پرش به محتوا

معجم المصطلحات و الألفاظ الفقهية: تفاوت میان نسخه‌ها

غنی سازی متن
جز (جایگزینی متن - ' | کتابخانۀ دیجیتال نور =' به '| کتابخانۀ دیجیتال نور =')
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
(غنی سازی متن)
خط ۲۶: خط ۲۶:
| پیش از =
| پیش از =
}}
}}
كتاب «معجم المصطلحات و الألفاظ الفقهية»، نوشته جناب استاد محمود عبدالرحمان است كه در سه جلد و به زبان عربى، در بيان اصطلاحات و الفاظى است كه به قول مصنف در ديگر كتب معجم الفاظ آن‌گونه كه بايد كار نشده و ايشان با تفصيل و تدقيق بيشترى به آن الفاظ پرداخته و معانى لغوى و اصطلاحى را در موارد لزوم، با توجه به آرا و نظريات مختلف فقهاى عامّه بيان نموده است.
'''معجم المصطلحات و الألفاظ الفقهية'''، نوشته استاد [[عبدالمنعم، محمود عبدالرحمن|محمود عبدالرحمان]] است كه در سه جلد و به زبان عربى، در بيان اصطلاحات و الفاظى است كه به قول مصنف در ديگر كتب معجم الفاظ آن‌گونه كه بايد كار نشده و ايشان با تفصيل و تدقيق بيشترى به آن الفاظ پرداخته و معانى لغوى و اصطلاحى را در موارد لزوم، با توجه به آرا و نظريات مختلف فقهاى عامّه بيان نموده است.


== ساختار ==
== ساختار ==
خط ۳۸: خط ۳۸:
مؤلف، در مورد الفاظ گاهى، هم به معنى لغوى و هم به معنى اصطلاحى، آن هم در اصطلاح طوايف و فرقه‌هاى گوناگون فقهى اشاره كرده است كه در بيان نمونه‌هايى از آنها مطلب واضح‌تر خواهد شد.
مؤلف، در مورد الفاظ گاهى، هم به معنى لغوى و هم به معنى اصطلاحى، آن هم در اصطلاح طوايف و فرقه‌هاى گوناگون فقهى اشاره كرده است كه در بيان نمونه‌هايى از آنها مطلب واضح‌تر خواهد شد.


==== حرف الف ====
در دومين كلمه كه بعد از آبد بيان شده؛ يعنى آبق، نخست معناى لغوى بيان گرديده كه عبارت است از اسم فاعل از إباق و فعلش نيز أبق، يأبق و يأبق إبقا و أباقا است.
در دومين كلمه كه بعد از آبد بيان شده؛ يعنى آبق، نخست معناى لغوى بيان گرديده كه عبارت است از اسم فاعل از إباق و فعلش نيز أبق، يأبق و يأبق إبقا و أباقا است.


خط ۶۶: خط ۶۷:
در بخش الف الفاظ مهم و مبتلا به زيادى وجود دارد كه اجتهاد، اجماع، اسلام، احتلام، احتياز، احرام، احصا، اختيار، استسقاء، استطاعة، استنجاء، استيلاد، اسلام، اضطرار، ام ولد، اموال، انقلاب و ايمان از آن جمله مى‌باشند.
در بخش الف الفاظ مهم و مبتلا به زيادى وجود دارد كه اجتهاد، اجماع، اسلام، احتلام، احتياز، احرام، احصا، اختيار، استسقاء، استطاعة، استنجاء، استيلاد، اسلام، اضطرار، ام ولد، اموال، انقلاب و ايمان از آن جمله مى‌باشند.


==== [null حرف باء] ====
حرف بعدى باء است كه اولين كلمه‌اش بئر است. از كلمات مهمش يكى بدعت است كه به دو صورت بدعت حقيقى و بدعت اضافى مى‌باشد.
حرف بعدى باء است كه اولين كلمه‌اش بئر است. از كلمات مهمش يكى بدعت است كه به دو صورت بدعت حقيقى و بدعت اضافى مى‌باشد.


