۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'گزارشهاي' به 'گزارشهای') |
جز (جایگزینی متن - 'سيد ' به 'سيد') |
||
خط ۵۲: | خط ۵۲: | ||
كيانيان، ديگر سلسله پادشاهى ايران به شمار مىروند كه نخستين شاه آنان كيقباد از نوادگان نوذر بن منوچهر بود و به گفته نويسنده 120 سال ملك و دولت را در دست داشت. پس از او ماجراى پادشاهى كيكاووس نقل شده است و نويسنده بيشتر به داستان سياوش در روزگار او مىپردازد. پس از كشته شدن سياوش و تولد كيخسرو، فرنگيس (فرىگيس) او را پنهانى در تركستان پرورش داد و هنگامى كه كاووس از اين ماجرا آگاه شد، گيو بن گودرز را فرمان داد كه او را از تركستان بياورد تا پادشاهى را به او بسپارد. نويسنده لهراسب را به خصالى مانند مردانگى و فصاحت مىستايد؛ اما به هر روى او را به درشتخويى و كينهجويى نيز منسوب مىكند و زمان دولت او را 120 سال مىداند. | كيانيان، ديگر سلسله پادشاهى ايران به شمار مىروند كه نخستين شاه آنان كيقباد از نوادگان نوذر بن منوچهر بود و به گفته نويسنده 120 سال ملك و دولت را در دست داشت. پس از او ماجراى پادشاهى كيكاووس نقل شده است و نويسنده بيشتر به داستان سياوش در روزگار او مىپردازد. پس از كشته شدن سياوش و تولد كيخسرو، فرنگيس (فرىگيس) او را پنهانى در تركستان پرورش داد و هنگامى كه كاووس از اين ماجرا آگاه شد، گيو بن گودرز را فرمان داد كه او را از تركستان بياورد تا پادشاهى را به او بسپارد. نويسنده لهراسب را به خصالى مانند مردانگى و فصاحت مىستايد؛ اما به هر روى او را به درشتخويى و كينهجويى نيز منسوب مىكند و زمان دولت او را 120 سال مىداند. | ||
گشتاسب، بهمن، داراىِ اكبر (دارى بهمن)، دارابن دارا (داراى اصغر)، اسكندر، اردشير بابكان، شاپور بن اردشير و هرمز بن شاپور بن اردشير هر يك پس از ديگرى بر تخت پادشاهى ايران نشستند. پس از هرمز، نوبت به بهرام | گشتاسب، بهمن، داراىِ اكبر (دارى بهمن)، دارابن دارا (داراى اصغر)، اسكندر، اردشير بابكان، شاپور بن اردشير و هرمز بن شاپور بن اردشير هر يك پس از ديگرى بر تخت پادشاهى ايران نشستند. پس از هرمز، نوبت به بهرام رسيدو او به رويارويى با مانى پرداخت؛ يعنى نخست گرايشى به وى نشان داد؛ اما با فريبكارى، او و پيروانش را كشت. هنگامى كه هرمز درگذشت، يكى از زنان او باردار بود. از اينرو، تاج شاهى را بر سر وى آويختند تا اينكه فرزندى به نام ذوالاكتاف زاييد. او نخست به ديار عرب رفت و به كشتن شمارى از آنان پرداخت و كتفهاى برخى از آنان را شكافت و از اينرو، ذوالاكتاف خوانده شد. | ||
پس از او يزدجرد اثيم (بزهكار) روى كار آمد كه به دليل خونريزى و گرفتن مال مردم چنين نام گرفت و سرانجام بر اثر لگد اسبى، درگذشت. بهرام گور، فرزند او بود كه در باديه عرب نزد نعمان بن منذر بزرگ شد و هنگامى كه به بلوغ | پس از او يزدجرد اثيم (بزهكار) روى كار آمد كه به دليل خونريزى و گرفتن مال مردم چنين نام گرفت و سرانجام بر اثر لگد اسبى، درگذشت. بهرام گور، فرزند او بود كه در باديه عرب نزد نعمان بن منذر بزرگ شد و هنگامى كه به بلوغ رسيداز شاه شدن كسرا در ايران خشمگين شد و با پشتيبانى نعمان و سپاهى از عربان به تيسفون آمد و به غارت و كشتن دست زد و شاه شد. او فرزندى به نام يزدجرد داشت كه «سليم» يا نرم لقب گرفت و به گفته نويسنده اثرى يادشدنى از او نمانده است؛ اما هرمز و فيروز (پسران او) پس از مرگ پدرشان با يكديگر منازعه كردند و سرانجام فيروز بر هرمز چيره شد و به حكومت رسيد. وى دو پسر به نامهاى پلاش و قباد داشت و به گفته نويسنده، پيدايى مزدك از روىدادهاى مهم دوران قباد بود. | ||
آخرين بخش كتاب، «ذكر پادشاهى انوشيروان بن قباد و صفت عدل» اوست كه نويسنده در آن به دادگرى وى، كشته شدن مزدك، وزيرى بوذرجمهر و ولادت حضرت رسولاكرم(ص) در روزگار او اشاره مىكند. | آخرين بخش كتاب، «ذكر پادشاهى انوشيروان بن قباد و صفت عدل» اوست كه نويسنده در آن به دادگرى وى، كشته شدن مزدك، وزيرى بوذرجمهر و ولادت حضرت رسولاكرم(ص) در روزگار او اشاره مىكند. |
ویرایش