۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'سيد ' به 'سيد') |
جز (جایگزینی متن - 'شيعيان' به 'شیعیان ') |
||
خط ۴۱: | خط ۴۱: | ||
در مقاله دوم، ماهيت خلافت و مشروعيت آن بررسى گرديده است. نويسنده در اين مقاله، به اين نكته اشاره دارد كه «خلافت» در اصطلاح، نهاد حكومتى غالب بر جهان اسلام پس از رحلت پيامبر(ص) در سال يازدهم هجرى تا هنگام فتح بغداد توسط مغولان در سال 656ق، است كه بعدها با نام و عنوان بىمسمايى به نهادى اطلاق شد كه در رأس سلسله مراتب سياسى دولت عثمانى قرار داشت و در سال 1924م، برچيده شد.<ref>همان، ص33</ref> | در مقاله دوم، ماهيت خلافت و مشروعيت آن بررسى گرديده است. نويسنده در اين مقاله، به اين نكته اشاره دارد كه «خلافت» در اصطلاح، نهاد حكومتى غالب بر جهان اسلام پس از رحلت پيامبر(ص) در سال يازدهم هجرى تا هنگام فتح بغداد توسط مغولان در سال 656ق، است كه بعدها با نام و عنوان بىمسمايى به نهادى اطلاق شد كه در رأس سلسله مراتب سياسى دولت عثمانى قرار داشت و در سال 1924م، برچيده شد.<ref>همان، ص33</ref> | ||
به اعتقاد نويسنده، مداقه در فحواى آثار موجود برمىنمايد كه مسئله جانشينى پيامبر(ص) و نهاد خلافت، بحثبرانگيزترين موضوع مورد توجه متفكران سدههاى پيش - اعم از مورخان، متكلمان، محدثان و مللونحلنويسان - و پژوهشگران و شارحان امروز عرصه مطالعات اسلامى بوده است. اما، بهرغم كاربست وسيع مفاهيم مربوط به اين بحث (خلافت، خليفه، مشروعيت آن...) در ادبيات اندرزنامهاى و فقهى و كلامى مدون در تمدنهاى دوره اسلامى و با توجه به ديدگاههاى خاص | به اعتقاد نويسنده، مداقه در فحواى آثار موجود برمىنمايد كه مسئله جانشينى پيامبر(ص) و نهاد خلافت، بحثبرانگيزترين موضوع مورد توجه متفكران سدههاى پيش - اعم از مورخان، متكلمان، محدثان و مللونحلنويسان - و پژوهشگران و شارحان امروز عرصه مطالعات اسلامى بوده است. اما، بهرغم كاربست وسيع مفاهيم مربوط به اين بحث (خلافت، خليفه، مشروعيت آن...) در ادبيات اندرزنامهاى و فقهى و كلامى مدون در تمدنهاى دوره اسلامى و با توجه به ديدگاههاى خاص شیعیان در اين زمينه، درباره واژهشناسى و ماهيت آنها، كمتر پژوهش قابلتوجهى در دست است؛ پژوهشى كه از اهميت و كثرت كاربرد اين مفاهيم بهتناسب خبر دهد. بديهى است كه هر گونه بحثى در اين زمينه، بهناگزير بايد كار خود را از واژهشناسى و بررسى ماهيت «خليفگى» آغاز نمايد.<ref>همان</ref> | ||
اين مقاله نيز با هدف برآوردن چنين دغدغههايى به نگارش درآمده و خواست نگارنده، بيش از توضيح روندهاى راهنمون ابوبكر و جانشينانش به مسند خلافت پس از رحلت پيامبر(ص)، بازنمود واكنشها و بازخوردهايى است كه اين روندها در آثار متفكران مسلمان سدههاى پسينىتر اسلامى بر جاى نهادهاند. نويسنده در نخستين بخشهاى اين مقاله، بهطور خاص به كتاب محققانه دكتر حاتم قادرى با عنوان «تحول مبانى مشروعيت خلافت» نظر داشته است.<ref>همان</ref> | اين مقاله نيز با هدف برآوردن چنين دغدغههايى به نگارش درآمده و خواست نگارنده، بيش از توضيح روندهاى راهنمون ابوبكر و جانشينانش به مسند خلافت پس از رحلت پيامبر(ص)، بازنمود واكنشها و بازخوردهايى است كه اين روندها در آثار متفكران مسلمان سدههاى پسينىتر اسلامى بر جاى نهادهاند. نويسنده در نخستين بخشهاى اين مقاله، بهطور خاص به كتاب محققانه دكتر حاتم قادرى با عنوان «تحول مبانى مشروعيت خلافت» نظر داشته است.<ref>همان</ref> |
ویرایش