جویاى حکمت فرض است که نخست به بحث و استدلال بپردازد و طریق مشائیان را بپیماید؛ پس از پختگى در این مرحله است که بهتدریج به ناتوانى عقل پى میبرد و راه صحیح را که توسل به اشراق و شهود است، پیدا مىکند؛ البته مراقبت نفسانى و تحمل ریاضات عرفانى نیز شرط ضرورى وصول بدین مرتبه است. از این جهت است که شیخ اشراق به نوشتههاى مشائى مختصر خود، مانند تلویحات قانع نشده و مفصلترین کتاب مشائى خود را تحت عنوان «المشارع و المطارحات» به رشته تحریر کشیده و در مقدمه آن با صراحت تمام میگوید: «هرکس در علوم بحثى مهارت نیابد، به کتاب من که «حكمة الإشراق» نامیده مىشود، راه ندارد و این کتاب بایستى پیشاز «حكمة الإشراق» و بعد از مختصرى که تلویحات نامیده شده است، خوانده شود».<ref>مقدمه مترجم، ص32</ref> | شیخ اشراق دو کتاب فلسفى مفصل دارد: یکى از آنها کتاب «حكمة الإشراق» و دیگرى «المشارع و المطارحات» است. نهایت آمال شیخ در باب حکمت را بایستى در «حكمة الإشراق» جویا شد، ولى المشارع، چنانکه در مقدمه آن تصریح شده، بهعنوان مقدمه ضرورى «حكمة الإشراق» نوشته شده است. در حکمت اشراق، که سهروردى مؤسس آن است، آخرین و برترین وسیله درک حقیقت «اشراق» است؛ اما حکمت بحثى و استدلالى نیز در این مکتب، نه تنها مطرود نیست، بلکه لازم شناخته شده؛ چه، بر جویاى حکمت فرض است که نخست به بحث و استدلال بپردازد و طریق مشائیان را بپیماید؛ پس از پختگى در این مرحله است که بهتدریج به ناتوانى عقل پى میبرد و راه صحیح را که توسل به اشراق و شهود است، پیدا مىکند؛ البته مراقبت نفسانى و تحمل ریاضات عرفانى نیز شرط ضرورى وصول بدین مرتبه است. از این جهت است که شیخ اشراق به نوشتههاى مشائى مختصر خود، مانند تلویحات قانع نشده و مفصلترین کتاب مشائى خود را تحت عنوان «المشارع و المطارحات» به رشته تحریر کشیده و در مقدمه آن با صراحت تمام میگوید: «هرکس در علوم بحثى مهارت نیابد، به کتاب من که «حكمة الإشراق» نامیده مىشود، راه ندارد و این کتاب بایستى پیشاز «حكمة الإشراق» و بعد از مختصرى که تلویحات نامیده شده است، خوانده شود».<ref>مقدمه مترجم، ص32</ref> | ||
سهروردى در مشرع اول درباره برخى امور که دانستن آن پیش از علم کلّى ضرورت دارد و کسانى که درباره آن به اشتباه افتادهاند، سخن گفته است. وى این مشرع را در سه فصل سامان داده و در فصل نخست از چند اصطلاح بنیادین، همچون وجود و شیئیت، نسبت میان آن دو، واسطه میان وجود و عدم، وجوب و امکان و امتناع و حق و صدق سخن به میان آورده است. فصل دوم درباره وجود و عدم و فصل سوم درباره جوهر و عرض است.<ref>ر.ک: مرادخانی، زهرا، ص42</ref> | |||
در مشارع دوم تا پنجم، مباحثی پیرامون مقالات و اثبات عرضیت بعضى و جوهریت | در مشارع دوم تا پنجم، مباحثی پیرامون مقالات و اثبات عرضیت بعضى و جوهریت بعضى، تقسیمات وجود، واجب الوجود و فعل خداوند مطرح شده است.<ref>ر.ک: همان</ref> | ||
مشرع ششم درباره وجود و غنا و خیر و شر داراى یازده | مشرع ششم درباره وجود و غنا و خیر و شر داراى یازده فصل است. در این فصول یازدهگانه مطالبى چون نفى علت غایى از فعل واجب الوجود، قاعده امکان اشرف، ابطال قاعدهاى از ابوالبرکات، صدور کثیر از واحد و...مطرح شده است. در اینجا بد نیست اشاره شود که سهروردى در فصل چهارم این مشرع سخت به ابوالبرکات بغدادى مىتازد و سخنان او را هذیانات مىخواند. ابوالبرکات بر این باور است که افعال خداوند منوط به ارادههاى متجدد نامتناهى است؛ بدین معنى که حق تعالى براى هریک از افعال زمانى باید اراده مجدّدى بکند و این کار او هرگز به پایان نمىرسد. سهروردى مىگوید: ابوالبرکات براى خداوند اراده ثابت ازلى و ارادههاى متجدد غیر متناهى پذیرفته و با اظهار این عقیده با مبانى عقلى و نیز اعتقادات یهود و اسلام مخالفت کرده است.<ref>ر.ک: همان، ص43-42</ref> | ||
در مشرع هفتم و پایانى این کتاب از ادراک و علم واجبالوجود و سعادت و شقاوت سخن به میان آمده است و مطالبى همچون بقاى نفس، امتناع تناسخ، سلوک حکماى الهى در آن مطرح شده است. در فصل | در مشرع هفتم و پایانى این کتاب از ادراک و علم واجبالوجود و سعادت و شقاوت سخن به میان آمده است و مطالبى همچون بقاى نفس، امتناع تناسخ، سلوک حکماى الهى در آن مطرح شده است. در فصل هفتم از این مشرع وصیت سهروردى آمده است و او در این فصل سنّ خود را به هنگام نگارش المشارع نزدیک به سى سال ذکر کرده است.<ref>همان</ref> | ||
===ویژگیهای ترجمه: === | ===ویژگیهای ترجمه: === |
ویرایش