پرش به محتوا

ابن میثم، میثم بن علی: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'سيد ' به 'سيد‌‎'
جز (جایگزینی متن - 'براى' به 'برای')
جز (جایگزینی متن - 'سيد ' به 'سيد‌‎')
خط ۴۵: خط ۴۵:
==کسب علم و دانش==
==کسب علم و دانش==


وی نزد ابوالسعادات اسعد بن عبدالقاهر بن اسعد اصفهانى و كمال‌الدين على بن سليمان بحرانى دانش آموخت. اگرچه در منابع اشارتى به محل تحصيلات او نشده، ولى محتملاً در عراق و در مراكز تجمع شيعيان مانند حله به تحصيل علم پرداخت. اما ظاهراً پس از آن به بحرين بازگشت و گوشۀ عزلت برگزيد تا آنكه دانشمندان عراق، خاصه اهل حله كه او را مردى دانشمند مى شمردند، از او خواستند كه به تربيت شاگردان و تأليف و تصنيف بپردازد. ابن ميثم در آغاز از سفر تن زد، اما سپس به عراق رفت و به احتمال قوى در حله اقامت گزيد. كسانى كه از او روايت كرده‌اند مانند سيد عبدالكريم بن طاووس حلى و [[علامه حلی، حسن بن یوسف|علامۀ حلى]] اهل حله هستند. وى با [[نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد|خواجه نصيرالدين طوسى]] معاصر بود و گفته‌اند كه خواجه نزد او فقه مى خواند و ابن ميثم در كلام شاگرد خواجه بوده‌است. در واقع شهرت عمدۀ ابن ميثم در كلام است و حتى در شرحى كه بر نهج‌البلاغة نوشته، روش كلامى و فلسفى در پيش گرفته‌است.  
وی نزد ابوالسعادات اسعد بن عبدالقاهر بن اسعد اصفهانى و كمال‌الدين على بن سليمان بحرانى دانش آموخت. اگرچه در منابع اشارتى به محل تحصيلات او نشده، ولى محتملاً در عراق و در مراكز تجمع شيعيان مانند حله به تحصيل علم پرداخت. اما ظاهراً پس از آن به بحرين بازگشت و گوشۀ عزلت برگزيد تا آنكه دانشمندان عراق، خاصه اهل حله كه او را مردى دانشمند مى شمردند، از او خواستند كه به تربيت شاگردان و تأليف و تصنيف بپردازد. ابن ميثم در آغاز از سفر تن زد، اما سپس به عراق رفت و به احتمال قوى در حله اقامت گزيد. كسانى كه از او روايت كرده‌اند مانند سيد‌‎عبدالكريم بن طاووس حلى و [[علامه حلی، حسن بن یوسف|علامۀ حلى]] اهل حله هستند. وى با [[نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد|خواجه نصيرالدين طوسى]] معاصر بود و گفته‌اند كه خواجه نزد او فقه مى خواند و ابن ميثم در كلام شاگرد خواجه بوده‌است. در واقع شهرت عمدۀ ابن ميثم در كلام است و حتى در شرحى كه بر نهج‌البلاغة نوشته، روش كلامى و فلسفى در پيش گرفته‌است.  


وى در طرح مسائل و سبک  استدلال به روش خواجه نصيرالدين در تجريد الاعتقاد نظر داشته و مستند استدلالهاى او، برخلاف [[علامه حلی، حسن بن یوسف|علامۀ حلى]]، بيشتر عقل است نه نقل: اگرچه از نظر چيرگى بر همۀ آراء و عقايد گونه‌گون متكلمان از [[علامه حلی، حسن بن یوسف|علامۀ حلى]] ضعيف تر مى نمايد.  
وى در طرح مسائل و سبک  استدلال به روش خواجه نصيرالدين در تجريد الاعتقاد نظر داشته و مستند استدلالهاى او، برخلاف [[علامه حلی، حسن بن یوسف|علامۀ حلى]]، بيشتر عقل است نه نقل: اگرچه از نظر چيرگى بر همۀ آراء و عقايد گونه‌گون متكلمان از [[علامه حلی، حسن بن یوسف|علامۀ حلى]] ضعيف تر مى نمايد.  
خط ۵۱: خط ۵۱:
ابن ميثم، معرفت و شناخت خدا را عقلاً واجب دانسته و بر آن است كه اين معرفت از روى تقليد و به موجب نقل قابل حصول نيست. وى ظاهراً در باب اثبات صانع، نظر معتزله را بر اشاعره برترى داده‌است. وى در باب نبوت، سبک  دقيق فلسفى در پيش گرفته و آن را به مطالب «ما، هل، لِمَ، كيف و من» تطبيق داده و بيان كرده‌است. دربارۀ حشر و معاد نظر ابوالحسن بصرى را پذيرفته و بر آن است كه اجزاء اصليۀ انسان كه تحول و تغيير نمى يابد، محشور مى شود.  
ابن ميثم، معرفت و شناخت خدا را عقلاً واجب دانسته و بر آن است كه اين معرفت از روى تقليد و به موجب نقل قابل حصول نيست. وى ظاهراً در باب اثبات صانع، نظر معتزله را بر اشاعره برترى داده‌است. وى در باب نبوت، سبک  دقيق فلسفى در پيش گرفته و آن را به مطالب «ما، هل، لِمَ، كيف و من» تطبيق داده و بيان كرده‌است. دربارۀ حشر و معاد نظر ابوالحسن بصرى را پذيرفته و بر آن است كه اجزاء اصليۀ انسان كه تحول و تغيير نمى يابد، محشور مى شود.  


به هر حال ابن ميثم در روزگار خود چندان شهرت داشته كه او را با صفاتى چون فيلسوف، محقق و زبدۀ فقها و محدثان و متكلم ماهر و صف كرده و [[طریحی، فخرالدین بن محمد|طريحى]] او را در فقه، چون خواجه نصيرالدين در كلام دانسته‌است. همچنين سليمان ماحوزى بحرانى به درخواست شاگردان و دوستان، رساله‌اى در شرح حال او به نام السلافة البهية في الترجمة الميثمية پرداخته‌است. به گفتۀ همو فقيهان و محدثان و متكلمان و اديبان به آراء و روايات ابن ميثم، به تصريح يا به اشاره استناد جسته‌اند. از جمله گفته‌اند مراد [[جرجانی، علی بن محمد|ميرسيد شريف جرجانى]] از «بعض الافاضل» در حاشيۀ مطول [[تفتازانی، مسعود بن عمر|تفتازانى]] به تصريح فاضل چلبى شارح ديگر مطول، كمال‌ الدين ابن ميثم بحرانى است.  
به هر حال ابن ميثم در روزگار خود چندان شهرت داشته كه او را با صفاتى چون فيلسوف، محقق و زبدۀ فقها و محدثان و متكلم ماهر و صف كرده و [[طریحی، فخرالدین بن محمد|طريحى]] او را در فقه، چون خواجه نصيرالدين در كلام دانسته‌است. همچنين سليمان ماحوزى بحرانى به درخواست شاگردان و دوستان، رساله‌اى در شرح حال او به نام السلافة البهية في الترجمة الميثمية پرداخته‌است. به گفتۀ همو فقيهان و محدثان و متكلمان و اديبان به آراء و روايات ابن ميثم، به تصريح يا به اشاره استناد جسته‌اند. از جمله گفته‌اند مراد [[جرجانی، علی بن محمد|ميرسيد‌‎شريف جرجانى]] از «بعض الافاضل» در حاشيۀ مطول [[تفتازانی، مسعود بن عمر|تفتازانى]] به تصريح فاضل چلبى شارح ديگر مطول، كمال‌ الدين ابن ميثم بحرانى است.  


==وفات==
==وفات==
خط ۶۵: خط ۶۵:
===الف- چاپى===
===الف- چاپى===


اختيار مصباح السالكين، خلاصۀ شرح بزرگ نهج‌البلاغة وى است كه آن را به اشاره عطاملك جوینى برای دو فرزند او نظام‌الدين محمد و مظفر‌ الدين على تأليف كرد. اين کتاب به ویرايش [[امینی، محمد هادی|محمد هادى امينى]] به چاپ رسيده‌است؛ شرح المائة كلمة لنهج‌البلاغة كه كنتورى نام اصلى آن را منهاج العارفين ذكر كرده و [[آقابزرگ تهرانی، محمدمحسن|آقابزرگ]] از نسخه‌هاى آن در کتابهاى اهدايى مشكوة و کتابخانۀ كاشف الغطا ياد كرده. اين کتاب در 1390ق به كوشش [[محدث، جلال‌الدین|محدث ارموى]] در قم چاپ و منتشر شده‌است؛ قواعد المرام في علم الكلام، كه آن را به اشارۀ عزالدين ابوالمظفر عبدالعزيز بن جعفر نيشابورى نوشت. اين کتاب به كوشش [[حسینی اشکوری، احمد|سيد احمد حسينى]] در قم(1398ق) چاپ شده‌است. نام ديگر آن القواعد الالهية في الكلام و الحكمة است(همان، 179/17)؛ مصباح السالكين يا شرح بزرگ نهج‌البلاغة كه در 1276ق به اهتمام آخوند ملامحمدباقردر تهران چاپ سنگى شد و بار ديگر در 1404ق در تهران به كوشش جمعى از محققان به نام شرح نهج‌البلاغة به چاپ رسيد. ابن ميثم خود در مقدمه آورده كه اين شرح را به تشویق و برای عطاملك جوینى نوشته‌است(شرح نهج‌البلاغة، 4/1).  
اختيار مصباح السالكين، خلاصۀ شرح بزرگ نهج‌البلاغة وى است كه آن را به اشاره عطاملك جوینى برای دو فرزند او نظام‌الدين محمد و مظفر‌ الدين على تأليف كرد. اين کتاب به ویرايش [[امینی، محمد هادی|محمد هادى امينى]] به چاپ رسيده‌است؛ شرح المائة كلمة لنهج‌البلاغة كه كنتورى نام اصلى آن را منهاج العارفين ذكر كرده و [[آقابزرگ تهرانی، محمدمحسن|آقابزرگ]] از نسخه‌هاى آن در کتابهاى اهدايى مشكوة و کتابخانۀ كاشف الغطا ياد كرده. اين کتاب در 1390ق به كوشش [[محدث، جلال‌الدین|محدث ارموى]] در قم چاپ و منتشر شده‌است؛ قواعد المرام في علم الكلام، كه آن را به اشارۀ عزالدين ابوالمظفر عبدالعزيز بن جعفر نيشابورى نوشت. اين کتاب به كوشش [[حسینی اشکوری، احمد|سيد‌‎احمد حسينى]] در قم(1398ق) چاپ شده‌است. نام ديگر آن القواعد الالهية في الكلام و الحكمة است(همان، 179/17)؛ مصباح السالكين يا شرح بزرگ نهج‌البلاغة كه در 1276ق به اهتمام آخوند ملامحمدباقردر تهران چاپ سنگى شد و بار ديگر در 1404ق در تهران به كوشش جمعى از محققان به نام شرح نهج‌البلاغة به چاپ رسيد. ابن ميثم خود در مقدمه آورده كه اين شرح را به تشویق و برای عطاملك جوینى نوشته‌است(شرح نهج‌البلاغة، 4/1).  


===ب- خطى و آثار يافت نشده===
===ب- خطى و آثار يافت نشده===
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش