۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - '}} '''' به '}} '''') |
جز (جایگزینی متن - ' ' به ' ') |
||
خط ۴۲: | خط ۴۲: | ||
بیگناهی سیاوش هنگام عبور از آتش | بیگناهی سیاوش هنگام عبور از آتش | ||
بیشترین اثر نمایشی در داستان سوگ سیاوش در هنگام عبور او از آتش میباشد چرا که اوج یک نمایش آن زمانی است که نفس تماشاگر را در سینه حبس نماید. | بیشترین اثر نمایشی در داستان سوگ سیاوش در هنگام عبور او از آتش میباشد چرا که اوج یک نمایش آن زمانی است که نفس تماشاگر را در سینه حبس نماید. | ||
اوج یکی از عناصر نمایشی به حساب میآید و بعد از آن فرود نمایشی صورت میگیرد. در داستان سوگ سیاوش این اوج در پی خیانت سودابه به همسرش کیکاووس رخ میدهد و ما شاهد این قضیه هستیم که اگر شخصیتی به نام سودابه در شاهنامه وجود نداشت این داستان شاید در هیچ زمان به چنین اوجی نمیرسید و ما عبور خطرناک سیاوش از آتش را نمیدیدیم. به هر حال این عمل صورت میپذیرد و بعد از آن هنوز به آرامش نرسیدهایم. چرا که با اثبات بیگناهی سیاوش، خشم کیکاووس نسبت به سودابه را خواهیم داشت و این در حالی است که سیاوش خود شفاعت او را مینماید و از کیکاووس میخواهد که سودابه را بر او ببخشاید. با تمام این تفاسیر سیاوش از آتش میگذرد و کمترین اثری از آتش در لباس و اسب و تن او دیده نمیشود. همه به یکدیگر مژده میدادند که خدا آتش را بر بیگناه بخشید و همچون آب سرد نمود، اما سودابه از خشم موی خود را میکند و اشک میریخت. همین که سیاوش پیش پدر رفت و کاووس اثری از دود و آتش و گرد و خاک در او ندید از اسب فرود آمد و تنگ به برش گرفت و با او به ایوان شتافت و سه روز به شادی نشستند پس از آن در کار سودابه با ایرانیان شور کرد. همه او را سزاوار مرگ دانستند. شاه با دلی پر درد و رنگ رخساری زرد فرمان به دار آویختن او را داد. | اوج یکی از عناصر نمایشی به حساب میآید و بعد از آن فرود نمایشی صورت میگیرد. در داستان سوگ سیاوش این اوج در پی خیانت سودابه به همسرش کیکاووس رخ میدهد و ما شاهد این قضیه هستیم که اگر شخصیتی به نام سودابه در شاهنامه وجود نداشت این داستان شاید در هیچ زمان به چنین اوجی نمیرسید و ما عبور خطرناک سیاوش از آتش را نمیدیدیم. به هر حال این عمل صورت میپذیرد و بعد از آن هنوز به آرامش نرسیدهایم. چرا که با اثبات بیگناهی سیاوش، خشم کیکاووس نسبت به سودابه را خواهیم داشت و این در حالی است که سیاوش خود شفاعت او را مینماید و از کیکاووس میخواهد که سودابه را بر او ببخشاید. با تمام این تفاسیر سیاوش از آتش میگذرد و کمترین اثری از آتش در لباس و اسب و تن او دیده نمیشود. همه به یکدیگر مژده میدادند که خدا آتش را بر بیگناه بخشید و همچون آب سرد نمود، اما سودابه از خشم موی خود را میکند و اشک میریخت. همین که سیاوش پیش پدر رفت و کاووس اثری از دود و آتش و گرد و خاک در او ندید از اسب فرود آمد و تنگ به برش گرفت و با او به ایوان شتافت و سه روز به شادی نشستند پس از آن در کار سودابه با ایرانیان شور کرد. همه او را سزاوار مرگ دانستند. شاه با دلی پر درد و رنگ رخساری زرد فرمان به دار آویختن او را داد. |
ویرایش