۱۵٬۴۹۳
ویرایش
جز (جایگزینی متن - '== گزارش محتوا ==' به '==گزارش محتوا==') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
جز (جایگزینی متن - '↵↵| ' به ' | ') |
||
(۱۶ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۵ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۶: | خط ۶: | ||
[[عاصی، حسن]] (محقق) | [[عاصی، حسن]] (محقق) | ||
[[ | [[ابن سینا، حسین بن عبدالله]] (نویسنده) | ||
| زبان =عربی | | زبان =عربی | ||
| کد کنگره =BBR 417 1382 | | کد کنگره =BBR 417 1382 | ||
خط ۱۹: | خط ۱۹: | ||
| مکان نشر =تهران - ایران | | مکان نشر =تهران - ایران | ||
| سال نشر = 1382 ش | | سال نشر = 1382 ش | ||
| کد اتوماسیون =AUTOMATIONCODE01761AUTOMATIONCODE | |||
| کد اتوماسیون = | |||
| چاپ =1 | | چاپ =1 | ||
| تعداد جلد =1 | | تعداد جلد =1 | ||
| کتابخانۀ دیجیتال نور =01761 | |||
| کتابخوان همراه نور =01761 | |||
| کد پدیدآور = | | کد پدیدآور = | ||
| پس از = | | پس از = | ||
| پیش از = | | پیش از = | ||
}} | }} | ||
{{کاربردهای دیگر|معاد (ابهام زدایی)}} | |||
'''الأضحوية في المعاد''' يا "الأضحوية" يا "رساله أضحوى" رسالهاى است كه [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابوعلى سينا]] آنرا در روزگار جوانى به استاد خود ابوبكر محمد بن البرقى الخوارزمى كه از آن در مقدمه همين رساله به الشيخ الامين ياد مىكند به زبان عربى نوشته است در مورد علت نامگذارى این رساله به اضحوية مشهورترين نظريه این است كه بوعلى آنرا به مناسبت فرا رسيدن عيد اضحى يعنى همان عيد قربان نگارش كرده و به همين نام نيز ناميده است كما اينكه رساله نيروزيه خود را كه در علم اعداد است به مناسبت عيد نوروز تألیف نموده است البته اينكه تقديم این رسالهها در مناسبتهاى مذكور بوده است نيز نظريه بعيدى نمیباشد، در انتساب این رساله به بوعلى تقريبا اتفاق نظر وجود دارد كه هم به لحاظ ادبيات بهكار رفته در این رساله و هم به لحاظ مطالب آن چنين يقينى بهدست میآيد. | |||
بوعلى ابتدا رساله با حمد خدا شروع میكند و بعد از اعلام تقديم این رساله به استاد خود تقديرى در خور توجه از وى بهعمل میآورد و استفادهایى كه از استادش برده را بهعنوان حقى بزرگ ياد میكند كه در سدد جبران این حق بزرگ است. | |||
بوعلى ابتدا رساله با حمد خدا شروع میكند و بعد از اعلام تقديم | |||
==گزارش محتوا== | ==گزارش محتوا== | ||
رساله در هفت فصل تنظيم شده است كه عبارتند از: 1- حقيقت معاد 2- اختلاف رأيها در معاد 3- | رساله در هفت فصل تنظيم شده است كه عبارتند از: 1- حقيقت معاد 2- اختلاف رأيها در معاد 3- ابطال آراء باطله 4- حقيقت انسانى 5- غير قابل فساد بودن حقيقت انسانيه و سرمدى بودن آن6- وجوب معاد 7- شناخت احوال مردم بعد از مرگ و تبیين نشأت دوم. | ||
مؤلف فصل اول لفظ معاد را به لحاظ لغوى مورد بررسى قرار داده و اعتقادات گوناگون در معاد را ياد آورى نموده است سپس در اديان آسمانى و در قرآن چه جايگاهى برای معاد متصور است را بيان میكند و به آيه شريفه «يا ايتها النفس المطمئنه * ارجعى الى ربك راضية مرضية» به عنوان ديدگاه قرآن درباره معاد استشهاد مینماید. اما اينكه اختلاف آراء در مورد معاد به چه شكلى میباشد در فصل دوم رساله مورد بررسى واقع شده است [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]] عدهاى كم را كه داراى عقلى ضعيف و ناقص ميباشند را منكران معاد، و غالب مردم را اقرار كننده به معاد میداند كه همينها از چند بخش تشكيل شدهاند عدهاى به جسمانى صرف بودن معاد قائلند، عدهاى فقط به روحانى بودن آن معتقدند و بخشى نيز معاد را روحانى و جسمانى ميدانند اما اينكه چه مذاهب و فرقى به | مؤلف فصل اول لفظ معاد را به لحاظ لغوى مورد بررسى قرار داده و اعتقادات گوناگون در معاد را ياد آورى نموده است سپس در اديان آسمانى و در قرآن چه جايگاهى برای معاد متصور است را بيان میكند و به آيه شريفه «يا ايتها النفس المطمئنه * ارجعى الى ربك راضية مرضية» به عنوان ديدگاه قرآن درباره معاد استشهاد مینماید. اما اينكه اختلاف آراء در مورد معاد به چه شكلى میباشد در فصل دوم رساله مورد بررسى واقع شده است [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]] عدهاى كم را كه داراى عقلى ضعيف و ناقص ميباشند را منكران معاد، و غالب مردم را اقرار كننده به معاد میداند كه همينها از چند بخش تشكيل شدهاند عدهاى به جسمانى صرف بودن معاد قائلند، عدهاى فقط به روحانى بودن آن معتقدند و بخشى نيز معاد را روحانى و جسمانى ميدانند اما اينكه چه مذاهب و فرقى به این نظريات قائل شدهاند مورد بحث مؤلف در دنباله همين فصل واقع گرديده است. بعد از دسته بندى نظريات در فصل سوم به تحليل و بررسى آنها پرداخته تا راى صواب در این باره مشخص گردد، نخست به نظريه گروهى كه قائلند معاد فقط جسمانى است پرداخته و علت قائل شدن به چنين نظريهاى را بيان كرده و علت باطل بودن آن و منشاء اشتباهات را بازگو میكند و به همين ترتيب به ديگر آراء باطله نيز همچون تناسخيه و امثالهم پرداخته نهایتا به این نتيجه منتهى ميگردد كه معاد نفسانى صرف میباشد لكن نه به آن ترتيبى كه قائلان به تناسخ خيال كردهاند وى استدلال خود را در این زمينه به فصول آتى واگذار میكند. | ||
در فصل چهارم بحث از حقيقت انسانى است و اينكه انسان به چه چيزى اطلاق ميگردد بوعلى میگوید وقتى انسانى میگوید "من" به چه چيزى نظر دارد آيا منظور از "من" فقط جسم ظاهرى است يا اعضاء باطنى را هم مثل قلب و مغز و... در بر | در فصل چهارم بحث از حقيقت انسانى است و اينكه انسان به چه چيزى اطلاق ميگردد بوعلى میگوید وقتى انسانى میگوید "من" به چه چيزى نظر دارد آيا منظور از "من" فقط جسم ظاهرى است يا اعضاء باطنى را هم مثل قلب و مغز و... در بر ميگیرد يا بالاتر از آن، نفس انسان را نيز شامل ميگردد زيرا وقتى انسان میگوید نصيب من از خير يا شر منظورش نصيب نفسش میباشد، از اينجا به نتيجه ميرسد كه درك لذائذ و آلام بوسيله نفس میباشد و منظور از انسان همان نفس انسانى است. | ||
فصل پنجم در اثبات استقناء نفس از بدن است. او میگوید در شرحى كه به كتاب نفس [[ارسطو]] نوشتهام | فصل پنجم در اثبات استقناء نفس از بدن است. او میگوید در شرحى كه به كتاب نفس [[ارسطو]] نوشتهام این مطلب را به خوبى توضيح دادهام لكن آن قدرى كه در حوصله این كتاب است اثبات این حقيقت است كه نفس جوهرى است كه برای بقاء خود هيچ نيازى به بدن ندارد. غير مادى بودن صورت معقوله نيز از ديگر مباحث مطرح شده در این فصل رساله میباشد. | ||
در فصل ششم در وجوب معاد، بوعلى میگوید وقتى ثابت كرديم كه نفس غير مادى و فنا ناپذير است، ناگذير بعد از مفارقت از بدن نيز به حيات خود ادامه خواهد داد در چگونگى حيات نفس بعد از مرگ، يا همراه با الم و درد است يا همراه با لذائذ كه در صورت اول نفس شقيه و در صورت دوم سعيده خواهد بود كه | در فصل ششم در وجوب معاد، بوعلى میگوید وقتى ثابت كرديم كه نفس غير مادى و فنا ناپذير است، ناگذير بعد از مفارقت از بدن نيز به حيات خود ادامه خواهد داد در چگونگى حيات نفس بعد از مرگ، يا همراه با الم و درد است يا همراه با لذائذ كه در صورت اول نفس شقيه و در صورت دوم سعيده خواهد بود كه این عبارت است از حقيقت معاد. | ||
در آخرين فصل به تعريف احول مردم بعد از مرگ و چگونگى نشأت آخرت میپردازد. بوعلى میگوید اينچنين نيست كه همه لذائذ و آلام با حواس پنجگانه باشد. واقعيترين لذت حواس را رجوع به حال طبيعى میداند مثلاًوقتى انسان تشنه يا گرسنه میشود با خوردن آب يا غذا به حالت طبيعى باز ميگردد كه | در آخرين فصل به تعريف احول مردم بعد از مرگ و چگونگى نشأت آخرت میپردازد. بوعلى میگوید اينچنين نيست كه همه لذائذ و آلام با حواس پنجگانه باشد. واقعيترين لذت حواس را رجوع به حال طبيعى میداند مثلاًوقتى انسان تشنه يا گرسنه میشود با خوردن آب يا غذا به حالت طبيعى باز ميگردد كه این بزرگترين لذت برای فرد است اما اضافه شدن امرى وهمى به لذائذ محسوسه باعث زيادى لذت خواهد شد مثلاًدر لذت تناكح وقتى رغبتى حيوانى ضميمه فعل فيزیکى جماع میشود لذت جماع دو چندان ميگرداند. پس هر یک از قواى مفكره يا متخيله و متوهمه، غضبيه و شهوانيه آثار خاصى را ميگذارد و آلام و لذائذش نيز فرا مادى و با اهميتتر و اثر گذارتر خواهد بود و تنيجتا هيچ یک از لذائذ علم آخرت كه مخصوص نفوس انسانى میباشد با لذائذ دنيوى، كامل قياس نخواهد بود و لذائذ اخروى لذتى عظيم و آلامش، آلامى عظيم و مهم خواهد بود. | ||
در انتها، نظريهاى را از ثابت بن قره نقل میكند و از آن به مذهب عجيب ياد میكند كه قائل است نفس از بدن منفصل گرديده و در جسم لطيفى جاى | در انتها، نظريهاى را از ثابت بن قره نقل میكند و از آن به مذهب عجيب ياد میكند كه قائل است نفس از بدن منفصل گرديده و در جسم لطيفى جاى ميگیرد. | ||
== وضعيت كتاب == | == وضعيت كتاب == | ||
محقق رساله يعنى دكتر حسن عاصى در انتها، طبق نمودارى، آراء مختلف را در مورد معاد نمايش داده سپس قاموس مصطلحات متن را آورده و | محقق رساله يعنى دكتر حسن عاصى در انتها، طبق نمودارى، آراء مختلف را در مورد معاد نمايش داده سپس قاموس مصطلحات متن را آورده و فهرستهایى را با عنوان كشافات و در محدوده كشاف الايات، كشاف الاحاديث، كشاف الاعلام و الفرق و كشاف المصطلحات آورده است. ثبت مراجع و فهرست محتويات نيز پایان بخش كتاب هستند. | ||
== نگاهى به ترجمه == | == نگاهى به ترجمه == | ||
اين رساله ترجمهاى به زبان فارسی دارد كه آقاى | اين رساله ترجمهاى به زبان فارسی دارد كه آقاى حسین خديو جم آنرا بدست آورده و احتمال ميدهد مربوط به قرنهاى ششم يا هفتم باشد كه به نثر كهن فارسی توسط مترجمين دقيق و آشنا به فن ترجمه ولكن نامعلوم انجام گرفته است.آن را به لحاظ فنى میتوان ترجمهاى دقيق، مفصل و همراه با توضيح عبارات ثقيل به حساب آورد كه با تحقيق و تصحيح خديو جم به چاپ رسيده است. | ||