۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'سيد ' به 'سيد') |
جز (جایگزینی متن - 'رسيد' به 'رسيد ') |
||
خط ۴۸: | خط ۴۸: | ||
(امير سنجر حلبى) اولين حكمران دمشق از جانب پادشاهان ترك است كه [[ابن طولون، محمد بن علی|ابن طولون]] نام وى را در کتاب خود مرقوم نموده است. در دوران زمامدارى وى و در ماه ذىالقعده سال (658ق) (الملك المظفر) در مسير قاهره توسط شخصى به نام (الملك بيبرس) به قتل رسيد. در اين هنگام (امير سنجر) با داعيه استقلال از حكومت مركزى، بر دمشق مستولى گرديد و (الملك بيبرس) را به قتل رساند. سپس نویسنده مىافزايد كه بواسطه اوضاع آشفته حكومتى، گرانى فزايندهاى در همه اجناس دمشق ايجاد شد كه عرصه زندگى را بر مردم تنگ نمود. | (امير سنجر حلبى) اولين حكمران دمشق از جانب پادشاهان ترك است كه [[ابن طولون، محمد بن علی|ابن طولون]] نام وى را در کتاب خود مرقوم نموده است. در دوران زمامدارى وى و در ماه ذىالقعده سال (658ق) (الملك المظفر) در مسير قاهره توسط شخصى به نام (الملك بيبرس) به قتل رسيد. در اين هنگام (امير سنجر) با داعيه استقلال از حكومت مركزى، بر دمشق مستولى گرديد و (الملك بيبرس) را به قتل رساند. سپس نویسنده مىافزايد كه بواسطه اوضاع آشفته حكومتى، گرانى فزايندهاى در همه اجناس دمشق ايجاد شد كه عرصه زندگى را بر مردم تنگ نمود. | ||
در شوال سال (775) فردى به نام (بيدمر) فرمانروايى دمشق را بر عهده گرفت. در اين سال، قحطى جانكاهى گريبانگير مردم شد، به گونهاى كه مجبور به خوردن گوشت مردار و سگ شدند. اما با اين وجود، از طرف حكومت مركزى كه در اختيار شعبان بن الملك ناصر حسن عثمانى بود، دستور | در شوال سال (775) فردى به نام (بيدمر) فرمانروايى دمشق را بر عهده گرفت. در اين سال، قحطى جانكاهى گريبانگير مردم شد، به گونهاى كه مجبور به خوردن گوشت مردار و سگ شدند. اما با اين وجود، از طرف حكومت مركزى كه در اختيار شعبان بن الملك ناصر حسن عثمانى بود، دستور رسيد تا ساختمان نيمه كاره عمارت سلطنتى به پایان برسد. در اين سال و با وجود قحطى و گرسنگى، مقدار هزار و دویست مثقال طلا و نقره از مردم بخت برگشته جمعآورى شد تا در كار تزيين در و ديوار عمارت به كار رود. | ||
اما با اين وجود، حرص و آز سلطان عثمانى به پایان | اما با اين وجود، حرص و آز سلطان عثمانى به پایان نرسيد و بعد از مدتى دستور داد زنجيرهايى از طلا و نقره و لباسهاى زركش برای وى آماده نمايند. از اين رو، بازرگانان و صنعتگران دمشق به دربار (بيدمر) احضار شده و دستور سلطان را به آنها ابلاغ گرديد و خواسته سلطان، برآورده شد. در همين سال نيز سلطان پادشاه به سفر حج رفت و پس از آن (بيدمر) را عزل نمود. | ||
(قصروه) از جمله فرمانروايانى است كه نویسنده در مورد اتقافات مختلف عصر زمامدارى وى بسيار سخن گفته است. وقايعى كه قربانى اصلى آنها مردم عادى بودند. اين شخص در روز پنجم صفر سال (905ق) به عنوان فرمانرواى جديد دمشق وارد آن منطقه گرديد. قاضيان، صاحب منصبان و عامه مردم، همه توان خود را برای استقبال باشكوه از (قصروه) انجام دادند و با تحمل مخارج بسيار سنگين، به آذين بستن محلههاى مختلف شهر پرداختند. شش روز بعد، دستنشاندگان وى با گرفتن ماليات بسيار سنگين از مردم و مجبور نمودن آنها، نسبت به آذين بستن يك منطقه گسترده از شهر كه از محله (زاویة المغاربة) تا محله (حارة القراونة) امتداد داشت، پرداختند. | (قصروه) از جمله فرمانروايانى است كه نویسنده در مورد اتقافات مختلف عصر زمامدارى وى بسيار سخن گفته است. وقايعى كه قربانى اصلى آنها مردم عادى بودند. اين شخص در روز پنجم صفر سال (905ق) به عنوان فرمانرواى جديد دمشق وارد آن منطقه گرديد. قاضيان، صاحب منصبان و عامه مردم، همه توان خود را برای استقبال باشكوه از (قصروه) انجام دادند و با تحمل مخارج بسيار سنگين، به آذين بستن محلههاى مختلف شهر پرداختند. شش روز بعد، دستنشاندگان وى با گرفتن ماليات بسيار سنگين از مردم و مجبور نمودن آنها، نسبت به آذين بستن يك منطقه گسترده از شهر كه از محله (زاویة المغاربة) تا محله (حارة القراونة) امتداد داشت، پرداختند. |
ویرایش