پرش به محتوا

جامع التواریخ (تاریخ افرنج، پاپان و قیاصره): تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - ' ' به ' '
جز (جایگزینی متن - 'شيعيان' به 'شیعیان ')
جز (جایگزینی متن - ' ' به ' ')
خط ۴۲: خط ۴۲:
مدخلى به قلم كارل يان و ترجمه منوچهر اميرمكرى درباره اوضاع ايران پيش از نوشته شدن جامع التواريخ و انگيزه رشيد‌الدين براى دست گشادن بدين كار گران سنگ، در آستانه كتاب جاى گرفته است. يان، بيش از پنجاه سال به آرايش و ويرايش جامع التواريخ كوشيد و بخش‌هاى پنجگانه تاريخ عالم را به آلمانى ترجمه كرد و در 1951، متن تاريخ فرنگ را با مقدمه‌اى به زبان فرانسه منتشر ساخت. او در اين مقدمه عالمانه، نويسنده تاريخ پاپان و قياصره را باز شناسى مى‌كند و منبع اقتباس رشيد‌الدين را نوشته‌اى از مارتينوس اوپاوينسيس مى‌شمرد. وى زمينه تاريخ نگارى را در هيچ يك از دوران‌هاى امپراتورى روم، آماده‌تر از نخستين قرن پس از برپايى امپراتورى اوراسيايى (اروپايى - آسيايى) مغول نمى‌داند و با اشاره به زيان‌هاى گران بار فتوحات مغول، گسترش افق ديد بشر را از مثبت‌ترين و سودمندترين پى‌آمدهاى آن بر مى‌شمرد؛ زيرا پرده‌هاى اسرار ميان سرزمين‌هاى آسياى مركزى و شرقى بر اثر اين فتوحات بر افتاد. ايران كه پيش از چين، به چهار راه منابع سياسى، اقتصادى و فرهنگى بدل شد، در پيوندهاى شرق و غرب بسيار تأثير گذارد. وى زاده شدن كتاب گران سنگ جامع التواريخ را با توجه به اين مقدمه، بسيار طبيعى مى‌داند و با سنجش بناكتى (روضة الالباب فى تاريخ الاكابر و الانساب) با اين كتاب، به انگيزه رشيد‌الدين در نوشتن آن مى‌پردازد. رشيد‌الدين اندكى پس از مرگ غازان خان (1304م)، اثرش را تاريخ غازانى ناميد و به فرمان خان مغول تاريخ عالم را نوشت.
مدخلى به قلم كارل يان و ترجمه منوچهر اميرمكرى درباره اوضاع ايران پيش از نوشته شدن جامع التواريخ و انگيزه رشيد‌الدين براى دست گشادن بدين كار گران سنگ، در آستانه كتاب جاى گرفته است. يان، بيش از پنجاه سال به آرايش و ويرايش جامع التواريخ كوشيد و بخش‌هاى پنجگانه تاريخ عالم را به آلمانى ترجمه كرد و در 1951، متن تاريخ فرنگ را با مقدمه‌اى به زبان فرانسه منتشر ساخت. او در اين مقدمه عالمانه، نويسنده تاريخ پاپان و قياصره را باز شناسى مى‌كند و منبع اقتباس رشيد‌الدين را نوشته‌اى از مارتينوس اوپاوينسيس مى‌شمرد. وى زمينه تاريخ نگارى را در هيچ يك از دوران‌هاى امپراتورى روم، آماده‌تر از نخستين قرن پس از برپايى امپراتورى اوراسيايى (اروپايى - آسيايى) مغول نمى‌داند و با اشاره به زيان‌هاى گران بار فتوحات مغول، گسترش افق ديد بشر را از مثبت‌ترين و سودمندترين پى‌آمدهاى آن بر مى‌شمرد؛ زيرا پرده‌هاى اسرار ميان سرزمين‌هاى آسياى مركزى و شرقى بر اثر اين فتوحات بر افتاد. ايران كه پيش از چين، به چهار راه منابع سياسى، اقتصادى و فرهنگى بدل شد، در پيوندهاى شرق و غرب بسيار تأثير گذارد. وى زاده شدن كتاب گران سنگ جامع التواريخ را با توجه به اين مقدمه، بسيار طبيعى مى‌داند و با سنجش بناكتى (روضة الالباب فى تاريخ الاكابر و الانساب) با اين كتاب، به انگيزه رشيد‌الدين در نوشتن آن مى‌پردازد. رشيد‌الدين اندكى پس از مرگ غازان خان (1304م)، اثرش را تاريخ غازانى ناميد و به فرمان خان مغول تاريخ عالم را نوشت.


وى با اشاره به پيشينه محتوايى اين كتاب، پس از گزارشى درباره فصل‌هاى آن به ارزيابى برخى از داستان‌هاى مجعول اين اثر و دسته بندى آنها مى‌پردازد و الگوى محتوايى و شكل ظاهرى تاريخ فرنگ او را نوشته‌هاى اروپايى مى‌داند و سرانجام با سنجش نسخه‌هاى اصلى جامع التواريخ با يك‌ديگر، درباره مستندات اين تصحيح گزارش مى‌دهد. گفتنى است كارل يان، در ترجمه فرانسه اين كتاب، سبک ساده و بى‌پيرايه آن را حفظ و به دقت از نثر روانش پيروى كرده است.  
وى با اشاره به پيشينه محتوايى اين كتاب، پس از گزارشى درباره فصل‌هاى آن به ارزيابى برخى از داستان‌هاى مجعول اين اثر و دسته بندى آنها مى‌پردازد و الگوى محتوايى و شكل ظاهرى تاريخ فرنگ او را نوشته‌هاى اروپايى مى‌داند و سرانجام با سنجش نسخه‌هاى اصلى جامع التواريخ با يك‌ديگر، درباره مستندات اين تصحيح گزارش مى‌دهد. گفتنى است كارل يان، در ترجمه فرانسه اين كتاب، سبک ساده و بى‌پيرايه آن را حفظ و به دقت از نثر روانش پيروى كرده است.  


=== ب) درون‌مايه كتاب ===
=== ب) درون‌مايه كتاب ===
خط ۵۴: خط ۵۴:
باب چهارم، از ماجراى ولادت ابراهيم(ع) آغاز مى‌شود و به داستان مريم، مادر مسيح(ع) پايان مى‌يابد. ابراهيم، فرزند تارخ بن ناخور بود كه با زن و فرزندش به مصر رفت و در آنجا فرعون كنيزكى به نام هاجر به وى هديه داد كه مادر اسماعيل شد و ساره، نخستين همسر ابراهيم، او را به دليل تكبر ورزيدنش به بطايح عرب راند و خودش در صد سالگى ابراهيم (شوهرش)، اسحاق را زاييد. نويسنده به رغم ديدگاه شیعیان ، بر اين است كه ابراهيم، فرزند ساره را در نوزده سالگى به كوه برد تا براى خداوند قربانى كند و خدا بره‌اى فرستاد تا به جاى او ذبح كند.  
باب چهارم، از ماجراى ولادت ابراهيم(ع) آغاز مى‌شود و به داستان مريم، مادر مسيح(ع) پايان مى‌يابد. ابراهيم، فرزند تارخ بن ناخور بود كه با زن و فرزندش به مصر رفت و در آنجا فرعون كنيزكى به نام هاجر به وى هديه داد كه مادر اسماعيل شد و ساره، نخستين همسر ابراهيم، او را به دليل تكبر ورزيدنش به بطايح عرب راند و خودش در صد سالگى ابراهيم (شوهرش)، اسحاق را زاييد. نويسنده به رغم ديدگاه شیعیان ، بر اين است كه ابراهيم، فرزند ساره را در نوزده سالگى به كوه برد تا براى خداوند قربانى كند و خدا بره‌اى فرستاد تا به جاى او ذبح كند.  


ساره و ابراهيم را پس از وفاتشان، در جايى نزدیک به بيت‌المقدس نهادند كه اكنون خليل‌الله خوانده مى‌شود. يعقوب، پدر بنى اسرائيل و عيص، جدّ اقوام فرنگ، از فرزندان اسحاق بودند و ايوب از نسل عيص شمرده مى‌شد. يعقوب پيامبر شد و نزد لاوان، برادر مادرش رفت و هفت سال براى او كار كرد تا دختر كوچكش را به زنى گرفت و با دوازده پسرش به سرزمين خود بازگشت. داود، از نسل يهودا يكى از ده پسر يعقوب بود و مريم از نسل داود به شمار مى‌رفت كه به فرمان خدا و بدون شوهر، به عيسى(ع) بار دار شد. سليمان نيز فرزند داود بود كه بزرگ‌ترين پادشاه مصر و شام و بنى اسرائيل شمرده مى‌شد و بيت‌المقدس (يروشالاييم) را بنياد نهاد. مسيح (كِرِسطوس) در دوران اَغُسطُوس (قيصر) زاده شد.
ساره و ابراهيم را پس از وفاتشان، در جايى نزدیک به بيت‌المقدس نهادند كه اكنون خليل‌الله خوانده مى‌شود. يعقوب، پدر بنى اسرائيل و عيص، جدّ اقوام فرنگ، از فرزندان اسحاق بودند و ايوب از نسل عيص شمرده مى‌شد. يعقوب پيامبر شد و نزد لاوان، برادر مادرش رفت و هفت سال براى او كار كرد تا دختر كوچكش را به زنى گرفت و با دوازده پسرش به سرزمين خود بازگشت. داود، از نسل يهودا يكى از ده پسر يعقوب بود و مريم از نسل داود به شمار مى‌رفت كه به فرمان خدا و بدون شوهر، به عيسى(ع) بار دار شد. سليمان نيز فرزند داود بود كه بزرگ‌ترين پادشاه مصر و شام و بنى اسرائيل شمرده مى‌شد و بيت‌المقدس (يروشالاييم) را بنياد نهاد. مسيح (كِرِسطوس) در دوران اَغُسطُوس (قيصر) زاده شد.


باب نخست از قسم دوم اين كتاب، ديدگاه نصرانيان را درباره عيسى(ع) در بر دارد و از باور آنان به «اَب و ابن و روح القدس» سخن مى‌گويد.
باب نخست از قسم دوم اين كتاب، ديدگاه نصرانيان را درباره عيسى(ع) در بر دارد و از باور آنان به «اَب و ابن و روح القدس» سخن مى‌گويد.
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش