۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'سيد ' به 'سيد') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
جز (جایگزینی متن - 'رسيد' به 'رسيد ') |
||
خط ۶۶: | خط ۶۶: | ||
پس از آن كه محمد امين در بغداد كشته شد و خلافت در خراسان بر مأمون مسلم گرديد، مأمون تصميم گرفت تا خلافت را پس از خود به كسى كه غير از خاندان بنى عباس باشد بسپارد و پس از تحقيق و بررسى در احوال علويان كسى را شايستهتر و برازندهتر از على بن موسى بن جعفر عليهمالسلام نديد و از اين رو كس فرستاد و او را از مدينه به خراسان فرا خواند. | پس از آن كه محمد امين در بغداد كشته شد و خلافت در خراسان بر مأمون مسلم گرديد، مأمون تصميم گرفت تا خلافت را پس از خود به كسى كه غير از خاندان بنى عباس باشد بسپارد و پس از تحقيق و بررسى در احوال علويان كسى را شايستهتر و برازندهتر از على بن موسى بن جعفر عليهمالسلام نديد و از اين رو كس فرستاد و او را از مدينه به خراسان فرا خواند. | ||
دربارۀ علت اين تصميم مطالبى گفته شده است و از جمله بنابر خبرى در [[عيون أخبار الرضا عليهالسلام (تصحیح لاجوردی)|عيون اخبار الرضا]] از قول مأمون نقل شده است كه گويا هنگامى كه امين خود را در بغداد خليفه خواند و بسيارى از نقاط شرق عالم اسلام بر مأمون عاصى شدند، مأمون عهد و نذر كرد كه اگر بر مشكلات فائق آيد خلافت را در محلى قرار دهد كه خداوند قرار داده است و چون بر برادرش غالب آمد و به خلافت | دربارۀ علت اين تصميم مطالبى گفته شده است و از جمله بنابر خبرى در [[عيون أخبار الرضا عليهالسلام (تصحیح لاجوردی)|عيون اخبار الرضا]] از قول مأمون نقل شده است كه گويا هنگامى كه امين خود را در بغداد خليفه خواند و بسيارى از نقاط شرق عالم اسلام بر مأمون عاصى شدند، مأمون عهد و نذر كرد كه اگر بر مشكلات فائق آيد خلافت را در محلى قرار دهد كه خداوند قرار داده است و چون بر برادرش غالب آمد و به خلافت رسيد كسى را سزاوارتر از على بن موسى عليهماالسلام نديد و او را از مدينه بخواست و ولايتعهدى خود را به او تفويض كرد. | ||
اين مطلب درست به نظر نمىرسد، زيرا مستلزم آن است كه مأمون شيعه باشد و امامان را تا حضرت رضا قبول داشته باشد و گرنه «قرار دادن خلافت در محلى كه خداوند قرار داده است» معنى ندارد. | اين مطلب درست به نظر نمىرسد، زيرا مستلزم آن است كه مأمون شيعه باشد و امامان را تا حضرت رضا قبول داشته باشد و گرنه «قرار دادن خلافت در محلى كه خداوند قرار داده است» معنى ندارد. | ||
خط ۸۲: | خط ۸۲: | ||
رجاء بن ابى الضحاك، خويش نزدیک فضل بن سهل بود و همين امر شايد مؤيد اين مطلب باشد كه فضل بن سهل در كار ولايتعهدى حضرت رضا عليهالسلام دخالت داشته است. | رجاء بن ابى الضحاك، خويش نزدیک فضل بن سهل بود و همين امر شايد مؤيد اين مطلب باشد كه فضل بن سهل در كار ولايتعهدى حضرت رضا عليهالسلام دخالت داشته است. | ||
در روايات شيعه آمده است كه مأمون به حضرت رضا نوشت تا از راه بصره و اهواز و فارس به خراسان برود نه از راه كوفه و قم و دليل اين امر را كثرت شيعيان در كوفه و قم ذكر كردهاند، زيرا مأمون | در روايات شيعه آمده است كه مأمون به حضرت رضا نوشت تا از راه بصره و اهواز و فارس به خراسان برود نه از راه كوفه و قم و دليل اين امر را كثرت شيعيان در كوفه و قم ذكر كردهاند، زيرا مأمون مىترسيد كه شيعيان كوفه و قم به دور آن حضرت جمع شوند. | ||
اين مؤيد آن است كه عامل فرا خواندن حضرت رضا به خراسان عاملى سياسى بوده است و مأمون مىترسيده است كه كثرت شيعيان در كوفه يا قم سبب شود كه آن حضرت را به خلافت بردارند و رشتۀ كار بكلى از دست مأمون خارج گردد. | اين مؤيد آن است كه عامل فرا خواندن حضرت رضا به خراسان عاملى سياسى بوده است و مأمون مىترسيده است كه كثرت شيعيان در كوفه يا قم سبب شود كه آن حضرت را به خلافت بردارند و رشتۀ كار بكلى از دست مأمون خارج گردد. | ||
خط ۱۰۹: | خط ۱۰۹: | ||
حضرت امام رضا عليهالسلام به موجب آنچه مؤلف [[كشف الغمة في معرفة الأئمة (ط. الحديثة)|كشف الغمة]] آورده است در پشت اين عهدنامه قبول خود را اعلام فرموده است اما بقاى خود را پس از مأمون و وصول خود را به مقام خلافت با ترديد و شك تلقى كرده است. | حضرت امام رضا عليهالسلام به موجب آنچه مؤلف [[كشف الغمة في معرفة الأئمة (ط. الحديثة)|كشف الغمة]] آورده است در پشت اين عهدنامه قبول خود را اعلام فرموده است اما بقاى خود را پس از مأمون و وصول خود را به مقام خلافت با ترديد و شك تلقى كرده است. | ||
البته آن حضرت هم به نور امامت و هم با روشن بينى خاصى كه از اوضاع و احوال سياسى زمان خود داشت مىدانست كه اين كار به آخر نخواهد | البته آن حضرت هم به نور امامت و هم با روشن بينى خاصى كه از اوضاع و احوال سياسى زمان خود داشت مىدانست كه اين كار به آخر نخواهد رسيد و بنى عباس و مخالفان خاندان امام علی عليهالسلام به هر طريقى كه باشد با آن مخالفت خواهند كرد. | ||
اما آنچه شخص را به تأمل وا مىدارد اين است كه در آن جا گويا حضرت رضا مرقوم فرموده بود: «الجامعة و الجفر يدلان على ضد ذلك و ما أدري ما يفعل بي و لا بكم» يعنى: جامعه و جفر بر خلاف اين دلالت دارند (يعنى دلالت دارند بر اين كه اين امر خلافت به من نخواهد رسيد) و من نمىدانم بر سر من و شما چه خواهد آمد يا با من و با شما چه خواهند كرد. | اما آنچه شخص را به تأمل وا مىدارد اين است كه در آن جا گويا حضرت رضا مرقوم فرموده بود: «الجامعة و الجفر يدلان على ضد ذلك و ما أدري ما يفعل بي و لا بكم» يعنى: جامعه و جفر بر خلاف اين دلالت دارند (يعنى دلالت دارند بر اين كه اين امر خلافت به من نخواهد رسيد) و من نمىدانم بر سر من و شما چه خواهد آمد يا با من و با شما چه خواهند كرد. | ||
خط ۱۴۹: | خط ۱۴۹: | ||
امام به سوى مصلا حركت آغاز كرد ولى هر ده قدمى كه به پيش مىرفت مىايستاد و چهار تكبير مىگفت. تمام كوچهها و خيابانهاى شهر مرو از جمعيت مملو گرديد، همه با اشتياق گرد آمدند و ناظر حركت پيامبرگونۀ امام بودند. | امام به سوى مصلا حركت آغاز كرد ولى هر ده قدمى كه به پيش مىرفت مىايستاد و چهار تكبير مىگفت. تمام كوچهها و خيابانهاى شهر مرو از جمعيت مملو گرديد، همه با اشتياق گرد آمدند و ناظر حركت پيامبرگونۀ امام بودند. | ||
گزارش اين صحنههاى مهيج به گوش مأمون | گزارش اين صحنههاى مهيج به گوش مأمون مىرسيد تا آنجا كه بر اثر القاى اطرافيان تاب ادامۀ برنامه را نياورده دستور داد كه امام از ميان راه برگردد و امام نيز چنين كرد و مردم آشفته خاطر و خشمناك پراكنده شدند و صفوف نماز ديگر به نظم نپيوست و توطئۀ مأمون با شكست مواجه گرديد. | ||
==شهادت== | ==شهادت== | ||
[[ابنبابویه، محمد بن علی|صدوق]] در [[عيون أخبار الرضا عليهالسلام (تصحیح لاجوردی)|عيون اخبار الرضا]] از ابوعلى حسين بن احمد سلامى مؤلف اخبار خراسان (كه فعلا در دست نيست) نقل مىكند كه ولايتعهدى حضرت رضا به اشاره و توصيۀ فضل بن سهل بوده است و چون اين خبر به بغداد | [[ابنبابویه، محمد بن علی|صدوق]] در [[عيون أخبار الرضا عليهالسلام (تصحیح لاجوردی)|عيون اخبار الرضا]] از ابوعلى حسين بن احمد سلامى مؤلف اخبار خراسان (كه فعلا در دست نيست) نقل مىكند كه ولايتعهدى حضرت رضا به اشاره و توصيۀ فضل بن سهل بوده است و چون اين خبر به بغداد رسيد خاندان بنى عباس را خوش نيامد و مأمون را خلع كردند و با ابراهيم بن المهدى كه موسيقىدان و عود نواز بود بيعت كردند و چون مأمون اين خبر را شنيد دريافت كه فضل بن سهل رأى ناصوابى در پيش او گذاشته است. | ||
پس، از مرو بيرون آمد و راهى بغداد شد و چون به سرخس | پس، از مرو بيرون آمد و راهى بغداد شد و چون به سرخس رسيد فضل ناگهان در حمام كشته شد و قاتل او غالب، دايى مأمون بود. بعد مأمون حضرت را در حال بيمارى كه بر او عارض شده بود مسموم ساخت و آن حضرت در اثر آن سم وفات يافت و در «سناباد» توس در كنار قبر هارون مدفون گرديد. اين واقعه در صفر سال 203 ق اتفاق افتاد. | ||
[[ابنبابویه، محمد بن علی|صدوق]] پس از نقل اين خبر از كتاب اخبار خراسان، آن را نادرست مىداند و مىگويد (چنان كه قبلا ذكر شد) مأمون خود، آن حضرت را وليعهد كرد و فضل بن سهل چون از پروردگان آل برمك بود با حضرت رضا عليهالسلام دشمن بود. | [[ابنبابویه، محمد بن علی|صدوق]] پس از نقل اين خبر از كتاب اخبار خراسان، آن را نادرست مىداند و مىگويد (چنان كه قبلا ذكر شد) مأمون خود، آن حضرت را وليعهد كرد و فضل بن سهل چون از پروردگان آل برمك بود با حضرت رضا عليهالسلام دشمن بود. |
ویرایش