۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'شيعيان' به 'شیعیان ') |
جز (جایگزینی متن - 'فارسى' به 'فارسی') |
||
خط ۴۱: | خط ۴۱: | ||
پس از آن، به قولى، به دليل مركزيّت علمى شهر هرات در عصر حكمرانى تيموريان، به خراسان آمد و در هرات مقيم شد و به تتبّع و تحصيل پرداخت، و به قولى ديگر به اشارت شيخ حيدر به خراسان روى آورد.اگر قول دوم، قرين صواب باشد، پيداست كه الهى اردبيلى به قصد ارشاد و تبليغ سلسله صفویه به هرات آمده بوده است و گویا پس از آنكه اميران و حكمفرمايان عصرى بر شيخ حيدر و اصحابش سخت گرفتهاند، الهى راهش را عوض كرده باشد و به تحصيل علوم عقلى كه در آن روزگار هرات مركز آن بود و استادان متبحّر و توانا در آنجا مىزيستند، پرداخته باشد. بارى پس از اينكه حسين الهى به هرات آمده است، هيچ سندى، رابطه او را با شيخ حيدر و اصحاب وى، تأييد نمىكند، و آثارى كه پس از اين نگاشته است نيز ارتباطى مستقيم با آراء و عقايد صوفيان صفوى ندارد. | پس از آن، به قولى، به دليل مركزيّت علمى شهر هرات در عصر حكمرانى تيموريان، به خراسان آمد و در هرات مقيم شد و به تتبّع و تحصيل پرداخت، و به قولى ديگر به اشارت شيخ حيدر به خراسان روى آورد.اگر قول دوم، قرين صواب باشد، پيداست كه الهى اردبيلى به قصد ارشاد و تبليغ سلسله صفویه به هرات آمده بوده است و گویا پس از آنكه اميران و حكمفرمايان عصرى بر شيخ حيدر و اصحابش سخت گرفتهاند، الهى راهش را عوض كرده باشد و به تحصيل علوم عقلى كه در آن روزگار هرات مركز آن بود و استادان متبحّر و توانا در آنجا مىزيستند، پرداخته باشد. بارى پس از اينكه حسين الهى به هرات آمده است، هيچ سندى، رابطه او را با شيخ حيدر و اصحاب وى، تأييد نمىكند، و آثارى كه پس از اين نگاشته است نيز ارتباطى مستقيم با آراء و عقايد صوفيان صفوى ندارد. | ||
به هر حال، وى در هرات نخست به محضر جلالالدين محمّد دوانى مىرسد و بدون ترديد علوم عقلى اعمّ از منطق، الهيات و مباحث مربوط به نبوّت، ولايت و امامت را از او فرا مىگيرد، و در اين زمينه به جايى مىرسد كه رساله «اثبات واجب» استاد را شرح مىكند؛ غموض آن را مىنماياند و عقدههاى كور آن اثر را مىگشايد. پس از آن، در همان جا، به محضر امير جمالالدين عطاءاللّه فرزند فضلاللّه حسينى از افاضل عامّه، مؤلّف روضةالأحباب في سيرة النبى و الآل و الأصحاب، مىرسد و علوم قرآن و فنون حديث نبوى را نزد وى فرا مىگيرد، و امّهات مؤلّفات عامه را در اين خصوص؛ مانند تفسير بيضاوى و صحيحين بخارى و مسلم را در محضر همو قراءت مىكند. گویا در همين دوره؛ يعنى ايّام اقامت در هرات است كه با امير على شيرنوائى (844-1501ق.) و غريب ميرزا فرزند سلطان حسين بايقرا آشنا مىشود و تحرير اقليدس را همراه با فوايد زياد و تازهاى برای نوائى تخليص مىكند و نيز دو رساله در خصوص اشكال التأسيس برای همو مىنویسد و هم رسالهاى در امامت به زبان تركى برای او تأليف و پيشكش مىكند. هرچند كه عدهاى چون خوانسارى، گفتهاند كه الهى رساله مزبور را برای شاه اسماعيل اوّل نوشته است؛ أمّا اين مطلب درست نيست، زيرا همچنانكه گفتهاند: نوائى علاقه زيادى به زبان تركى شرقى (جغاتائى) داشت تا آن حد كه گرفتار عصبيت زبانى بود، و با آنكه توجّه زيادى به زبان | به هر حال، وى در هرات نخست به محضر جلالالدين محمّد دوانى مىرسد و بدون ترديد علوم عقلى اعمّ از منطق، الهيات و مباحث مربوط به نبوّت، ولايت و امامت را از او فرا مىگيرد، و در اين زمينه به جايى مىرسد كه رساله «اثبات واجب» استاد را شرح مىكند؛ غموض آن را مىنماياند و عقدههاى كور آن اثر را مىگشايد. پس از آن، در همان جا، به محضر امير جمالالدين عطاءاللّه فرزند فضلاللّه حسينى از افاضل عامّه، مؤلّف روضةالأحباب في سيرة النبى و الآل و الأصحاب، مىرسد و علوم قرآن و فنون حديث نبوى را نزد وى فرا مىگيرد، و امّهات مؤلّفات عامه را در اين خصوص؛ مانند تفسير بيضاوى و صحيحين بخارى و مسلم را در محضر همو قراءت مىكند. گویا در همين دوره؛ يعنى ايّام اقامت در هرات است كه با امير على شيرنوائى (844-1501ق.) و غريب ميرزا فرزند سلطان حسين بايقرا آشنا مىشود و تحرير اقليدس را همراه با فوايد زياد و تازهاى برای نوائى تخليص مىكند و نيز دو رساله در خصوص اشكال التأسيس برای همو مىنویسد و هم رسالهاى در امامت به زبان تركى برای او تأليف و پيشكش مىكند. هرچند كه عدهاى چون خوانسارى، گفتهاند كه الهى رساله مزبور را برای شاه اسماعيل اوّل نوشته است؛ أمّا اين مطلب درست نيست، زيرا همچنانكه گفتهاند: نوائى علاقه زيادى به زبان تركى شرقى (جغاتائى) داشت تا آن حد كه گرفتار عصبيت زبانى بود، و با آنكه توجّه زيادى به زبان فارسی و شاعران فارسی سرا مبذول مىداشت، نيز تعلّق خاطرى به زبان تركى از خود نشان مىداد، آن چنانكه شاعران و نویسندگان را تشویق مىكرد، به اينكه آثارى به تركى بنویسند و بسرايند. خودش نيز کتاب محاكمة اللغتين را به زبان تركى نوشت و در آن كوشيد تا رجحان تركى را بر زبان فارسی اثبات كند(!) بارى اين ديد عصيبتآميز نوائى نسبت به زبان تركى، دليلى است بر اينكه حسين اله رساله امامت را به تركى، و برای آن وزير تصنيف كرده باشد. | ||
به هر تقدير حسين الهى، پس از 899ق. با رهآورد معنوى و فكر الهى، همراه با دو اجازه جلالالدين دوانى و جمالالدين عطاءاللّه حسينى به آذربايجان برمىگردد، در آغاز سفرى به عراق عجم مىكند، سپس در 902ق. به اردبيل مىآيد و در بقعه صفى الدين اردبيلى به نشر و تبليغ معارف جعفرى مىپردازد، تا آنكه پس از سالى چند شاه اسماعيل صفوى (907-930ق.) بر صفحه تاريخ ايران ظهور مىكند و غل و بند تقيه را از دست و زبان اقلام اعلام و خواص شيعه باز مىگشايد. الهى اردبيلى نيز كه در تشيّع تند و گرم بود و چندين سال در هرات در كنار علماء و قدرتمندان آنان در تقيّه بسر برده بود، و از روى اضطرار و اعتذار، خطبههاى نگاشتههايش را با درود و تحيّات به صحب پيامبر(ص) پرداخته بود؛ به طورى كه لفظ «اصحابه» را بدون حدّ و رسمى مىبايست، بكار گيرد. به خلاف معتقدّش؛ با ظهور شاه اسماعيل صفوى عنان قلم رها كرد و به دفاع از معارف جعفرى پرداخت و به قولى در زمره نخستين كسانى قرار گرفت كه نفقه و معارف شيعه اماميه را به | به هر تقدير حسين الهى، پس از 899ق. با رهآورد معنوى و فكر الهى، همراه با دو اجازه جلالالدين دوانى و جمالالدين عطاءاللّه حسينى به آذربايجان برمىگردد، در آغاز سفرى به عراق عجم مىكند، سپس در 902ق. به اردبيل مىآيد و در بقعه صفى الدين اردبيلى به نشر و تبليغ معارف جعفرى مىپردازد، تا آنكه پس از سالى چند شاه اسماعيل صفوى (907-930ق.) بر صفحه تاريخ ايران ظهور مىكند و غل و بند تقيه را از دست و زبان اقلام اعلام و خواص شيعه باز مىگشايد. الهى اردبيلى نيز كه در تشيّع تند و گرم بود و چندين سال در هرات در كنار علماء و قدرتمندان آنان در تقيّه بسر برده بود، و از روى اضطرار و اعتذار، خطبههاى نگاشتههايش را با درود و تحيّات به صحب پيامبر(ص) پرداخته بود؛ به طورى كه لفظ «اصحابه» را بدون حدّ و رسمى مىبايست، بكار گيرد. به خلاف معتقدّش؛ با ظهور شاه اسماعيل صفوى عنان قلم رها كرد و به دفاع از معارف جعفرى پرداخت و به قولى در زمره نخستين كسانى قرار گرفت كه نفقه و معارف شيعه اماميه را به فارسی نقل كردند. چنانچه الهى نهجالبلاغه را برای سلطان مزبور شرحى مفصّل كرد و از امامت على(ع) و ادلّه و شواهد تاريخى دفاع كرد، و تفسيرى بر قرآن مجيد بر اساس اخبار و روايات شيعى پرداخت، و در اثرى ديگر از فضائل ائمّه اثنا عشر و دلايل امامت آنان (عليهم السّلام) سخن گفت، و مهج الدعوات [[ابن طاووس، علی بن موسی|ابن طاووس]] را به فارسی ترجمه كرد، و اصول عملى و فقهى شيعه اماميه را در کتابى به نام خلاصة الفقه به تفصيل مطرح كرد و به بحث گرفت. | ||
حسين الهى پس از چهل واندى سال تلاش و كوشش در راه معارف جعفرى، در 937 يا 940 هجرى وفات يافت و در روضه صفوى در اردبيل دفن شد. البته در سال فوت الهى اختلاف است. افندى و عده ديگر؛ مانند [[نوری، حسین بن محمدتقی|ميرزا حسين نورى]]، وفات او را در سال 905ق. ضبط كردهاند و عدهاى نيز سالهاى 930ق. و 950ق. را پذيرفتهاند، صبا و بسيارى از مؤرخان ديگر سالهاى 937 و 940ق. را ترجيح دادهاند كه ظاهرا، با توجّه به آثار و احوال الهى، سالهاى 937 و 940ق.، انسب و اقرب به صواب مىنمايد؛ زيرا كه از يك سو الهى در 899ق. اجازه امير جمالالدين عطاءاللّه حسينى را اخذ كرده، و از سوى ديگر شرح گلشن را در 908ق.(-شرح گلشن) پرداخته است كه با توجّه به سال تأليف شرح گلشن، سال 905ق. قطعا غلط است. نيز وى ساليانى از دوران حكمرانى شاه اسماعيل را كه بين سالهاى (907-930ق.) حكومت مىكرده، درك كرده بوده، و چهار اثر مفصّل را برای او تأليف و پيشكش كرده است. و بنابر قول افندى، وى در دوران حكومت شاه طهماسب(940-984ق.) نيز از اعلام ارجمند و ملحوظ نظر آن شاه صفوى بوده و کتاب تاج المناقب را برای وى تصنيف كرده است، و هم به هنگام مرگ عمرش «از هفتاد سال متجاوز» بوده است، و نيز هم با توجّه به اينكه شيخ حيدر صفوى از 874ق. به بعد سر سلسله صفویه اردبيل شده، و ظاهرا حسين الهى پس از 880ق. به خدمت او رسيده است؛ در حالى كه جوان بوده و در اوايل حال؛ و نيز اگر ولادت او را پس از 860ق. بدانيم، ضبط تذكره روز روشن در خصوص سال فوت او -يعنى سال 936ق.- دقيقتر به نظر مىرسد. | حسين الهى پس از چهل واندى سال تلاش و كوشش در راه معارف جعفرى، در 937 يا 940 هجرى وفات يافت و در روضه صفوى در اردبيل دفن شد. البته در سال فوت الهى اختلاف است. افندى و عده ديگر؛ مانند [[نوری، حسین بن محمدتقی|ميرزا حسين نورى]]، وفات او را در سال 905ق. ضبط كردهاند و عدهاى نيز سالهاى 930ق. و 950ق. را پذيرفتهاند، صبا و بسيارى از مؤرخان ديگر سالهاى 937 و 940ق. را ترجيح دادهاند كه ظاهرا، با توجّه به آثار و احوال الهى، سالهاى 937 و 940ق.، انسب و اقرب به صواب مىنمايد؛ زيرا كه از يك سو الهى در 899ق. اجازه امير جمالالدين عطاءاللّه حسينى را اخذ كرده، و از سوى ديگر شرح گلشن را در 908ق.(-شرح گلشن) پرداخته است كه با توجّه به سال تأليف شرح گلشن، سال 905ق. قطعا غلط است. نيز وى ساليانى از دوران حكمرانى شاه اسماعيل را كه بين سالهاى (907-930ق.) حكومت مىكرده، درك كرده بوده، و چهار اثر مفصّل را برای او تأليف و پيشكش كرده است. و بنابر قول افندى، وى در دوران حكومت شاه طهماسب(940-984ق.) نيز از اعلام ارجمند و ملحوظ نظر آن شاه صفوى بوده و کتاب تاج المناقب را برای وى تصنيف كرده است، و هم به هنگام مرگ عمرش «از هفتاد سال متجاوز» بوده است، و نيز هم با توجّه به اينكه شيخ حيدر صفوى از 874ق. به بعد سر سلسله صفویه اردبيل شده، و ظاهرا حسين الهى پس از 880ق. به خدمت او رسيده است؛ در حالى كه جوان بوده و در اوايل حال؛ و نيز اگر ولادت او را پس از 860ق. بدانيم، ضبط تذكره روز روشن در خصوص سال فوت او -يعنى سال 936ق.- دقيقتر به نظر مىرسد. | ||
خط ۵۵: | خط ۵۵: | ||
ديوانى شامل غزل و رباعى كه متضمّن دو هزار و اندى بيت است، اساس القواعد في اصول الفوائد، امامت(رساله)، تاج المناقب في فضائل الأئمة الاثنیعشر ( | ديوانى شامل غزل و رباعى كه متضمّن دو هزار و اندى بيت است، اساس القواعد في اصول الفوائد، امامت(رساله)، تاج المناقب في فضائل الأئمة الاثنیعشر (فارسی)، ترجمه مهج الدعوات، تعليقه حاشيه سيّد شريف بر منتهى السؤال، تعليقه شرح جلالى لرسالة اثبات العقل، تفسير الهى، تفسير القرآن الكريم، تلخيص تحرير اقليدس، حاشيه بر تحرير اقليدس، حاشيه بر التذكرة النصيريّه، حاشيه جلاليه، حاشيه بر شرح جديد تجريد، حاشيه بر شرح چغمينى، حاشيه بر شرح شمسيّه، حاشيه بر قواعد، حاشيه بر شرح مطالع، حاشيه شرح عضد الدين ايجى، حاشيه بر شرح هدايه ميبدى، شرح گلشن راز، منهجالفصاحة في شرح نهجالبلاغه و.... | ||
ویرایش