۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
جز (جایگزینی متن - 'هاش' به 'هاش') |
||
خط ۴۷: | خط ۴۷: | ||
نویسنده با استفاده از آیاتی، از جمله آیه 172 سوره اعراف به وجود و کاربرد فطرت در قرآن اشاره میکند: '''وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّك مِنْ بَنِي آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّيتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلىٰ أَنْفُسِهِمْ أَ لَسْتُ بِرَبِّكمْ قٰالُوا بَلىٰ شَهِدْنٰا أَنْ تَقُولُوا يوْمَ اَلْقِيٰامَةِ إِنّٰا كنّٰا عَنْ هٰذٰا غٰافِلِينَ''' (و هنگامى را كه پروردگارت از پشت فرزندان آدم، ذریّه آنان را برگرفت و ایشان را بر خودشان گواه ساخت كه آيا پروردگار شما نیستم؟ گفتند: «چرا، گواهى دادیم» تا مبادا روز قیامت بگویید ما از این [امر] غافل بودیم). | نویسنده با استفاده از آیاتی، از جمله آیه 172 سوره اعراف به وجود و کاربرد فطرت در قرآن اشاره میکند: '''وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّك مِنْ بَنِي آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّيتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلىٰ أَنْفُسِهِمْ أَ لَسْتُ بِرَبِّكمْ قٰالُوا بَلىٰ شَهِدْنٰا أَنْ تَقُولُوا يوْمَ اَلْقِيٰامَةِ إِنّٰا كنّٰا عَنْ هٰذٰا غٰافِلِينَ''' (و هنگامى را كه پروردگارت از پشت فرزندان آدم، ذریّه آنان را برگرفت و ایشان را بر خودشان گواه ساخت كه آيا پروردگار شما نیستم؟ گفتند: «چرا، گواهى دادیم» تا مبادا روز قیامت بگویید ما از این [امر] غافل بودیم). | ||
او در اینباره مینویسد: آیه میخواهد بگوید انسان قبل از آنکه در این دنیا به شکل انسان به وجود بیاید، در | او در اینباره مینویسد: آیه میخواهد بگوید انسان قبل از آنکه در این دنیا به شکل انسان به وجود بیاید، در خمیرهاش اقرار به وجود خداوند هست؛ بلکه قرآن یک اصل کلىترى را بیان مىکند؛ اصل کلىتر قرآن این است که در تمام موجودات تمایل بهحق وجود دارد<ref>ر.ک: همان، ص41؛ همان، ص44-45</ref>. | ||
راه دوم، راه علمی یا شبه فلسفی است. راه علمى محض، برخلاف نظریه بسیارى از افراد، محال است بتواند خدا را به انسان معرفى کند؛ یعنى علم بهطور مستقیم نمىتواند خدا را به انسان نشان بدهد؛ چرا؟ چون کار علم این است که پدیدههاى عالم را به انسان مىنمایاند؛ یعنى شىء، باید کوچک باشد تا علم بتواند آن را نشان بدهد. علم مىتواند عنصرى از عنصرهاى طبیعت را براى انسان کشف کند. این راه، شناختن خدا از طریق مخلوقات است؛ یعنى از طریق موجودات و واقعیاتى که ما مستقیم با آنها در تماس هستیم<ref>ر.ک: همان، ص50؛ همان، ص60</ref>. | راه دوم، راه علمی یا شبه فلسفی است. راه علمى محض، برخلاف نظریه بسیارى از افراد، محال است بتواند خدا را به انسان معرفى کند؛ یعنى علم بهطور مستقیم نمىتواند خدا را به انسان نشان بدهد؛ چرا؟ چون کار علم این است که پدیدههاى عالم را به انسان مىنمایاند؛ یعنى شىء، باید کوچک باشد تا علم بتواند آن را نشان بدهد. علم مىتواند عنصرى از عنصرهاى طبیعت را براى انسان کشف کند. این راه، شناختن خدا از طریق مخلوقات است؛ یعنى از طریق موجودات و واقعیاتى که ما مستقیم با آنها در تماس هستیم<ref>ر.ک: همان، ص50؛ همان، ص60</ref>. |
ویرایش