۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - '== ساختار ==' به '==ساختار==') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
جز (جایگزینی متن - ' ' به ' ') |
||
| خط ۳۵: | خط ۳۵: | ||
بارى، نويسنده تا جلد هفتم اين تاريخ پيش رفت، اما بر اثر بيمارى نتوانست آن را كامل كند. تاريخ ميرخواند به واقع شش جلد است؛ زيرا جلد هفتم آن را نوه دخترىاش [[خواندمیر، غیاثالدین بن همامالدین|خواندمير]] به پايان رساند و سه جلد ديگر به قلم رضا قلى هدايت طبرستانى در دورهاى دو ساله بر آن افزوده شد. | بارى، نويسنده تا جلد هفتم اين تاريخ پيش رفت، اما بر اثر بيمارى نتوانست آن را كامل كند. تاريخ ميرخواند به واقع شش جلد است؛ زيرا جلد هفتم آن را نوه دخترىاش [[خواندمیر، غیاثالدین بن همامالدین|خواندمير]] به پايان رساند و سه جلد ديگر به قلم رضا قلى هدايت طبرستانى در دورهاى دو ساله بر آن افزوده شد. | ||
نويسنده از صنايع و بدايعى مانند تشبيهات، استعارات، مراعات النّظير و جناس، احاديث، امثال، ترصيعات، تعقيدات و تطولات و مترادفات كه در آن روزگار فراگير بود و مردمان آنها را مىپسنديدند، بسيار بهره گرفته است، اما اين شيوه يا سبک | نويسنده از صنايع و بدايعى مانند تشبيهات، استعارات، مراعات النّظير و جناس، احاديث، امثال، ترصيعات، تعقيدات و تطولات و مترادفات كه در آن روزگار فراگير بود و مردمان آنها را مىپسنديدند، بسيار بهره گرفته است، اما اين شيوه يا سبک نگارش، تعقيدات و تكلّفات و تطوّلات و خودنمايىهايى در بردارد كه براى تاريخنويسى خوب نيست و به گفته بيوريج با آنكه اثرى محقّقانه به شمار مىرود، از انتقاد تاريخى تهى و شيوه تحريرش از انواع قلنبهنگارى و نثرهاى متكلّفانه پُر است. نويسنده خود در اينباره مىگويد: «كتابش با سبک ى مُنشيانه و متكلّفانه كه مشحون از تشبيهات و ترصيعات و استعارات و تضمين آيات و احاديث و امثال و اشعار مىباشد، به رشته تحرير درآمده و اين سبک در آن روزگار معمول و رايج بوده است»، اما بهرغم سبک تحرير پيچيده و مشكل اين اثر، تعقيد و تكلّفِ تاريخهايى مانند جهانگشاى جوينى و وصاف و...، در آن نيست و به هر روى مىتوان عباراتش را فهميد. | ||
==گزارش محتوا== | ==گزارش محتوا== | ||
درآمد (مقدمه) كتاب بر پايه چاپ قديم آن، درباره سودمندىهاى تاريخ و نياز فرمانروايان به اين دانش و چيزهاى لازم بارى نوشتن تاريخ است. بخش اول آن با بازگويى داستان آفرينش و قصص پيامبران و رخدادهاى روزگار شاهان ايران پيش از اسلام و حاكمان پيشين آغاز مىشود. بخش دوم به حالات و غزوات حضرت رسول(ص) و اخبار خلفاى نخست (راشدين) مىپردازد. بخش سوم آن احوال امامان دوازدهگانه شیعیان | درآمد (مقدمه) كتاب بر پايه چاپ قديم آن، درباره سودمندىهاى تاريخ و نياز فرمانروايان به اين دانش و چيزهاى لازم بارى نوشتن تاريخ است. بخش اول آن با بازگويى داستان آفرينش و قصص پيامبران و رخدادهاى روزگار شاهان ايران پيش از اسلام و حاكمان پيشين آغاز مىشود. بخش دوم به حالات و غزوات حضرت رسول(ص) و اخبار خلفاى نخست (راشدين) مىپردازد. بخش سوم آن احوال امامان دوازدهگانه شیعیان و خلفاى بنىاميه و بنىعباس را گزارش مىكند و بخش چهارمش به ماجراهاى پادشاهان همروزگار عباسيان يا سلسلههاى ايرانى پس از اسلام تا حمله مغولان مىپردازد. | ||
بخش پنجم، سرگذشت چنگيزخان و گزارشهایى درباره چگونگى حكومت فرزندان او در چين و ايران و توران در بردارد. بخش ششم، احوال امير تيمور گوركان و فرزندان و نوادگان وى را باز مىگويد و بخش هفتم درباره سلطنت ابوالغازى سلطان حسين بهادر (بايقرا) و فرزندان اوست. خاتمه كتاب (بخش جغرافيايى آن) به قلمنيز از «بدايع صنايع ملك صانع و عجايبات روى زمين» سخن مىگويد. | بخش پنجم، سرگذشت چنگيزخان و گزارشهایى درباره چگونگى حكومت فرزندان او در چين و ايران و توران در بردارد. بخش ششم، احوال امير تيمور گوركان و فرزندان و نوادگان وى را باز مىگويد و بخش هفتم درباره سلطنت ابوالغازى سلطان حسين بهادر (بايقرا) و فرزندان اوست. خاتمه كتاب (بخش جغرافيايى آن) به قلمنيز از «بدايع صنايع ملك صانع و عجايبات روى زمين» سخن مىگويد. | ||
| خط ۵۰: | خط ۵۰: | ||
همچنين چندين صفحه درباره «تذكره احوال اعيان دولت و شعرا و علما و ساير مردمان بزرگ آن دوره» در پايان جلد نهم روضة الصفاى ناصرى (پايان سلطنت فتحعلى شاه قاجار) آمده است كه نكتههايى درباره زندگانى آنان در بردارد، اما اين نكتهها در مجمع الفصحا و رياض العارفين رضا قلى خان ديده نمىشود. گمان مىرود كه ميرخواند همچون نويسندگان شمارى از منابع تاريخى پس سده ششم هجرى، در بحث از تاريخ سلجوقيان باواسطه يا بىواسطه، مطالبى از ملكنامه، نوشته فردى ناشناخته نقل كرده باشد. | همچنين چندين صفحه درباره «تذكره احوال اعيان دولت و شعرا و علما و ساير مردمان بزرگ آن دوره» در پايان جلد نهم روضة الصفاى ناصرى (پايان سلطنت فتحعلى شاه قاجار) آمده است كه نكتههايى درباره زندگانى آنان در بردارد، اما اين نكتهها در مجمع الفصحا و رياض العارفين رضا قلى خان ديده نمىشود. گمان مىرود كه ميرخواند همچون نويسندگان شمارى از منابع تاريخى پس سده ششم هجرى، در بحث از تاريخ سلجوقيان باواسطه يا بىواسطه، مطالبى از ملكنامه، نوشته فردى ناشناخته نقل كرده باشد. | ||
اگرچه [[خواندمیر، غیاثالدین بن همامالدین|خواندمير]] از اهلسنت به شمار مىرفت، در اين اثر فصلهاى مستقلى درباره امامان شیعیان | اگرچه [[خواندمیر، غیاثالدین بن همامالدین|خواندمير]] از اهلسنت به شمار مىرفت، در اين اثر فصلهاى مستقلى درباره امامان شیعیان نوشت و ماجراى خلافت [[امام على(ع)|على بن ابىطالب]] را با انگيزهاى كامل دنبال كرد. البته اين خود پىآمد آمادگى ايرانيان و فرمانروايان اين كشور براى انتقال مذهب و فراگيرى تشيع بود. | ||
بارى، مصحح نسخه كنونى روضة الصفا (چاپ اساطير)، هر يك از جلدهاى دهگانه پيشين را به يكى از استادان اهدا نموده و از اينرو، بخشبندى آن بدين شرح تغيير يافته است: | بارى، مصحح نسخه كنونى روضة الصفا (چاپ اساطير)، هر يك از جلدهاى دهگانه پيشين را به يكى از استادان اهدا نموده و از اينرو، بخشبندى آن بدين شرح تغيير يافته است: | ||
ویرایش