پرش به محتوا

الفرقان في تفسير القرآن بالقرآن و السنة: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - ' ' به ' '
جز (جایگزینی متن - '== منابع مقاله ==' به '==منابع مقاله==')
جز (جایگزینی متن - ' ' به ' ')
خط ۲۲: خط ۲۲:
| پیش از =
| پیش از =
}}
}}
 
'''الفرقان في تفسير القرآن بالقرآن و السنة'''، تأليف [[صادقی تهرانی، محمد|محمد صادقى تهرانى]]، شامل دوره كامل تفسير قرآن كريم است. مفسر در آغاز، چنان‌كه خود مى‌گويد از تفسير چند جزء آخر قرآن شروع كرده است و در ادامه از ابتداى قرآن اقدام به تفسير كرده و تا انتها ادامه داده است.
'''الفرقان في تفسير القرآن بالقرآن و السنة'''، تأليف [[صادقی تهرانی، محمد|محمد صادقى تهرانى]]، شامل دوره كامل تفسير قرآن كريم است. مفسر در آغاز، چنان‌كه خود مى‌گويد از تفسير چند جزء آخر قرآن شروع كرده است و در ادامه از ابتداى قرآن اقدام به تفسير كرده و تا انتها ادامه داده است.


اين تفسير هم از نظر محتوا و هم از جهت سبک، يكى از تفاسير بديع اماميه بشمار مى‌آيد؛ چه، از نظر محتوا - برخلاف بيشتر تفاسير كه غالب محتواى آنها تكرار حرف‌هاى گذشتگان است - داراى مطالب و نكات تازه‌اى است كه خواننده را در فهم قرآن و استدلال به آن در فضاى جديدى از مفاهيم و معانى قرار مى‌دهد.
اين تفسير هم از نظر محتوا و هم از جهت سبک، يكى از تفاسير بديع اماميه بشمار مى‌آيد؛ چه، از نظر محتوا - برخلاف بيشتر تفاسير كه غالب محتواى آنها تكرار حرف‌هاى گذشتگان است - داراى مطالب و نكات تازه‌اى است كه خواننده را در فهم قرآن و استدلال به آن در فضاى جديدى از مفاهيم و معانى قرار مى‌دهد.


از نظر سبک و شيوه تفسيرى نيز، ويژگى‌ها و برجستگى‌هايى در آن وجود دارد كه تفاسير موجود كمتر از آن برخوردارند.
از نظر سبک و شيوه تفسيرى نيز، ويژگى‌ها و برجستگى‌هايى در آن وجود دارد كه تفاسير موجود كمتر از آن برخوردارند.


== سبک تفسير ==
== سبک تفسير ==




عنوان تفسير چنين مى‌نمايد كه مفسر از دو سبک تفسير قرآن با قرآن و تفسير قرآن با سنت، سود برده است؛ اما در مقدمه تفسير اظهار مى‌دارد كه بايسته‌ترين روش تفسيرى، شيوه تفسير قرآن با قرآن است. وى مى‌نويسد: «همه شيوه‌هاى تفسيرى نادرست است، جز شيوه تفسير قرآن با قرآن و اين همان شيوه تفسيرى پيامبر(ص) و امامان(ع) است. بر مفسران لازم است كه اين روش تفسيرى را از معلمان معصوم فرا گيرند و در تفسير آيات به كار بندند».
عنوان تفسير چنين مى‌نمايد كه مفسر از دو سبک تفسير قرآن با قرآن و تفسير قرآن با سنت، سود برده است؛ اما در مقدمه تفسير اظهار مى‌دارد كه بايسته‌ترين روش تفسيرى، شيوه تفسير قرآن با قرآن است. وى مى‌نويسد: «همه شيوه‌هاى تفسيرى نادرست است، جز شيوه تفسير قرآن با قرآن و اين همان شيوه تفسيرى پيامبر(ص) و امامان(ع) است. بر مفسران لازم است كه اين روش تفسيرى را از معلمان معصوم فرا گيرند و در تفسير آيات به كار بندند».


در مجالى ديگر مى‌نويسد: «روش‌هاى تفسيرى از دو حالت بيرون نيستند: يا تفسير قرآن با قرآن هستند و يا تفسير قرآن با رأى».
در مجالى ديگر مى‌نويسد: «روش‌هاى تفسيرى از دو حالت بيرون نيستند: يا تفسير قرآن با قرآن هستند و يا تفسير قرآن با رأى».
خط ۵۰: خط ۵۰:


#شيوه نگارش: نويسنده با بهره‌گيرى از صناعت تضمين، سجع و با استفاده گسترده از مصدرهاى صناعى، شيوه جديدى را در پيش گرفته است كه در تفاسير موجود، مانند آن ديده نمى‌شود.
#شيوه نگارش: نويسنده با بهره‌گيرى از صناعت تضمين، سجع و با استفاده گسترده از مصدرهاى صناعى، شيوه جديدى را در پيش گرفته است كه در تفاسير موجود، مانند آن ديده نمى‌شود.
#:اين سبک نو و ناآشنا در آغاز، خواننده را در فهم عبارات و مقصود مفسر دچار مشكل مى‌كند و به نظر مى‌رسد نوعى تكلف و تصنع در تعبير و بيان، صورت گرفته است، ولى پس از مدتى كه ذهن با سبک نوشتارى مؤلف انس گرفت، ظرافت‌ها و دقت‌هايى كه مفسر در انتخاب و به‌كارگيرى واژه‌ها و تعبيرات مورد توجه قرار داده است، پديدار مى‌شود و خواننده را در فهم معانى و مقاصد يارى مى‌دهد؛ بنابراین، استفاده از تفسير «الفرقان» اندكى بردبارى مى‌طلبد. اين سبک بيشتر به سبک نوشتار مطبوعاتى روز لبنان شباهت داشته و متأثر از مدت اقامت مفسر در آن كشور مى‌باشد.
#:اين سبک نو و ناآشنا در آغاز، خواننده را در فهم عبارات و مقصود مفسر دچار مشكل مى‌كند و به نظر مى‌رسد نوعى تكلف و تصنع در تعبير و بيان، صورت گرفته است، ولى پس از مدتى كه ذهن با سبک نوشتارى مؤلف انس گرفت، ظرافت‌ها و دقت‌هايى كه مفسر در انتخاب و به‌كارگيرى واژه‌ها و تعبيرات مورد توجه قرار داده است، پديدار مى‌شود و خواننده را در فهم معانى و مقاصد يارى مى‌دهد؛ بنابراین، استفاده از تفسير «الفرقان» اندكى بردبارى مى‌طلبد. اين سبک بيشتر به سبک نوشتار مطبوعاتى روز لبنان شباهت داشته و متأثر از مدت اقامت مفسر در آن كشور مى‌باشد.
#بهره‌گيرى از ظرفيت مفهومى واژه‌ها: از ويژگى‌هاى ديگر اين تفسير، بهره‌گيرى از ظرفيت مفهومى واژه‌هاست. نخستين چيزى كه مفسر در تفسير يك آيه بدان توجه نشان مى‌دهد حدود و گستردگى مفهومى كلمات است. سعى او بر آن است كه مفاهيم واژه‌ها را بدون هرگونه محدوديتى و با همان گستردگى طبيعى كه در خود كلمه و با توجه به موقعيت كاربردى آن در آيه وجود دارد، به‌عنوان پايه و سرآغاز تفسير قرار دهد و تا اندازه‌اى كه توانايى ذهنى و فكرى مفسر اجازه مى‌دهد، به گستردن مفهوم آيه و شناخت مصداق‌ها و واقعيت‌هاى قابل انطباق در آن بپردازد و هرگونه محدودسازى را تا آنجا كه از خود آيه در پرتو آيات ديگر پديد نيامده باشد، به كنار گذارد؛ به‌عنوان نمونه مى‌توان به آيه 3 سوره نساء ''' (فإن خفتم ألا تعدلوا فواحدة) '''، اشاره كرد؛ ايشان مى‌نويسد: «اين عدالت، تنها عدالت فردى و در زمينه تأمين حقوق همسران نيست، بلكه عدالت اجتماعى را نيز شامل مى‌شود؛ بنابراین، اگر در جامعه شمار زنان و مردان مساوى بود، ازدواج متعدد براى يك مرد جايز نيست؛ زيرا موجب ظلم و رعايت نكردن عدالت مى‌شود».<ref>متن كتاب، ج6، ص172</ref>
#بهره‌گيرى از ظرفيت مفهومى واژه‌ها: از ويژگى‌هاى ديگر اين تفسير، بهره‌گيرى از ظرفيت مفهومى واژه‌هاست. نخستين چيزى كه مفسر در تفسير يك آيه بدان توجه نشان مى‌دهد حدود و گستردگى مفهومى كلمات است. سعى او بر آن است كه مفاهيم واژه‌ها را بدون هرگونه محدوديتى و با همان گستردگى طبيعى كه در خود كلمه و با توجه به موقعيت كاربردى آن در آيه وجود دارد، به‌عنوان پايه و سرآغاز تفسير قرار دهد و تا اندازه‌اى كه توانايى ذهنى و فكرى مفسر اجازه مى‌دهد، به گستردن مفهوم آيه و شناخت مصداق‌ها و واقعيت‌هاى قابل انطباق در آن بپردازد و هرگونه محدودسازى را تا آنجا كه از خود آيه در پرتو آيات ديگر پديد نيامده باشد، به كنار گذارد؛ به‌عنوان نمونه مى‌توان به آيه 3 سوره نساء ''' (فإن خفتم ألا تعدلوا فواحدة) '''، اشاره كرد؛ ايشان مى‌نويسد: «اين عدالت، تنها عدالت فردى و در زمينه تأمين حقوق همسران نيست، بلكه عدالت اجتماعى را نيز شامل مى‌شود؛ بنابراین، اگر در جامعه شمار زنان و مردان مساوى بود، ازدواج متعدد براى يك مرد جايز نيست؛ زيرا موجب ظلم و رعايت نكردن عدالت مى‌شود».<ref>متن كتاب، ج6، ص172</ref>
#:امثال اين نمونه، به‌روشنى تمايل شديد مفسر را در بهره‌جويى از اطلاق و ملاحظه مفهوم طبيعى كلمات نشان مى‌دهد؛ بلكه مفسر بر اين باور است كه محدود كردن مفاهيم آيات در محدوده فكرى مردم يك زمان، آيات را متشابه مى‌كند كه بايد از آن پرهيز كرد.<ref>همان، ج1، ص50</ref>
#:امثال اين نمونه، به‌روشنى تمايل شديد مفسر را در بهره‌جويى از اطلاق و ملاحظه مفهوم طبيعى كلمات نشان مى‌دهد؛ بلكه مفسر بر اين باور است كه محدود كردن مفاهيم آيات در محدوده فكرى مردم يك زمان، آيات را متشابه مى‌كند كه بايد از آن پرهيز كرد.<ref>همان، ج1، ص50</ref>
#به كار بردن واژه‌هاى مشترك در چند معنا: ويژگى ديگر اين تفسير، حمل واژه‌هاى مشترك قرآنى، بر چند معنا و اراده مفاهيم متقابل از يك واژه است. تفاسير ديگر، در زمينه واژه‌هاى مشترك، يكى از معانى را انتخاب كرده و بقيه را ناديده مى‌گيرند، ولى سبک الفرقان، جز اين است؛ هر جا كلمه‌اى از نظر لغوى چند معناى گونه‌گون داشته باشد و با دستورهاى ادبى و جايگاه كاربردى آن در آيه سازگار باشد، آن واژه را بر همه آن معانى حمل مى‌كند و همه آنها را جزء تفسير آيه مى‌داند و در عرض هم مى‌پذيرد.
#به كار بردن واژه‌هاى مشترك در چند معنا: ويژگى ديگر اين تفسير، حمل واژه‌هاى مشترك قرآنى، بر چند معنا و اراده مفاهيم متقابل از يك واژه است. تفاسير ديگر، در زمينه واژه‌هاى مشترك، يكى از معانى را انتخاب كرده و بقيه را ناديده مى‌گيرند، ولى سبک الفرقان، جز اين است؛ هر جا كلمه‌اى از نظر لغوى چند معناى گونه‌گون داشته باشد و با دستورهاى ادبى و جايگاه كاربردى آن در آيه سازگار باشد، آن واژه را بر همه آن معانى حمل مى‌كند و همه آنها را جزء تفسير آيه مى‌داند و در عرض هم مى‌پذيرد.
#: مى‌نويسد: «اگر آيه‌اى معناهاى چندى را برتابد كه همه آنها صحيح باشد و ناسازى بين آنها نباشد، اشكال ندارد كه همه آنها مقصود باشد؛ چنان‌كه در شيوه ما در اين تفسير ديده مى‌شود».<ref>همان، ج27، ص118 و ج30، ص30</ref>
#: مى‌نويسد: «اگر آيه‌اى معناهاى چندى را برتابد كه همه آنها صحيح باشد و ناسازى بين آنها نباشد، اشكال ندارد كه همه آنها مقصود باشد؛ چنان‌كه در شيوه ما در اين تفسير ديده مى‌شود».<ref>همان، ج27، ص118 و ج30، ص30</ref>
#درنگ در تعبيرها و دقت در واژه‌ها: مفسر، نسبت به شكل تعبير و كاربرد كلمات بسيار حساس است؛ شايد بتوان گفت نقطه آغاز تفسير هر آيه، تأمل در واژه‌ها و كيفيت كاربرد آن در آيه است. مفسر از اين راه در كشف زواياى جديد مفهوم آيه و نشان دادن تصورى نو از محتواى آن بهره زياد برده است؛ به‌عنوان نمونه،.<ref>ذيل آيه 21 سوره بقره:</ref>''' «يا أيها الناس اعبدوا ربكم» '''، هريك از كلمات ''' «يا أيها» ''' و ''' «الناس» ''' را توضيح مى‌دهد و فلسفه انتخاب آنها را بيان مى‌كند؛ از جمله آنكه كلمه «يا» كه براى نداى دور است، ازآن‌رو به كار رفته است كه مردم پيش از عبادت خدا، از محضر ربوبى دورند.<ref>همان، ج1، ص214</ref>
#درنگ در تعبيرها و دقت در واژه‌ها: مفسر، نسبت به شكل تعبير و كاربرد كلمات بسيار حساس است؛ شايد بتوان گفت نقطه آغاز تفسير هر آيه، تأمل در واژه‌ها و كيفيت كاربرد آن در آيه است. مفسر از اين راه در كشف زواياى جديد مفهوم آيه و نشان دادن تصورى نو از محتواى آن بهره زياد برده است؛ به‌عنوان نمونه،.<ref>ذيل آيه 21 سوره بقره:</ref>''' «يا أيها الناس اعبدوا ربكم» '''، هريك از كلمات ''' «يا أيها» ''' و ''' «الناس» ''' را توضيح مى‌دهد و فلسفه انتخاب آنها را بيان مى‌كند؛ از جمله آنكه كلمه «يا» كه براى نداى دور است، ازآن‌رو به كار رفته است كه مردم پيش از عبادت خدا، از محضر ربوبى دورند.<ref>همان، ج1، ص214</ref>
#اعتماد بر ملاك‌ها و اصول خود و محور قرار ندادن آراى تفسيرى مفسران: پديده ديگر در سبک نويسنده، تكيه بر فهم و برداشت شخصى و بى‌اعتمادى به گفته‌ها و ديدگاه‌هاى ديگران است. مفسر با دقت و درنگ در مفردات و تركيبات آيه، به‌صورت مستقيم و با استمداد از آيات يا روايات راهگشا، به سراغ تفسير مى‌رود و از هرگونه درگير شدن با گفته‌ها و نظريه‌ها خوددارى مى‌كند. البته اين بدان معنا نيست كه هيچ‌گونه نقل و نقدى نسبت به نظريات ندارد، بلكه مقصود آن است كه در فهم آيه و برداشت تفسيرى از آن، بر ديدگاه‌هاى ديگران تكيه ندارد و بر اين باور است كه تفسير قرآن بر اساس آراى مفسران، به هر شكل كه باشد، گونه‌اى از تفسير به رأى است. در جايى به‌صراحت بر اين واقعيت تأكيد دارد كه شيوه تفسير الفرقان، نپرداختن به آرا و نظريه‌هاى تفسيرى ديگران است.<ref>همان، ج1، ص309 و ج30، ص6</ref>
#اعتماد بر ملاك‌ها و اصول خود و محور قرار ندادن آراى تفسيرى مفسران: پديده ديگر در سبک نويسنده، تكيه بر فهم و برداشت شخصى و بى‌اعتمادى به گفته‌ها و ديدگاه‌هاى ديگران است. مفسر با دقت و درنگ در مفردات و تركيبات آيه، به‌صورت مستقيم و با استمداد از آيات يا روايات راهگشا، به سراغ تفسير مى‌رود و از هرگونه درگير شدن با گفته‌ها و نظريه‌ها خوددارى مى‌كند. البته اين بدان معنا نيست كه هيچ‌گونه نقل و نقدى نسبت به نظريات ندارد، بلكه مقصود آن است كه در فهم آيه و برداشت تفسيرى از آن، بر ديدگاه‌هاى ديگران تكيه ندارد و بر اين باور است كه تفسير قرآن بر اساس آراى مفسران، به هر شكل كه باشد، گونه‌اى از تفسير به رأى است. در جايى به‌صراحت بر اين واقعيت تأكيد دارد كه شيوه تفسير الفرقان، نپرداختن به آرا و نظريه‌هاى تفسيرى ديگران است.<ref>همان، ج1، ص309 و ج30، ص6</ref>
#استفاده گسترده از روايات: سبک تفسير گرچه تفسير قرآن به قرآن است و به همين جهت اگر از روايات استفاده نمى‌كرد، برخلاف انتظار نبود، اما ويژگى اين تفسير آن است كه همراه با سبک يادشده، از روايات نيز، به‌صورت گسترده بهره برده است؛ به‌گونه‌اى كه مى‌توان گفت، افزون بر تفسير قرآن، يك دوره تفسير روايى را نيز در بر دارد و كمتر صفحه‌اى را مى‌توان يافت كه به‌گونه‌اى استشهاد به روايت و استناد به منبع روايى در آن ديده نشود.
#استفاده گسترده از روايات: سبک تفسير گرچه تفسير قرآن به قرآن است و به همين جهت اگر از روايات استفاده نمى‌كرد، برخلاف انتظار نبود، اما ويژگى اين تفسير آن است كه همراه با سبک يادشده، از روايات نيز، به‌صورت گسترده بهره برده است؛ به‌گونه‌اى كه مى‌توان گفت، افزون بر تفسير قرآن، يك دوره تفسير روايى را نيز در بر دارد و كمتر صفحه‌اى را مى‌توان يافت كه به‌گونه‌اى استشهاد به روايت و استناد به منبع روايى در آن ديده نشود.
#: مهم‌ترين محورهايى كه استفاده از روايات در آن صورت گرفته است، يكى تأييد تفسير آيه و ديگرى گسترش ابعاد آيه است؛ گرچه در مواردى ديگر، مانند شأن نزول يا مباحث علمى نيز به روايات استناد شده است (به‌عنوان نمونه، ر.ک: متن كتاب، ج5، ص275؛ ج30، ص21 و 25).
#: مهم‌ترين محورهايى كه استفاده از روايات در آن صورت گرفته است، يكى تأييد تفسير آيه و ديگرى گسترش ابعاد آيه است؛ گرچه در مواردى ديگر، مانند شأن نزول يا مباحث علمى نيز به روايات استناد شده است (به‌عنوان نمونه، ر.ک: متن كتاب، ج5، ص275؛ ج30، ص21 و 25).
#: معيار تفسير و فهم يك آيه خود قرآن است و نقش روايات، تأييد منطوق و مفهوم ظاهر آيه و يا گسترش دادن همان معناست؛ فراتر از آنچه تنها از منطوق آيه استفاده مى‌شود. به اين ترتيب جمع بين تفسير قرآن با قرآن و بهره‌گيرى گسترده از روايات به‌گونه‌اى كه در غير تفسير روايى مانند آن ديده نمى‌شود، يكى از برجستگى‌هاى تفسير الفرقان بشمار مى‌آيد.
#: معيار تفسير و فهم يك آيه خود قرآن است و نقش روايات، تأييد منطوق و مفهوم ظاهر آيه و يا گسترش دادن همان معناست؛ فراتر از آنچه تنها از منطوق آيه استفاده مى‌شود. به اين ترتيب جمع بين تفسير قرآن با قرآن و بهره‌گيرى گسترده از روايات به‌گونه‌اى كه در غير تفسير روايى مانند آن ديده نمى‌شود، يكى از برجستگى‌هاى تفسير الفرقان بشمار مى‌آيد.
خط ۷۹: خط ۷۹:




در اين بخش به امورى مى‌پردازيم كه اگرچه از ويژگى‌هاى تفسير الفرقان بشمار نمى‌آيد، اما نوع نگاه مفسر به آنها تعيين‌كننده مشخصات تفسير و سبک نويسنده به حساب مى‌آيد.
در اين بخش به امورى مى‌پردازيم كه اگرچه از ويژگى‌هاى تفسير الفرقان بشمار نمى‌آيد، اما نوع نگاه مفسر به آنها تعيين‌كننده مشخصات تفسير و سبک نويسنده به حساب مى‌آيد.


#قرائت: از آنجا كه مفسر، قرائت مرسوم را قرائت متواتر و معتبر مى‌داند و ساير قرائت‌ها را نادرست مى‌شمارد، از پرداختن به مباحث قرائت خوددارى مى‌كند و با نقد كوتاه و بسيار گذرا نسبت به مواردى كه ديگران اختلاف قرائت را مطرح كرده‌اند، از آن مى‌گذرد و چنانچه رواياتى باشد كه قرائتى خلاف قرائت مرسوم را توصيه كرده است، به‌شدت آن را رد مى‌كند.<ref>همان، ج1، ص98</ref>
#قرائت: از آنجا كه مفسر، قرائت مرسوم را قرائت متواتر و معتبر مى‌داند و ساير قرائت‌ها را نادرست مى‌شمارد، از پرداختن به مباحث قرائت خوددارى مى‌كند و با نقد كوتاه و بسيار گذرا نسبت به مواردى كه ديگران اختلاف قرائت را مطرح كرده‌اند، از آن مى‌گذرد و چنانچه رواياتى باشد كه قرائتى خلاف قرائت مرسوم را توصيه كرده است، به‌شدت آن را رد مى‌كند.<ref>همان، ج1، ص98</ref>
#تاريخ داستان‌هاى پيامبران و اسرائيليات: در زمينه داستان‌هاى تاريخى و قصص پيامبران، مفسر بر اين باور است كه نبايد پا را فراتر از آنچه آيات مطرح كرده است، گذاشت و نبايد وارد جزئيات شد. تعبيرى كه همواره در اين زمينه به كار مى‌برد اين است: «فلنسكت عما سكت الله». رواياتى را هم كه در اين زمينه‌ها رسيده است، بى‌اعتبار مى‌داند و گاه از روايات اسرائيلى مى‌شمرد.<ref>همان، ج1، ص35</ref>
#تاريخ داستان‌هاى پيامبران و اسرائيليات: در زمينه داستان‌هاى تاريخى و قصص پيامبران، مفسر بر اين باور است كه نبايد پا را فراتر از آنچه آيات مطرح كرده است، گذاشت و نبايد وارد جزئيات شد. تعبيرى كه همواره در اين زمينه به كار مى‌برد اين است: «فلنسكت عما سكت الله». رواياتى را هم كه در اين زمينه‌ها رسيده است، بى‌اعتبار مى‌داند و گاه از روايات اسرائيلى مى‌شمرد.<ref>همان، ج1، ص35</ref>
#:الفرقان نسبت به روايات اسرائيلى (اسرائيليات) كه محور عمده‌اش داستان‌ها هستند، نظر منفى دارد و با آوردن آنها در تفسير و دخالت دادن آنها در فهم آيات، سخت مخالف است و در مقدمه تفسير، يكى از دلايل روى‌گردانى از تفسير مبتنى بر روايات و روى آورى به سبک تفسير قرآن با قرآن را وجود روايات اسرائيلى و نصرانى در مجموعه حديثى مسلمانان مى‌داند و معتقد است كه چنين رواياتى حتى اگر سند صحيح نيز داشته باشد، تا آنجا كه قرآن تأييد نكند، نمى‌تواند معيار تفسير قرار گيرد.<ref>همان، ج1، ص20-21</ref>
#:الفرقان نسبت به روايات اسرائيلى (اسرائيليات) كه محور عمده‌اش داستان‌ها هستند، نظر منفى دارد و با آوردن آنها در تفسير و دخالت دادن آنها در فهم آيات، سخت مخالف است و در مقدمه تفسير، يكى از دلايل روى‌گردانى از تفسير مبتنى بر روايات و روى آورى به سبک تفسير قرآن با قرآن را وجود روايات اسرائيلى و نصرانى در مجموعه حديثى مسلمانان مى‌داند و معتقد است كه چنين رواياتى حتى اگر سند صحيح نيز داشته باشد، تا آنجا كه قرآن تأييد نكند، نمى‌تواند معيار تفسير قرار گيرد.<ref>همان، ج1، ص20-21</ref>
#مباحث اجتماعى: تفسير الفرقان نسبت به طرح مباحث اجتماعى و واقعيت‌هاى موجود و مورد ابتلاى جامعه، اهتمام فراوانى دارد و در جاى‌جاى تفسير به مناسبت، گاه به‌صورت فصلى مستقل و گاه ضمن تفسير يك آيه به‌صورت مبسوط، متعرض مسائلى همچون نظام حكومت، اقتصاد، حقوق و جايگاه زن، شورا، وحدت مسلمانان، طبقه‌هاى اجتماعى، چندهمسرى و... شده است و با استفاده از آيات به اظهار نظر و يا نقد و رد ديدگاه‌ها پرداخته است (از جمله نقد فرقان، ج4، ص163).
#مباحث اجتماعى: تفسير الفرقان نسبت به طرح مباحث اجتماعى و واقعيت‌هاى موجود و مورد ابتلاى جامعه، اهتمام فراوانى دارد و در جاى‌جاى تفسير به مناسبت، گاه به‌صورت فصلى مستقل و گاه ضمن تفسير يك آيه به‌صورت مبسوط، متعرض مسائلى همچون نظام حكومت، اقتصاد، حقوق و جايگاه زن، شورا، وحدت مسلمانان، طبقه‌هاى اجتماعى، چندهمسرى و... شده است و با استفاده از آيات به اظهار نظر و يا نقد و رد ديدگاه‌ها پرداخته است (از جمله نقد فرقان، ج4، ص163).
#گرايش شيعى تفسير الفرقان تفسيرى شيعى است و گرايش شيعى مفسر در جاى‌جاى تفسير آشكار است.<ref>همان، ج30، ص15</ref>؛ اما بدان معنى نيست كه تفسير بر مبناى تعصب مذهبى سامان يافته باشد. مفسر در مقدمه تفسير خود بر اين اصل تأكيد دارد كه تفسير قرآن بر اساس رأى شخصى يا مذهب يا تقليد از ديگران، تفسير قرآن نيست، بلكه تفسير رأى شخص است؛ ازاين‌رو معيار اصلى در فهم آيات را، خود آيات و روايات موافق با آن قرار داده و در گزينش روايات و يا نقد نظريات، هيچ‌گونه تفاوتى بين شيعه و سنى نگذاشته است و به همان ميزان از منابع اهل سنت استفاده كرده كه از منابع شيعه و همان اندازه به نقد آراى عالمان و فقيهان شيعه پرداخته كه به ديدگاه‌هاى اهل سنت پرداخته است.
#گرايش شيعى تفسير الفرقان تفسيرى شيعى است و گرايش شيعى مفسر در جاى‌جاى تفسير آشكار است.<ref>همان، ج30، ص15</ref>؛ اما بدان معنى نيست كه تفسير بر مبناى تعصب مذهبى سامان يافته باشد. مفسر در مقدمه تفسير خود بر اين اصل تأكيد دارد كه تفسير قرآن بر اساس رأى شخصى يا مذهب يا تقليد از ديگران، تفسير قرآن نيست، بلكه تفسير رأى شخص است؛ ازاين‌رو معيار اصلى در فهم آيات را، خود آيات و روايات موافق با آن قرار داده و در گزينش روايات و يا نقد نظريات، هيچ‌گونه تفاوتى بين شيعه و سنى نگذاشته است و به همان ميزان از منابع اهل سنت استفاده كرده كه از منابع شيعه و همان اندازه به نقد آراى عالمان و فقيهان شيعه پرداخته كه به ديدگاه‌هاى اهل سنت پرداخته است.
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش