۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'وي' به 'وی') |
جز (جایگزینی متن - 'براى' به 'برای') |
||
خط ۴۱: | خط ۴۱: | ||
1. درباره تأسيس اين گروه، در اين امر كه اخوان الصفا در بصره نشئت يافتند ترديدى نداريم، اما بىشك به بغداد رفتند و در ديگر شهرها نيز پراكنده شدند. از اخوان الصفا، فقط نام پنج تن را مىدانيم كه قفطى آنان را بهعنوان مؤسسين جمعيت و مؤلفين رسائل نام برده است. نامهاى سايرين را نمىدانيم؛ فقط بر ما معلوم است كه تعدادشان زياد بوده و جمعيتى سازمانيافته بشمار مىرفتهاند.<ref>متن کتاب، ص26 و 27</ref> | 1. درباره تأسيس اين گروه، در اين امر كه اخوان الصفا در بصره نشئت يافتند ترديدى نداريم، اما بىشك به بغداد رفتند و در ديگر شهرها نيز پراكنده شدند. از اخوان الصفا، فقط نام پنج تن را مىدانيم كه قفطى آنان را بهعنوان مؤسسين جمعيت و مؤلفين رسائل نام برده است. نامهاى سايرين را نمىدانيم؛ فقط بر ما معلوم است كه تعدادشان زياد بوده و جمعيتى سازمانيافته بشمار مىرفتهاند.<ref>متن کتاب، ص26 و 27</ref> | ||
شايد مذهب اخوان الصفا، پيچيدهترين چيزى باشد كه فرد محقق، آن را از بطن آرا و عقايدشان به دست مىآورد و مهمترين امرى باشد كه به درك حقيقت وجودى آنان نايل مىگرداند. اخوان الصفا همچون قرمطيان به علوم دخيله توجه داشتند و قرآن را به رمز تأویل مىكردند و به تسامح و ميانهروى دعوت مىنمودند و جمعيتى سرى | شايد مذهب اخوان الصفا، پيچيدهترين چيزى باشد كه فرد محقق، آن را از بطن آرا و عقايدشان به دست مىآورد و مهمترين امرى باشد كه به درك حقيقت وجودى آنان نايل مىگرداند. اخوان الصفا همچون قرمطيان به علوم دخيله توجه داشتند و قرآن را به رمز تأویل مىكردند و به تسامح و ميانهروى دعوت مىنمودند و جمعيتى سرى برای نيل به هدف خویش تأسيس كردند و همچون اسماعيليان، فلسفه را با دين آميختند و معتقد به وحدت اديان و تعدد شريعتها شدند و در استناد امور به اعداد مبالغه كردند.<ref>همان، ص32</ref>نویسنده، معتقد است تعداد رسائل اخوان الصفا 51 عدد بوده و بهاشتباه يكى از رسالهها دو رساله فرض شده است.<ref>همان، ص38</ref>رسالهها مشتمل بر چهار بخش رياضى (14 رساله)، طبيعى (17 رساله)، بخش عقلى (10 رساله)، بخش قانونى (11 رساله) مىباشد.<ref>همان، ص39</ref> | ||
2. فلسفه اخوان الصفا: نویسنده در ابتداى اين بخش چنين مىنویسد: «در اين بررسى، متعرض علومى كه در رسايل اخوان الصفا آمده است نمىشویم؛ زيرا نه آنها مبتكر آن دانشها بودهاند و نه امروزه بخشى از فلسفه بشمار مىآيند. از منطق اخوان الصفا نيز سخنى به ميان نمىآوريم؛ زيرا آنچه آنها گفتهاند، تكرار همان مطلبى است كه مسلمانان از پيشينيان خود اقتباس كرده بودند. آنان ايساغوجى فرفوريوس و مقولات و عبارت و قياس و برهان [[ارسطو]] را گرفته و بهايجاز در آن سخن گفته و چيز جديدى بدان نيفزودند. ما همچنين، در طبقهبندى آرا و عقايد اخوان الصفا، پيرو خود آنها نيستيم، بلكه اين آرا و عقايد را به پارهاى از موضوعات كلى بازمىگردانيم و سپس آن را به شكل مكتبى نظاميافته و انديشههايى واضح و آشكار، عرضه مىداريم».<ref>ر. ك: همان، ص43</ref>مهمترين موضوعات مورد اشاره در اين بخش عبارتند از: خدا، فيض، انسان، اخلاق.<ref>همان، ص43 - 57</ref> | 2. فلسفه اخوان الصفا: نویسنده در ابتداى اين بخش چنين مىنویسد: «در اين بررسى، متعرض علومى كه در رسايل اخوان الصفا آمده است نمىشویم؛ زيرا نه آنها مبتكر آن دانشها بودهاند و نه امروزه بخشى از فلسفه بشمار مىآيند. از منطق اخوان الصفا نيز سخنى به ميان نمىآوريم؛ زيرا آنچه آنها گفتهاند، تكرار همان مطلبى است كه مسلمانان از پيشينيان خود اقتباس كرده بودند. آنان ايساغوجى فرفوريوس و مقولات و عبارت و قياس و برهان [[ارسطو]] را گرفته و بهايجاز در آن سخن گفته و چيز جديدى بدان نيفزودند. ما همچنين، در طبقهبندى آرا و عقايد اخوان الصفا، پيرو خود آنها نيستيم، بلكه اين آرا و عقايد را به پارهاى از موضوعات كلى بازمىگردانيم و سپس آن را به شكل مكتبى نظاميافته و انديشههايى واضح و آشكار، عرضه مىداريم».<ref>ر. ك: همان، ص43</ref>مهمترين موضوعات مورد اشاره در اين بخش عبارتند از: خدا، فيض، انسان، اخلاق.<ref>همان، ص43 - 57</ref> |
ویرایش