خط ۷۳: خط ۷۵:


مؤلف از كتاب دستور نقل كرده كه پنج قسم براى بدعت تصوير كرده كه عبارتند از:
مؤلف از كتاب دستور نقل كرده كه پنج قسم براى بدعت تصوير كرده كه عبارتند از:
 
# واجب.
1- واجب.
# حرام.
 
# مستحب.
2- حرام.
# مكروه.
 
# مباح.
3- مستحب.
 
4- مكروه.
 
5- مباح.
 
اگر موافق قواعد ايجاب باشد، واجب و اگر موافق قواعد تحريم باشد، حرام و در صورت توافق با قواعد مكروه، مكروه و در صورت توافق با قواعد مستحب، مستحب و در صورت موافقت با قواعد اباحه، مباح خواهد بود.
اگر موافق قواعد ايجاب باشد، واجب و اگر موافق قواعد تحريم باشد، حرام و در صورت توافق با قواعد مكروه، مكروه و در صورت توافق با قواعد مستحب، مستحب و در صورت موافقت با قواعد اباحه، مباح خواهد بود.


خط ۹۴: خط ۹۰:
بيع استجرار، بيع استصناع، بيع استغلال، بيع باطل، بيع تلجئه، ثنيا، بيع جبرى، بيع جزاف، بيع حصات، بيع رقم، بيع سلم، بيع صوف، بيع فاسد و بيع فضولى از آن جمله مى‌باشند.
بيع استجرار، بيع استصناع، بيع استغلال، بيع باطل، بيع تلجئه، ثنيا، بيع جبرى، بيع جزاف، بيع حصات، بيع رقم، بيع سلم، بيع صوف، بيع فاسد و بيع فضولى از آن جمله مى‌باشند.


==== حرف تاء ====
حرف تاء هم با كلمه تأسيس شروع مى‌شود كه به معنى چيزى است كه قبلا نبوده و تازه به وجود آمده است.
حرف تاء هم با كلمه تأسيس شروع مى‌شود كه به معنى چيزى است كه قبلا نبوده و تازه به وجود آمده است.


خط ۱۰۲: خط ۹۹:
در مورد تيمم مى‌گويد: در لغت به معنى قصد مى‌باشد و در اصطلاح از آياتى مانند 43 سوره نساء كه مى‌فرمايد: '''«فتيمموا صعيدا طيبا»'''، به دست مى‌آيد.
در مورد تيمم مى‌گويد: در لغت به معنى قصد مى‌باشد و در اصطلاح از آياتى مانند 43 سوره نساء كه مى‌فرمايد: '''«فتيمموا صعيدا طيبا»'''، به دست مى‌آيد.


==== حرف ثاء ====
حرف ثاء نيز داراى كلمات مهمى همچون ثدى، ثمرة، ثمن، ثوب و ثور مى‌باشد.
حرف ثاء نيز داراى كلمات مهمى همچون ثدى، ثمرة، ثمن، ثوب و ثور مى‌باشد.


==== حرف جیم ====
در حرف جيم جائر، جاريه، جامع، جبر، جعاله، جلاله، جلد، جنابت، جنائز، جنون و جهاد از كلماتى هستند كه در فقه كاربردهاى ويژه‌اى دارند؛ براى مثال در ذيل كلمه جهاد بعد از بيان مفهوم لغوى آن، به بيان مفهوم شرعيش كه بذل الجهد فى قتل الكفار است و به معنى مجاهدة النفس بتعليم امورالدين هم آمده، پرداخته و سپس تحت عنوان فائده مى‌گويد: اتفاق علما بر اين است كه جهاد بعد از هجرت شروع شده و دو قول مشهور در آن مى‌باشد كه آيا واجب كفايى است يا واجب عينى.
در حرف جيم جائر، جاريه، جامع، جبر، جعاله، جلاله، جلد، جنابت، جنائز، جنون و جهاد از كلماتى هستند كه در فقه كاربردهاى ويژه‌اى دارند؛ براى مثال در ذيل كلمه جهاد بعد از بيان مفهوم لغوى آن، به بيان مفهوم شرعيش كه بذل الجهد فى قتل الكفار است و به معنى مجاهدة النفس بتعليم امورالدين هم آمده، پرداخته و سپس تحت عنوان فائده مى‌گويد: اتفاق علما بر اين است كه جهاد بعد از هجرت شروع شده و دو قول مشهور در آن مى‌باشد كه آيا واجب كفايى است يا واجب عينى.


==== حرف حاء ====
در حرف حاء هم كه آخرين حرف مطرح شده در جلد يك كتاب است، كلمات مهمى همچون حائل، حجاب، حجة، حج، حدث، حديث، حرام، حرج، حرم، حريت، حريم، حسد، حق، حكم، حكومت، حل، حنوط، حواله، حى، حيض و حيوان ذكر گرديده‌اند.
در حرف حاء هم كه آخرين حرف مطرح شده در جلد يك كتاب است، كلمات مهمى همچون حائل، حجاب، حجة، حج، حدث، حديث، حرام، حرج، حرم، حريت، حريم، حسد، حق، حكم، حكومت، حل، حنوط، حواله، حى، حيض و حيوان ذكر گرديده‌اند.


در مورد حنوط گفته به معنى بوى خوشى است كه به ميت زده مى‌شود. از [[ابن اثیر، علی بن محمد|ابن اثير]] نقل كرده كه به مخلوطى از بوى خوش كه به كفن و بدن ميت مى‌زنند، گفته مى‌شود.
در مورد حنوط گفته به معنى بوى خوشى است كه به ميت زده مى‌شود. از [[ابن اثیر، علی بن محمد|ابن اثير]] نقل كرده كه به مخلوطى از بوى خوش كه به كفن و بدن ميت مى‌زنند، گفته مى‌شود.


==== حرف خاء ====
در حرف خاء كه در اول جلد دوم آمده نيز كلمات مهمى وجود دارد كه ختان يكى از آنهاست كه منظور از آن موضع ختنه در مردان مى‌باشد و به قطع پوست اطراف حشفه گفته مى‌شود.
در حرف خاء كه در اول جلد دوم آمده نيز كلمات مهمى وجود دارد كه ختان يكى از آنهاست كه منظور از آن موضع ختنه در مردان مى‌باشد و به قطع پوست اطراف حشفه گفته مى‌شود.


خط ۱۱۷: خط ۱۱۸:


خراج، خسوف، خلاء، خلع، خلوة، خمر، خيار و خيط الابيض، ديگر كلمات مهم و مورد استفاده فراوان در فقه مى‌باشند.
خراج، خسوف، خلاء، خلع، خلوة، خمر، خيار و خيط الابيض، ديگر كلمات مهم و مورد استفاده فراوان در فقه مى‌باشند.
'''حرف دال'''


حرف دال نيز كلمات مهمى دارد كه يك نمونه از آن دين مى‌باشد. دين به هر مالى كه در ذمه ثابت شود، گفته مى‌شود و دين صحيح نيز جز با اداء و ابراء ذمه ساقط نمى‌گردد. دين محاصه و دين محتكر هم از اقسام دين مى‌باشند.
حرف دال نيز كلمات مهمى دارد كه يك نمونه از آن دين مى‌باشد. دين به هر مالى كه در ذمه ثابت شود، گفته مى‌شود و دين صحيح نيز جز با اداء و ابراء ذمه ساقط نمى‌گردد. دين محاصه و دين محتكر هم از اقسام دين مى‌باشند.
'''حرف ذال'''


در حرف ذال كلماتى همچون ذات البين، ذات الجنب، ذاتى، ذخر، ذراع، ذكر و ذرع بيان شده‌اند كه همگى داراى كاربردهاى فقهى مى‌باشند.
در حرف ذال كلماتى همچون ذات البين، ذات الجنب، ذاتى، ذخر، ذراع، ذكر و ذرع بيان شده‌اند كه همگى داراى كاربردهاى فقهى مى‌باشند.


==== حرف راء ====
در ذيل حرف راء كلماتى چون رأس، رائحه، راحله، رباع، ربح، رجم، رجوع و رزق آمده‌اند كه براى مثال در كلمه رجم گفته شده به لحاظ لغوى به معنى پرتاب سنگ مى‌باشد كه معانى ديگرى همچون قتل، قذف، لعن، طرد، شتم و هجران نيز دارد. در اصطلاح نيز به رمى زانى گفته مى‌شود كه تا حد مرگش مى‌باشد.
در ذيل حرف راء كلماتى چون رأس، رائحه، راحله، رباع، ربح، رجم، رجوع و رزق آمده‌اند كه براى مثال در كلمه رجم گفته شده به لحاظ لغوى به معنى پرتاب سنگ مى‌باشد كه معانى ديگرى همچون قتل، قذف، لعن، طرد، شتم و هجران نيز دارد. در اصطلاح نيز به رمى زانى گفته مى‌شود كه تا حد مرگش مى‌باشد.


==== حرف زاء ====
اولين كلمه حرف زاء، زاد مى‌باشد كه به معنى خوراكى‌هاى لازم براى رفتن و برگشتن از سفر است. مؤلف در اين‌جا به كاربردش در مباحث حج اشاره‌اى نكرده است.
اولين كلمه حرف زاء، زاد مى‌باشد كه به معنى خوراكى‌هاى لازم براى رفتن و برگشتن از سفر است. مؤلف در اين‌جا به كاربردش در مباحث حج اشاره‌اى نكرده است.


زانى، زفاف، زكات، زوج و زهد از ديگر كلمات اين قسمتند.
زانى، زفاف، زكات، زوج و زهد از ديگر كلمات اين قسمتند.


==== حرف سين ====
در حرف سين هم كلمات مهم زيادى هست كه سبب يك نمونه از آنها مى‌باشد. در لغت به معنى هر چيزى است كه براى رسيدن به غير آن، بدان چنگ زده شود؛ به معنى ريسمان نيز آمده است. در آيات قرآنى نيز استفاد شده مانند آيه 84 و 85 سوره كهف كه مى‌فرمايد: '''«و آتيناه من كل شيء سببا فأتبع سببا»'''.
در حرف سين هم كلمات مهم زيادى هست كه سبب يك نمونه از آنها مى‌باشد. در لغت به معنى هر چيزى است كه براى رسيدن به غير آن، بدان چنگ زده شود؛ به معنى ريسمان نيز آمده است. در آيات قرآنى نيز استفاد شده مانند آيه 84 و 85 سوره كهف كه مى‌فرمايد: '''«و آتيناه من كل شيء سببا فأتبع سببا»'''.


در اصطلاح نيز به يكى از اقسام حكم وضعى گفته مى‌شود. تعاريفى هم از حنفيه، شافعيه و ديگران در اين رابطه بيان شده است.
در اصطلاح نيز به يكى از اقسام حكم وضعى گفته مى‌شود. تعاريفى هم از حنفيه، شافعيه و ديگران در اين رابطه بيان شده است.


==== حرف شين ====
از كلمات حرف شين هم مى‌توان به شائع، شأن، شارع، شاهد، شتم، شرع، شركت، شرط، شطرنج، شهادت و شيخ اشاره كرد.
از كلمات حرف شين هم مى‌توان به شائع، شأن، شارع، شاهد، شتم، شرع، شركت، شرط، شطرنج، شهادت و شيخ اشاره كرد.


در مورد شيخ گفته: به هر كسى كه سنش از پنجاه بگذرد اطلاق مى‌شود. از امام ابوعبدالله محمد بن مالك نيز در يك بيت شعر نقل شده كه بر كسى كه سنش از چهل گذشته، شيخ اطلاق كرده است.
در مورد شيخ گفته: به هر كسى كه سنش از پنجاه بگذرد اطلاق مى‌شود. از امام ابوعبدالله محمد بن مالك نيز در يك بيت شعر نقل شده كه بر كسى كه سنش از چهل گذشته، شيخ اطلاق كرده است.


==== حرف صاد ====
در حرف صاد نيز اصطلاحات فقهى قابل توجهى وجود دارد، مانند صحابه كه معانى لغوى گوناگونى دارد اما در عرف به كسى كه پيامبر(ص) را ديده باشد، اگر چه روايتى را هم نقل نكرده و اين ملاقات مدت‌دار و مكرر بوده، گفته مى‌شود.
در حرف صاد نيز اصطلاحات فقهى قابل توجهى وجود دارد، مانند صحابه كه معانى لغوى گوناگونى دارد اما در عرف به كسى كه پيامبر(ص) را ديده باشد، اگر چه روايتى را هم نقل نكرده و اين ملاقات مدت‌دار و مكرر بوده، گفته مى‌شود.


خط ۱۴۱: خط ۱۵۱:


البته مفاهيم ديگرى هم نقل شده، مانند كسى كه ازدواج نكرده است.
البته مفاهيم ديگرى هم نقل شده، مانند كسى كه ازدواج نكرده است.
'''حرف ضاد'''


ضرورت هم از جمله كلمات مهم حرف ضاد است كه به شدت و مشقت و حاجت گفته مى‌شود.
ضرورت هم از جمله كلمات مهم حرف ضاد است كه به شدت و مشقت و حاجت گفته مى‌شود.
'''حرف طاء'''


طهارت شايد كاربردى‌ترين كلمه فقهى در حرف طاء باشد كه به معنى نظافت ظاهرى و باطنى است.
طهارت شايد كاربردى‌ترين كلمه فقهى در حرف طاء باشد كه به معنى نظافت ظاهرى و باطنى است.
خط ۱۴۸: خط ۱۶۲:
در چندين آيه از قرآن هم اشاره شده مانند آيه 48 سوره فرقان كه مى‌فرمايد: '''«و أنزلنا من السماء ماء طهورا»''' و آيه 42 سوره نساء كه مى‌فرمايد: '''«فتيمموا صعيدا طيبا»'''.
در چندين آيه از قرآن هم اشاره شده مانند آيه 48 سوره فرقان كه مى‌فرمايد: '''«و أنزلنا من السماء ماء طهورا»''' و آيه 42 سوره نساء كه مى‌فرمايد: '''«فتيمموا صعيدا طيبا»'''.


==== حرف ظاء ====
ظل، ظهر، ظهار و ظاهر هم از كلماتى هستند كه در ذيل حرف ظاء بيان شده‌اند. حرف عين آخرين حرف از حروف جلد دوم كتاب است كه عتق از كلمات مهم آن بوده و در مقابل رق است، به معنى حريت و آزادى. در اصطلاح نيز به ساقط كردن مولا حق خود را از بنده‌اش اطلاق مى‌گردد.
ظل، ظهر، ظهار و ظاهر هم از كلماتى هستند كه در ذيل حرف ظاء بيان شده‌اند. حرف عين آخرين حرف از حروف جلد دوم كتاب است كه عتق از كلمات مهم آن بوده و در مقابل رق است، به معنى حريت و آزادى. در اصطلاح نيز به ساقط كردن مولا حق خود را از بنده‌اش اطلاق مى‌گردد.


==== حرف عین ====
از ديگر كلمات قابل توجه در اين بخش، عاشوراء است كه با استناد به روايتى از پيامبر(ص) به مستحب بودن روزه در اين روز اشاره كرده و خود اذعان مى‌كند كه اين روز، روزى است كه عرب جاهلى قبل از اسلام در آن، روزه مى‌گرفتند.
از ديگر كلمات قابل توجه در اين بخش، عاشوراء است كه با استناد به روايتى از پيامبر(ص) به مستحب بودن روزه در اين روز اشاره كرده و خود اذعان مى‌كند كه اين روز، روزى است كه عرب جاهلى قبل از اسلام در آن، روزه مى‌گرفتند.


وى هيچ‌گونه اشاره‌اى به شهادت فرزند پيغمبر(ص)؛ يعنى امام حسين(ع)، در اين روز نكرده است.
وى هيچ‌گونه اشاره‌اى به شهادت فرزند پيغمبر(ص)؛ يعنى امام حسين(ع)، در اين روز نكرده است.


==== حرف غين ====
حرف غين اولين حرف جلد سوم كتاب است كه اولين كلمه‌اش غائط مى‌باشد.
حرف غين اولين حرف جلد سوم كتاب است كه اولين كلمه‌اش غائط مى‌باشد.


كلماتى مانند غسل و غفلت و غبن از كلمات مهم اين حرف است.
كلماتى مانند غسل و غفلت و غبن از كلمات مهم اين حرف است.


==== حرف قاف ====
در حرف قاف لفظ قبله ذكر شده كه در لغت به معنى جهت و جهت مقابل، است و در اصطلاح به جهتى كه در نماز به آن رو مى‌كنيم، گفته مى‌شود.
در حرف قاف لفظ قبله ذكر شده كه در لغت به معنى جهت و جهت مقابل، است و در اصطلاح به جهتى كه در نماز به آن رو مى‌كنيم، گفته مى‌شود.


در قرآن نيز چندين اشاره به كلمه قبله به همين معنى اصطلاحى وجود دارد.
در قرآن نيز چندين اشاره به كلمه قبله به همين معنى اصطلاحى وجود دارد.


==== حرف كاف ====
حرف كاف هم كلماتى همچون كبائر، كتاب، كراهت، كذب، كسوف، كعبه، كنز، كنايه و كوكب دارد.
حرف كاف هم كلماتى همچون كبائر، كتاب، كراهت، كذب، كسوف، كعبه، كنز، كنايه و كوكب دارد.


==== حرف لام ====
حرف لام با لئام شروع مى‌شود كه به معنى پستى مى‌باشد و به فرد بخيل بيشتر اطلاق مى‌گردد.
حرف لام با لئام شروع مى‌شود كه به معنى پستى مى‌باشد و به فرد بخيل بيشتر اطلاق مى‌گردد.


==== حرف میم ====
ماء از كلمات كاربردى فقه است كه در حرف ميم به انواع مختلف آن اشاره شده است.
ماء از كلمات كاربردى فقه است كه در حرف ميم به انواع مختلف آن اشاره شده است.


==== حرف نون ====
از حرف نون هم به نافله اشاره مى‌كنيم كه به معنى زياده بوده و اصطلاحا مرادف مستحب مى‌باشد.
از حرف نون هم به نافله اشاره مى‌كنيم كه به معنى زياده بوده و اصطلاحا مرادف مستحب مى‌باشد.


==== حروف هاء، واو و ياء ====
هاء، واو و ياء نيز هر كدام كلمات مهم و مبتلابه زيادى دارند كه در آخر كتاب مورد توجه قرار گرفته‌اند.
هاء، واو و ياء نيز هر كدام كلمات مهم و مبتلابه زيادى دارند كه در آخر كتاب مورد توجه قرار گرفته‌اند.


[[رده:کتاب‌شناسی]]
[[رده:کتاب‌شناسی]]
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش