پرش به محتوا

الأربعون حديثاَ (شيخ بهایى): تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۲۶ سپتامبر ۲۰۱۸
جز
جایگزینی متن - 'براى' به 'برای'
جز (جایگزینی متن - 'پايان' به 'پایان')
جز (جایگزینی متن - 'براى' به 'برای')
خط ۳۵: خط ۳۵:
كتاب با دو مقدمه از محقق و نويسنده آغاز و مطالب، دربردارنده مجموعا چهل حديث مى‌باشد.
كتاب با دو مقدمه از محقق و نويسنده آغاز و مطالب، دربردارنده مجموعا چهل حديث مى‌باشد.


[[شیخ بهایی، محمد بن حسین|شيخ بهايى]] در اين اثر، در كنار گزينش ويژه اخبار و احاديث معصومين(ع) كه براى سطح عموم مردم قابل استفاده باشد، شرحى روان و كامل و گاهى تخصصى از روايات، در اختيار مخاطبين قرار داده است.<ref>[http://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/365041 هاشم‌زاده، سيد حجت، ص113]</ref>
[[شیخ بهایی، محمد بن حسین|شيخ بهايى]] در اين اثر، در كنار گزينش ويژه اخبار و احاديث معصومين(ع) كه برای سطح عموم مردم قابل استفاده باشد، شرحى روان و كامل و گاهى تخصصى از روايات، در اختيار مخاطبين قرار داده است.<ref>[http://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/365041 هاشم‌زاده، سيد حجت، ص113]</ref>


روش وى در فقه الحديث، استفاده از آراى علماى كهن در لغت، ذكر نظريات ديگر بزرگان و حتى معاصرين در مفاهيم دينى و نقل و نقد آراى آنان است.<ref>[http://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/365041 همان]</ref>
روش وى در فقه الحديث، استفاده از آراى علماى كهن در لغت، ذكر نظريات ديگر بزرگان و حتى معاصرين در مفاهيم دينى و نقل و نقد آراى آنان است.<ref>[http://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/365041 همان]</ref>
خط ۵۲: خط ۵۲:
مؤلف در شرح حديث اول، مطالب مفيدى را در مورد حديث و روايت بيان كرده است كه به‌اختصار، ذكر مى‌كنيم. او واژه حديث را در لغت، مرادف سخن دانسته و معتقد است از اين جهت به آن حديث مى‌گويند كه به‌تدريج و جزءبه‌جزء به وجود مى‌آيد و در اصطلاح، سخن خاصى است از پيامبر(ص) يا امام(ع) يا صحابى يا تابعى يا كسى كه در خط آنها گام برمى‌دارد و گفتار يا كردار يا تقرير آنها را حكايت مى‌كند.<ref>متن كتاب، ص66</ref>
مؤلف در شرح حديث اول، مطالب مفيدى را در مورد حديث و روايت بيان كرده است كه به‌اختصار، ذكر مى‌كنيم. او واژه حديث را در لغت، مرادف سخن دانسته و معتقد است از اين جهت به آن حديث مى‌گويند كه به‌تدريج و جزءبه‌جزء به وجود مى‌آيد و در اصطلاح، سخن خاصى است از پيامبر(ص) يا امام(ع) يا صحابى يا تابعى يا كسى كه در خط آنها گام برمى‌دارد و گفتار يا كردار يا تقرير آنها را حكايت مى‌كند.<ref>متن كتاب، ص66</ref>


نويسنده در مورد تقطيع روايت، قائل به جواز است و تقطيع حديث را در مواردى كه جملات متعدد در متن باشد، ولى آن طور به هم وابسته نباشند كه خللى در معنا ايجاد شود، جايز مى‌داند. در كتاب هم در چند موضع، احاديث را به‌صورت كامل ذكر نكرده، ولى به تقطيع آن اشاره كرده است. براى نمونه، در يك جا، حديثى در باب مجالست با اهل معاصى، از كتاب شريف «[[الکافی|كافى]]» نقل كرده است.<ref>[http://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/365041 هاشم‌زاده، سيد حجت، ص115]</ref>
نويسنده در مورد تقطيع روايت، قائل به جواز است و تقطيع حديث را در مواردى كه جملات متعدد در متن باشد، ولى آن طور به هم وابسته نباشند كه خللى در معنا ايجاد شود، جايز مى‌داند. در كتاب هم در چند موضع، احاديث را به‌صورت كامل ذكر نكرده، ولى به تقطيع آن اشاره كرده است. برای نمونه، در يك جا، حديثى در باب مجالست با اهل معاصى، از كتاب شريف «[[الکافی|كافى]]» نقل كرده است.<ref>[http://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/365041 هاشم‌زاده، سيد حجت، ص115]</ref>


[[شیخ بهایی، محمد بن حسین|شيخ بهايى]] كوشيده است تا براى شرح و توضيح معانى روايات، از آيات و احاديث ديگر مدد جويد و براى اين منظور، بيشتر از كتب اربعه، بهره جسته است، اگرچه در برخى موارد، از منابع اهل سنت نيز استفاده كرده است.<ref>[http://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/365041 همان، ص116]</ref>
[[شیخ بهایی، محمد بن حسین|شيخ بهايى]] كوشيده است تا برای شرح و توضيح معانى روايات، از آيات و احاديث ديگر مدد جويد و برای اين منظور، بيشتر از كتب اربعه، بهره جسته است، اگرچه در برخى موارد، از منابع اهل سنت نيز استفاده كرده است.<ref>[http://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/365041 همان، ص116]</ref>


روش فقه‌الحديثى نويسنده با ذكر نمونه‌هايى از كتاب، عبارتند از:
روش فقه‌الحديثى نويسنده با ذكر نمونه‌هايى از كتاب، عبارتند از:
خط ۶۳: خط ۶۳:
#الطاغوت: در اصل «طغووت» بر وزن فعلوت، از ماده طغيان است و آن، تجاوز از حد است و ريشه آن، «طيغوت» مى‌باشد و.<ref>[http://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/365041 همان]</ref>
#الطاغوت: در اصل «طغووت» بر وزن فعلوت، از ماده طغيان است و آن، تجاوز از حد است و ريشه آن، «طيغوت» مى‌باشد و.<ref>[http://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/365041 همان]</ref>


ب)- توضيح مطالب صرفى و نحوى: [[شیخ بهایی، محمد بن حسین|شيخ بهايى]]، براى تفهيم بهتر حديث، از علم صرف و نحو، كامل بهره برده است؛ به‌عنوان نمونه، به ذكر نقل قول‌هايى از نحويون، به‌خصوص [[زمخشری، محمود بن عمر|زمخشرى]] اكتفا مى‌كنيم:
ب)- توضيح مطالب صرفى و نحوى: [[شیخ بهایی، محمد بن حسین|شيخ بهايى]]، برای تفهيم بهتر حديث، از علم صرف و نحو، كامل بهره برده است؛ به‌عنوان نمونه، به ذكر نقل قول‌هايى از نحويون، به‌خصوص [[زمخشری، محمود بن عمر|زمخشرى]] اكتفا مى‌كنيم:
#قربه نجيا: نجي بر وزن فعيل، از باب «ناجى يناجي مناجاة» و آن، گفتگوى سرى و پنهانى و رازگويى است و امكان دارد كه مصدر قرار داده شود و درهرصورت، حال است از فاعل قرب يا مفعول آن.<ref>[http://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/365041 همان، ص119]</ref>
#قربه نجيا: نجي بر وزن فعيل، از باب «ناجى يناجي مناجاة» و آن، گفتگوى سرى و پنهانى و رازگويى است و امكان دارد كه مصدر قرار داده شود و درهرصورت، حال است از فاعل قرب يا مفعول آن.<ref>[http://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/365041 همان، ص119]</ref>
#إن من عبادي، من لا يصلحه إلا الفقر: صناعت ادبى و نحوى، ايجاب مى‌كند كه موصول، اسم «إن» باشد و جار و مجرور (من عبادي) خبر آن، ولى پوشيده نيست كه مقصود، آن نيست كه خبر دهد آن كه جز فقر به صلاحش نيست... پس اولى اين است كه ظرف، اسم «إن» و موصول، خبر آن باشد؛ هرچند كه خلاف متعارف بين نحويون است.<ref>[http://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/365041 همان]</ref>
#إن من عبادي، من لا يصلحه إلا الفقر: صناعت ادبى و نحوى، ايجاب مى‌كند كه موصول، اسم «إن» باشد و جار و مجرور (من عبادي) خبر آن، ولى پوشيده نيست كه مقصود، آن نيست كه خبر دهد آن كه جز فقر به صلاحش نيست... پس اولى اين است كه ظرف، اسم «إن» و موصول، خبر آن باشد؛ هرچند كه خلاف متعارف بين نحويون است.<ref>[http://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/365041 همان]</ref>
#أشهر قلائل: با آنكه «أشهر»، از صيغه‌هاى جمع قله است و خود افاده معناى قلت مى‌كند، توصيف آن با «قلائل»، براى تأكيد و مبالغه كمى ايام است و كنايه از آن است كه عدد ماه‌هاى مذكور، كمتر به «سه» كه اقل مراتب جمع قله است، نزدیک ‌تر مى‌باشد.<ref>[http://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/365041 همان]</ref>
#أشهر قلائل: با آنكه «أشهر»، از صيغه‌هاى جمع قله است و خود افاده معناى قلت مى‌كند، توصيف آن با «قلائل»، برای تأكيد و مبالغه كمى ايام است و كنايه از آن است كه عدد ماه‌هاى مذكور، كمتر به «سه» كه اقل مراتب جمع قله است، نزدیک ‌تر مى‌باشد.<ref>[http://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/365041 همان]</ref>


[[شیخ بهایی، محمد بن حسین|شيخ بهايى]]، در كنار استفاده از آيات قرآن و احاديث معصومين(ع)، به‌مناسبت بحث، از اشعار و داستان يا حكايت هم، براى شرح روايات، كمك جسته است.<ref>[http://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/365041 همان، ص20]</ref>
[[شیخ بهایی، محمد بن حسین|شيخ بهايى]]، در كنار استفاده از آيات قرآن و احاديث معصومين(ع)، به‌مناسبت بحث، از اشعار و داستان يا حكايت هم، برای شرح روايات، كمك جسته است.<ref>[http://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/365041 همان، ص20]</ref>


ج)- نظر [[شیخ بهایی، محمد بن حسین|شيخ بهايى]] درباره جعل حديث: وى انگيزه‌هاى وضع و جعل حديث را وصول به نيات پليد و مقاصد شوم، براى رسيدن به تقرب به درگاه ملوك و سلاطين و ترويج مكاتب و مسلك‌هاى باطل و امثال آن، ذكر مى‌كند و حديث «قد كثرت علي الكذابة»، كه منسوب به پيامبر(ص) است را بهترين دليل بر وقوع جعل مى‌داند.
ج)- نظر [[شیخ بهایی، محمد بن حسین|شيخ بهايى]] درباره جعل حديث: وى انگيزه‌هاى وضع و جعل حديث را وصول به نيات پليد و مقاصد شوم، برای رسيدن به تقرب به درگاه ملوك و سلاطين و ترويج مكاتب و مسلك‌هاى باطل و امثال آن، ذكر مى‌كند و حديث «قد كثرت علي الكذابة»، كه منسوب به پيامبر(ص) است را بهترين دليل بر وقوع جعل مى‌داند.


او در ادامه بازبينى بر وجود احاديث متناقض و منافى همديگر، كه جمع بين آن‌ها ممكن نيست و يكى نمى‌تواند ناسخ ديگرى باشد را دليل مناسب ديگرى بر وجود احاديث جعلى فراوان مى‌داند.<ref>[http://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/365041 همان، ص122]</ref>
او در ادامه بازبينى بر وجود احاديث متناقض و منافى همديگر، كه جمع بين آن‌ها ممكن نيست و يكى نمى‌تواند ناسخ ديگرى باشد را دليل مناسب ديگرى بر وجود احاديث جعلى فراوان مى‌داند.<ref>[http://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/365041 همان، ص122]</ref>


د)- نقل مسائل اعتقادى و طرح مباحث كلامى، از جمله: «التي بين جنبيه»؛ «نفسى كه در اندرون و در دو طرف خود جا دارد»، گاهى از كلمه جنبيه، تصور مى‌شود كه نفس، تجرد ندارد، چون ظرف مكانى براى آن تعيين شده است، ولى درست است كه اين امر، دلالتى بر عدم تجرد ندارد، بلكه كنايه از كمال قرب و نزدیک ى آن است؛ چون تجرد نفس، قابل ترديد نيست و برهان‌هاى عقلى بر آن اقامه شده است و كتاب‌هاى آسمانى و اخبار نبوى بر آن اشاراتى دارند.<ref>[http://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/365041 همان، ص122]</ref>
د)- نقل مسائل اعتقادى و طرح مباحث كلامى، از جمله: «التي بين جنبيه»؛ «نفسى كه در اندرون و در دو طرف خود جا دارد»، گاهى از كلمه جنبيه، تصور مى‌شود كه نفس، تجرد ندارد، چون ظرف مكانى برای آن تعيين شده است، ولى درست است كه اين امر، دلالتى بر عدم تجرد ندارد، بلكه كنايه از كمال قرب و نزدیک ى آن است؛ چون تجرد نفس، قابل ترديد نيست و برهان‌هاى عقلى بر آن اقامه شده است و كتاب‌هاى آسمانى و اخبار نبوى بر آن اشاراتى دارند.<ref>[http://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/365041 همان، ص122]</ref>


ه)- نظرات خاص و نكات ويژه‌اى كه [[شیخ بهایی، محمد بن حسین|شيخ بهايى]]، در ذيل برخى روايات آورده است:
ه)- نظرات خاص و نكات ويژه‌اى كه [[شیخ بهایی، محمد بن حسین|شيخ بهايى]]، در ذيل برخى روايات آورده است:


#امانت‌دارى در نقل مطالب: مؤلف در هر كجاى كتاب كه از نظر كسى استفاده كرده، نام و منبع آن را به‌صورت كامل، ذكر كرده است؛ براى نمونه، در معناى واژه «يمن»، سه احتمال آورده است و در پایان مى‌گويد: اين وجوه سه‌گانه را [[طبرسی، فضل بن حسن|مرحوم طبرسى]] در «[[مجمع البيان في تفسير القرآن|مجمع البيان]]» آورده است.<ref>[http://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/365041 همان، ص123]</ref>
#امانت‌دارى در نقل مطالب: مؤلف در هر كجاى كتاب كه از نظر كسى استفاده كرده، نام و منبع آن را به‌صورت كامل، ذكر كرده است؛ برای نمونه، در معناى واژه «يمن»، سه احتمال آورده است و در پایان مى‌گويد: اين وجوه سه‌گانه را [[طبرسی، فضل بن حسن|مرحوم طبرسى]] در «[[مجمع البيان في تفسير القرآن|مجمع البيان]]» آورده است.<ref>[http://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/365041 همان، ص123]</ref>
#نقل قول از افراد مختلف و نقد آراى بزرگان.
#نقل قول از افراد مختلف و نقد آراى بزرگان.
#عمل به احاديث ضعيف.
#عمل به احاديث ضعيف.
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش