پرش به محتوا

اسناد و مکاتبات تاریخی ایران از تیمور تا شاه اسماعیل: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'براى' به 'برای'
جز (جایگزینی متن - 'پايان' به 'پایان')
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
جز (جایگزینی متن - 'براى' به 'برای')
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خط ۳۶: خط ۳۶:
از 772 تا 807 در اين فاصله كشور ايران دچار تحولات و اغتشاشات و هرج و مرج‌هاى فراوان بود. امراى محلى و سلسله‌هاى كوچك و بزرگى كه در سراسر ايران پراكنده بودند؛ مثل آل‌جلاير در آذربايجان و عراق عرب و آل‌مبارز در فارس و اصفهان و کرمان و آل‌كرت و سربداران در خراسان و سادات كاركيا در مازندران به سابقه جاه‌طلبى و حرص فراوان در جمع مال و توسعه قلمرو حكومتى دائما با يكديگر در مبارزه بودند و حتى افراد هر سلسله به قصد جان يكديگر قيام مى‌نمودند، كما اين كه سلطنت پنجاه ساله آل‌مظفر پر است، از اين گونه فجايع شرم‌آور. امير مبارزالدين محمد قصد جان پسران خود شاه شجاع و شاه محمود نمود؛ ولى پسران بر او سبقت گرفتند و او را كور كرده، به زندان افكندند و سپس با هم به نزاع برخاستند و شاه شجاع پسر خود سلطان شبلى را كور كرد و شاه منصور پسر عم خود زين‌العابدين را كور نمود و با عموهاى خويش به جنگ برخاست. همچنين است، دوره سلطنت آل‌جلاير كه سلطان احمد برادر خويش را به قتل آورد و خود سلطنتى ننگين پيش گرفت.
از 772 تا 807 در اين فاصله كشور ايران دچار تحولات و اغتشاشات و هرج و مرج‌هاى فراوان بود. امراى محلى و سلسله‌هاى كوچك و بزرگى كه در سراسر ايران پراكنده بودند؛ مثل آل‌جلاير در آذربايجان و عراق عرب و آل‌مبارز در فارس و اصفهان و کرمان و آل‌كرت و سربداران در خراسان و سادات كاركيا در مازندران به سابقه جاه‌طلبى و حرص فراوان در جمع مال و توسعه قلمرو حكومتى دائما با يكديگر در مبارزه بودند و حتى افراد هر سلسله به قصد جان يكديگر قيام مى‌نمودند، كما اين كه سلطنت پنجاه ساله آل‌مظفر پر است، از اين گونه فجايع شرم‌آور. امير مبارزالدين محمد قصد جان پسران خود شاه شجاع و شاه محمود نمود؛ ولى پسران بر او سبقت گرفتند و او را كور كرده، به زندان افكندند و سپس با هم به نزاع برخاستند و شاه شجاع پسر خود سلطان شبلى را كور كرد و شاه منصور پسر عم خود زين‌العابدين را كور نمود و با عموهاى خويش به جنگ برخاست. همچنين است، دوره سلطنت آل‌جلاير كه سلطان احمد برادر خويش را به قتل آورد و خود سلطنتى ننگين پيش گرفت.


به هر حال اين كشمكش‌هاى پياپى كه براى مردم ستمديده كشور ما نتيجه‌اى جز خرابى و بدبختى و قحط و غلا چيزى در پى نداشت، به قدرى مردم صاحب نظر و حساس را متأثر و رنجيده خاطر و نوميد نمود كه كالمستغيث من الرمضاء بالنار از خداوند بناله و الحاح مى‌خواستند كه صاحب قدرتى ظاهر شود تا بدين جنگ‌ها و انقلابات و پدركشى‌ها و برادركشى‌ها خاتمه دهد و حتى مردى؛ چون حافظ با آن همه وارستگى و بلند نظرى بر اثر خستگى و تألمات روحى از اين حوادث پياپى و ناگوار، وقتى كه مى‌شنود در ماوراءالنهر مردى به نام تيمور پيدا شده و در سمرقند قدرتى يافته است، آمدن او را آرزو مى‌كند و به زبان حال مى‌گويد.
به هر حال اين كشمكش‌هاى پياپى كه برای مردم ستمديده كشور ما نتيجه‌اى جز خرابى و بدبختى و قحط و غلا چيزى در پى نداشت، به قدرى مردم صاحب نظر و حساس را متأثر و رنجيده خاطر و نوميد نمود كه كالمستغيث من الرمضاء بالنار از خداوند بناله و الحاح مى‌خواستند كه صاحب قدرتى ظاهر شود تا بدين جنگ‌ها و انقلابات و پدركشى‌ها و برادركشى‌ها خاتمه دهد و حتى مردى؛ چون حافظ با آن همه وارستگى و بلند نظرى بر اثر خستگى و تألمات روحى از اين حوادث پياپى و ناگوار، وقتى كه مى‌شنود در ماوراءالنهر مردى به نام تيمور پيدا شده و در سمرقند قدرتى يافته است، آمدن او را آرزو مى‌كند و به زبان حال مى‌گويد.


سرانجام «ترك سمرقندى» به ايران لشكر كشيد و از سرهاى هفتاد هزار نفر از مردم اصفهان كله منار ساخت و در فارس دمار از روزگار آل‌مظفر برآورد و پس از درهم شكستن شاه منصور، كليه افراد خاندان مظفرى را باردو خواند و در قصبه ماهيار قمشه صغير و كبير آنان را از دم تيغ گذرانيد و سپس ساير سلسله‌هاى محلى را نيز برافكند و بر سراسر ايران دست يافت.
سرانجام «ترك سمرقندى» به ايران لشكر كشيد و از سرهاى هفتاد هزار نفر از مردم اصفهان كله منار ساخت و در فارس دمار از روزگار آل‌مظفر برآورد و پس از درهم شكستن شاه منصور، كليه افراد خاندان مظفرى را باردو خواند و در قصبه ماهيار قمشه صغير و كبير آنان را از دم تيغ گذرانيد و سپس ساير سلسله‌هاى محلى را نيز برافكند و بر سراسر ايران دست يافت.
خط ۴۶: خط ۴۶:
در ضمن اشاره كلى به حوادث تاريخى اين عصر نمى‌توان، از اشاره به دو سلسله تركمان آق قويونلو و قراقويونلو خوددارى كرد.
در ضمن اشاره كلى به حوادث تاريخى اين عصر نمى‌توان، از اشاره به دو سلسله تركمان آق قويونلو و قراقويونلو خوددارى كرد.


امير قرايوسف تركمان قرا قويونلو كه پدرانش در خدمت جلايريان بودند، در شهر وان بساط حكومتى فراهم آورده بود و به امر تيمور گردن نمى‌نهاد. تيمور براى قلع و قمع وى و سلطان احمد جلاير لشكر كشيد و آن دو به سلطان ايلدرم بايزيد عثمانى پناه بردند. تيمور آنان را از سلطان عثمانى خواستار شد و چون ايلدرم بايزيد از تسليم آن دو امتناع نمود، جنگ بين اوزبكان و تركان درگرفت و جنگ با شكست و اسارت ايلدرم بايزيد خاتمه يافت.
امير قرايوسف تركمان قرا قويونلو كه پدرانش در خدمت جلايريان بودند، در شهر وان بساط حكومتى فراهم آورده بود و به امر تيمور گردن نمى‌نهاد. تيمور برای قلع و قمع وى و سلطان احمد جلاير لشكر كشيد و آن دو به سلطان ايلدرم بايزيد عثمانى پناه بردند. تيمور آنان را از سلطان عثمانى خواستار شد و چون ايلدرم بايزيد از تسليم آن دو امتناع نمود، جنگ بين اوزبكان و تركان درگرفت و جنگ با شكست و اسارت ايلدرم بايزيد خاتمه يافت.


اما به هر حال تيمور بر قرايوسف كه به مصر گريخته بود، دست نيافت. پس از مرگ تيمور قرا يوسف خود را بار ديگر به شروان رسانيد و ميران شاه فرزند تيمور را در جنگى به كشت و بر آذربايجان مستولى شد و در سال 813 بر سلطان احمد جلاير، دوست و هم پيمان قديمى خود، دست يافت و او را كه بر خلاف قول و قرار قبلى به بغداد اكتفا نكرده و همچنان چشم طمع به آذربايجان دوخته بود، به قتل رسانيد و ايران غربى و عراق عرب و ايران مركزى را تا حدود سلطانيه به دست گرفت. قرايوسف تا زنده بود، زير بار اطاعت تيمور و فرزندش شاهرخ نرفت و وقتى كه شاهرخ به قصد استيصال وى لشكر به آذربايجان كشيد، با آن كه قرايوسف سپاه فراوانى نداشت و فرزندانش او را تنها گذاشتند، از مقابله با شاهرخ نهراسيد و حمله او را پذيرا شد و به جلو وى شتافت؛ ولى قبل از مصاف با دشمن، در چمن اوجان فوت كرد.
اما به هر حال تيمور بر قرايوسف كه به مصر گريخته بود، دست نيافت. پس از مرگ تيمور قرا يوسف خود را بار ديگر به شروان رسانيد و ميران شاه فرزند تيمور را در جنگى به كشت و بر آذربايجان مستولى شد و در سال 813 بر سلطان احمد جلاير، دوست و هم پيمان قديمى خود، دست يافت و او را كه بر خلاف قول و قرار قبلى به بغداد اكتفا نكرده و همچنان چشم طمع به آذربايجان دوخته بود، به قتل رسانيد و ايران غربى و عراق عرب و ايران مركزى را تا حدود سلطانيه به دست گرفت. قرايوسف تا زنده بود، زير بار اطاعت تيمور و فرزندش شاهرخ نرفت و وقتى كه شاهرخ به قصد استيصال وى لشكر به آذربايجان كشيد، با آن كه قرايوسف سپاه فراوانى نداشت و فرزندانش او را تنها گذاشتند، از مقابله با شاهرخ نهراسيد و حمله او را پذيرا شد و به جلو وى شتافت؛ ولى قبل از مصاف با دشمن، در چمن اوجان فوت كرد.
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش