۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
(صفحهای تازه حاوی «{{جعبه اطلاعات کتاب | تصویر =NUR38853J1.jpg | عنوان =دیوان مهستی گنجوی | عنوانهای د...» ایجاد کرد) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۴۵: | خط ۴۵: | ||
رضاقلی خان هدایت فقدان اشعار مهستی را از اثر حمله عبدالله خان اوزبک بر شهر هرات میداند. محمدعلی تربیت در تذکره دانشمندان آذربایجان میگوید: لسانی شیرازی که مدتی در تبریز ساکن بوده و در آنجا به سال نهصدوچهلویک هجری مرده است، مجموعهای در مقابل رباعیات این بانو مشتمل بر شصتوهشت رباعی عاشقانه بهعنوان «مجمع الأوصاف» در وصف اهل حرفه و اصناف تبریز و ارباب فضل و هنر آن شهر منظوم ساخته که از آن جمله رباعی زیر است: | رضاقلی خان هدایت فقدان اشعار مهستی را از اثر حمله عبدالله خان اوزبک بر شهر هرات میداند. محمدعلی تربیت در تذکره دانشمندان آذربایجان میگوید: لسانی شیرازی که مدتی در تبریز ساکن بوده و در آنجا به سال نهصدوچهلویک هجری مرده است، مجموعهای در مقابل رباعیات این بانو مشتمل بر شصتوهشت رباعی عاشقانه بهعنوان «مجمع الأوصاف» در وصف اهل حرفه و اصناف تبریز و ارباب فضل و هنر آن شهر منظوم ساخته که از آن جمله رباعی زیر است: | ||
{{شعر}} | |||
{{ب|'' شاعربچهای مطلع ابرو بنمود''|2='' انگیز دو مصرعش دل از من بربود''}} | |||
{{ب|'' گفتم دهنت حکم معما دارد''|2='' خندید و معمای غریبی بنمود''}}{{پایان شعر}} | |||
تدوین و انتشار اشعار مهستی برای ادبیات ایران نعمتی است و سبکی را زنده میکند که هیچیک از شعرای نامدار قدیم به تقلید آن دست نیافتهاند و به آن پایه از ملاحت و حلاوت گفتار نتوانستهاند برسند. روی این منظور به تهیه این دیوان اقدام شد<ref>ر.ک: همان، ص31</ref>. | تدوین و انتشار اشعار مهستی برای ادبیات ایران نعمتی است و سبکی را زنده میکند که هیچیک از شعرای نامدار قدیم به تقلید آن دست نیافتهاند و به آن پایه از ملاحت و حلاوت گفتار نتوانستهاند برسند. روی این منظور به تهیه این دیوان اقدام شد<ref>ر.ک: همان، ص31</ref>. | ||
خط ۵۲: | خط ۵۳: | ||
در بین شعرای مغربزمین تنها کسی که توانسته است از عهده تجسم مناظر طبیعت و روحیات جامعه برآید و به قول شما ایرانیان که میگویید: «جانا سخن از زبان ما میگویی» را به وجه احسن ادا نماید شخص «اندره شنیه» سراینده فرانسوی است، ولی با همه طراوتی که در بیان اوست در مقابل سخنان ازدلبرخاسته مهستی مانند قیاس قطره با دریاست. من وقتی این رباعی مهستی را که میگوید: | در بین شعرای مغربزمین تنها کسی که توانسته است از عهده تجسم مناظر طبیعت و روحیات جامعه برآید و به قول شما ایرانیان که میگویید: «جانا سخن از زبان ما میگویی» را به وجه احسن ادا نماید شخص «اندره شنیه» سراینده فرانسوی است، ولی با همه طراوتی که در بیان اوست در مقابل سخنان ازدلبرخاسته مهستی مانند قیاس قطره با دریاست. من وقتی این رباعی مهستی را که میگوید: | ||
{{شعر}} | |||
{{ب|'' در طاس فلک جرعه شادی و غم است''|2='' گه محنت و دولت است و گه بیش و کم است''}} | |||
{{ب|'' آسوده دلی بود که هر جرعه چرخ''|2='' نوشید و ننالید اگر جمله دم است''}}{{پایان شعر}} | |||
خواندم، به فکری عمیق فرورفتم و بر آزاداندیشی زنی که تراوشات طبع سلیمش تا بدین پایه در اوج اعلی است، سر تعظیم فرود آوردم. کیست که بتواند تار جان محنتزدهای را با مضراب اندیشهاش اینطور به نوا درآورده و آلام درونیاش را به چنین نغماتی تسکین و تسلی بخشد: | خواندم، به فکری عمیق فرورفتم و بر آزاداندیشی زنی که تراوشات طبع سلیمش تا بدین پایه در اوج اعلی است، سر تعظیم فرود آوردم. کیست که بتواند تار جان محنتزدهای را با مضراب اندیشهاش اینطور به نوا درآورده و آلام درونیاش را به چنین نغماتی تسکین و تسلی بخشد: | ||
{{شعر}} | |||
{{ب|'' آن روز که توسن فلک زین کردند''|2='' آرایش مشتری و پروین کردند''}} | |||
{{ب|'' این بود نصیب ما ز دیوان قضا''|2='' ما را چه گنه، قسمت ما این کردند''}}{{پایان شعر}} | |||
کدام طبیب است که بتواند به چنین دارویی مرحمنه زخم دل بیماران و شفابخش درد عاشقان شده و با گفتاری دلنشین به چارهجویی برخیزد و گوید: | کدام طبیب است که بتواند به چنین دارویی مرحمنه زخم دل بیماران و شفابخش درد عاشقان شده و با گفتاری دلنشین به چارهجویی برخیزد و گوید: | ||
{{شعر}} | |||
{{ب|'' تا کی ز غم تو رخ به خون شوید دل''|2='' و آزرم وصال تو به جان جوید دل''}} | |||
{{ب|'' رحم آر کز آسمان نمیبارد جان''|2='' بخشای که از زمین نمیروید دل''}}{{پایان شعر}} | |||
شما در گفتار کدام فیلسوف جهانبینی چنین ژرفاندیشی را که در شعر مهستی متجلی است، توانید یافت که میگوید: | شما در گفتار کدام فیلسوف جهانبینی چنین ژرفاندیشی را که در شعر مهستی متجلی است، توانید یافت که میگوید: | ||
{{شعر}} | |||
{{ب|'' چندانکه به کار خویش وا میبینم''|2='' خود را به غم تو مبتلا میبینم''}} | |||
{{ب|'' این طرفه که در آینه دل شب و روز''|2='' من مینگرم، ولی تو را میبینم''}}{{پایان شعر}} | |||
در کلام کدام عارف واصلی وصف عشق و سوز و گدازهای درونی را بدین التهاب که مهستی بیان مینماید میتوان جستجو کرد و از تنگنای سینه بر زبان آورد که او ادا نموده است و گفته: | در کلام کدام عارف واصلی وصف عشق و سوز و گدازهای درونی را بدین التهاب که مهستی بیان مینماید میتوان جستجو کرد و از تنگنای سینه بر زبان آورد که او ادا نموده است و گفته: | ||
{{شعر}} | |||
{{ب|'' در دام غم تو خستهای نیست چو من''|2='' وز جور تو دلشکستهای نیست چو من''}} | |||
{{ب|'' برخاستگان عشق تو بسیارند ''|2='' لیکن به وفا نشستهای نیست چو من''}}{{پایان شعر}}<ref>ر.ک: آخر کتاب، ص86-88</ref>. | |||
==وضعیت کتاب== | ==وضعیت کتاب== |
ویرایش