پرش به محتوا

ابن فارض، عمر بن علی: تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۲۶ سپتامبر ۲۰۱۸
جز
جایگزینی متن - 'براى' به 'برای'
جز (جایگزینی متن - 'وي' به 'وی')
جز (جایگزینی متن - 'براى' به 'برای')
خط ۳۹: خط ۳۹:
شيخ على، جامع ديوان ابن فارض، در ديباچه آن به نقل از منذرى مينویسد: «از ابن فارض درباره تاريخ ولادتش پرسيدم، پاسخ داد چهارم ذيقعده 577 در قاهره. از [[ابن خلکان، احمد بن محمد|ابن خلكان]] نيز چنين شنيدم»، ولى ظاهراً در اين‌جا شيخ على را سهوى روى داده است، زيرا اين سخن را نه تكمله منذرى تأييد مى‌كند و نه وفيات [[ابن خلکان، احمد بن محمد|ابن خلكان]] و اين هر دو ولادت ابن فارض را در 4 ذيقعده 576 ضبط كرده‌اند و قول ديگر مورخان نيز همين است.
شيخ على، جامع ديوان ابن فارض، در ديباچه آن به نقل از منذرى مينویسد: «از ابن فارض درباره تاريخ ولادتش پرسيدم، پاسخ داد چهارم ذيقعده 577 در قاهره. از [[ابن خلکان، احمد بن محمد|ابن خلكان]] نيز چنين شنيدم»، ولى ظاهراً در اين‌جا شيخ على را سهوى روى داده است، زيرا اين سخن را نه تكمله منذرى تأييد مى‌كند و نه وفيات [[ابن خلکان، احمد بن محمد|ابن خلكان]] و اين هر دو ولادت ابن فارض را در 4 ذيقعده 576 ضبط كرده‌اند و قول ديگر مورخان نيز همين است.


ابن فارض مقدمات علوم را نزد پدر فراگرفت. پدرش مردى عالم و زاهد و مدتى نايب الحكم ملك عزيز ايوبى در قاهره بود و گاهى فرزند خویش را هم با خود به مجالس حكم مى‌برد. زهد و ورع او موجب شد كه دعوت سلطان را براى تصدى منصب قاضى القضاتى نپذيرد و سرانجام از امور دولتى دست شوید و در جامع الازهر به ارشاد مردم مشغول شود.
ابن فارض مقدمات علوم را نزد پدر فراگرفت. پدرش مردى عالم و زاهد و مدتى نايب الحكم ملك عزيز ايوبى در قاهره بود و گاهى فرزند خویش را هم با خود به مجالس حكم مى‌برد. زهد و ورع او موجب شد كه دعوت سلطان را برای تصدى منصب قاضى القضاتى نپذيرد و سرانجام از امور دولتى دست شوید و در جامع الازهر به ارشاد مردم مشغول شود.


ابن فارض در قاهره به استماع حديث از بهاء الدين قاسم بن عساكر پرداخت و مذهب شافعى را برگزيد. سپس به تصوف روى آورد و به وادى «مستضعفين» در كوه مقطّم رفت و به رياضت و مجاهدت پرداخت. گویند روزى، هنگامى كه به قاهره بازگشته بود و قصد ورود به مدرسه «سيوفيه» داشت، پيرمرد بقالى را ديد كه برخلاف قاعده مقرر وضو مى‌گرفت. ابن فارض به قصد اعتراض با او به سخن گفتن پرداخت، ولى پيرمرد كه از اولياء الله بود، به او گفت كه‌اى عمر! گشايش كار تو در مصر نخواهد بود بلكه در مكه به مقصود خواهى رسيد و اكنون هنگام آن فرارسيده است.
ابن فارض در قاهره به استماع حديث از بهاء الدين قاسم بن عساكر پرداخت و مذهب شافعى را برگزيد. سپس به تصوف روى آورد و به وادى «مستضعفين» در كوه مقطّم رفت و به رياضت و مجاهدت پرداخت. گویند روزى، هنگامى كه به قاهره بازگشته بود و قصد ورود به مدرسه «سيوفيه» داشت، پيرمرد بقالى را ديد كه برخلاف قاعده مقرر وضو مى‌گرفت. ابن فارض به قصد اعتراض با او به سخن گفتن پرداخت، ولى پيرمرد كه از اولياء الله بود، به او گفت كه‌اى عمر! گشايش كار تو در مصر نخواهد بود بلكه در مكه به مقصود خواهى رسيد و اكنون هنگام آن فرارسيده است.
خط ۴۷: خط ۴۷:
از آن شيخ بقال ديگر سخنى در ميان نيست تا آن‌كه به گفته شيخ على، بعد از 15 سال روزى در باطن ابن فارض ندا مى‌دهد كه به قاهره بازآى و بر من نماز بگزار. ابن فارض به قاهره مى‌شتابد و بر جنازه او نماز مى‌گزارد و او را به ترتيبى كه خود وصيت كرده بود، در «قرافه»، در دامنه كوه مقطّم و در مسجد عارض به خاک  مى‌سپارد. شيخ على و اكثر تذكره‌نویسان، نام اين شيخ را نگفته و از او تنها به عنوان «شيخ بقال» ياد كرده‌اند، اما ابن زيات، نام او را شيخ ابوالحسن على بقال ضبط كرده است و ابن اياس او را به نام شيخ محمد بقال مى‌شناسد.
از آن شيخ بقال ديگر سخنى در ميان نيست تا آن‌كه به گفته شيخ على، بعد از 15 سال روزى در باطن ابن فارض ندا مى‌دهد كه به قاهره بازآى و بر من نماز بگزار. ابن فارض به قاهره مى‌شتابد و بر جنازه او نماز مى‌گزارد و او را به ترتيبى كه خود وصيت كرده بود، در «قرافه»، در دامنه كوه مقطّم و در مسجد عارض به خاک  مى‌سپارد. شيخ على و اكثر تذكره‌نویسان، نام اين شيخ را نگفته و از او تنها به عنوان «شيخ بقال» ياد كرده‌اند، اما ابن زيات، نام او را شيخ ابوالحسن على بقال ضبط كرده است و ابن اياس او را به نام شيخ محمد بقال مى‌شناسد.


ابن فارض، پس از بازگشت از حجاز، در صحن خطابه جامع الازهر ساكن شد. وى مورد احترام خاص سلاطين ايوبى و اميران و درباريان بود، ولى هرگز به دربار و درباريان روى خوش نشان نداد و در مجالس آنان حاضر نشد و هرگونه اقدامى را كه از طرف سلاطين براى نزدیک  شدن به او به عمل آمد، رد مى‌كرد.
ابن فارض، پس از بازگشت از حجاز، در صحن خطابه جامع الازهر ساكن شد. وى مورد احترام خاص سلاطين ايوبى و اميران و درباريان بود، ولى هرگز به دربار و درباريان روى خوش نشان نداد و در مجالس آنان حاضر نشد و هرگونه اقدامى را كه از طرف سلاطين برای نزدیک  شدن به او به عمل آمد، رد مى‌كرد.


از آثار او و نيز از آنچه درباره او نوشته‌اند، به روشنى برمى‌آيد كه وى يكى از درخشان‌ترين چهره‌هاى عرفان اسلامى بوده است، اما هرگز نمى‌توان او را يك صوفى به مفهوم متعارف آن به شمار آورد و در چهارچوب نظام تصوف خانقاهى قرار داد. چنان‌كه به گفته فرزندش، او لباس نيكو مى‌پوشيد و بوى خوش به كار مى‌برد و نيز در ديدارى كه با شيخ شهاب‌الدين سهروردى داشته است، سهروردى از وى مى‌خواهد كه اجازه دهد تا فرزندان او را خرقه بپوشاند و به طريقت خود درآورد، ولى او نخست نمى‌پذيرد و مى‌گوید كه «روش ما چنين نيست».
از آثار او و نيز از آنچه درباره او نوشته‌اند، به روشنى برمى‌آيد كه وى يكى از درخشان‌ترين چهره‌هاى عرفان اسلامى بوده است، اما هرگز نمى‌توان او را يك صوفى به مفهوم متعارف آن به شمار آورد و در چهارچوب نظام تصوف خانقاهى قرار داد. چنان‌كه به گفته فرزندش، او لباس نيكو مى‌پوشيد و بوى خوش به كار مى‌برد و نيز در ديدارى كه با شيخ شهاب‌الدين سهروردى داشته است، سهروردى از وى مى‌خواهد كه اجازه دهد تا فرزندان او را خرقه بپوشاند و به طريقت خود درآورد، ولى او نخست نمى‌پذيرد و مى‌گوید كه «روش ما چنين نيست».
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش