۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'كشورهاي' به 'كشورهای') |
جز (جایگزینی متن - 'براى' به 'برای') |
||
خط ۳۵: | خط ۳۵: | ||
==ساختار== | ==ساختار== | ||
کتاب، از يك «سرآغاز»، «سخنى با خواننده»، «سه فصل» و «ضميمه» تشكيل يافته است. مؤلف سعى كرده كه موارد مطرحشده در اين کتاب را بهصورتى تشريح كند كه ابهامى در ارائه مطالب | کتاب، از يك «سرآغاز»، «سخنى با خواننده»، «سه فصل» و «ضميمه» تشكيل يافته است. مؤلف سعى كرده كه موارد مطرحشده در اين کتاب را بهصورتى تشريح كند كه ابهامى در ارائه مطالب برای خواننده باقى نماند. وى بدون اينكه دچار توهم شود كه تنها او راست مىگويد و مىنويسد، به نگارش آنچه به نظرش حقيقت است اقدام مىكند. لذا در اين کتاب عرصه برای نقد علمى بىطرفانه باز است. همچنين اين مطلب كه تنها راه برای قرائت جديد از تاريخ عربى - اسلامى و بازنويسى آن، همين روش نقد است در اين کتاب كاملا قابل مشاهده است. | ||
==گزارش محتوا== | ==گزارش محتوا== | ||
خط ۴۲: | خط ۴۲: | ||
مؤلف در بخش آغازين کتاب حاضر، به معرفى ابتدايى [[نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد|خواجه نصيرالدين طوسى]]، تاريخ تولد و وفات، زادگاه، استادان و آثار او مىپردازد. | مؤلف در بخش آغازين کتاب حاضر، به معرفى ابتدايى [[نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد|خواجه نصيرالدين طوسى]]، تاريخ تولد و وفات، زادگاه، استادان و آثار او مىپردازد. | ||
سيد حسن امين در بخش بعدى، تحت عنوان «اقدامات خواجه | سيد حسن امين در بخش بعدى، تحت عنوان «اقدامات خواجه برای حفظ اسلام» از ارتباط خواجه با مغولان و اسماعيليان صحبت مىكند. او در اين بخش، بيان مىكند كه خواجه يكى از قربانيان يورش اول مغولان در زمان چنگيز بود و مجبور شد كه برای حفظ جان خود به همراه افراد بسيارى، قلاع اسماعيليه را پناهگاه امن خود سازد. | ||
او در اين بخش توضيح مىدهد كه خواجه در دومين حمله مغولان به فرماندهى هلاكوخان و پس از شكست اسماعيليان، به همراه دو تن ديگر، به سبب شهرتشان و نياز خانِ مغول به علم و تخصص آنان، جان سالم بهدربرد. طبق ديدگاه نويسنده، خواجه در اين زمان، دريافت كه پيروزى نظامى بر مغولان امكانپذير نيست؛ ازاينرو، به فعاليت فرهنگى گستردهاى دست زد و | او در اين بخش توضيح مىدهد كه خواجه در دومين حمله مغولان به فرماندهى هلاكوخان و پس از شكست اسماعيليان، به همراه دو تن ديگر، به سبب شهرتشان و نياز خانِ مغول به علم و تخصص آنان، جان سالم بهدربرد. طبق ديدگاه نويسنده، خواجه در اين زمان، دريافت كه پيروزى نظامى بر مغولان امكانپذير نيست؛ ازاينرو، به فعاليت فرهنگى گستردهاى دست زد و برای آنكه مغولان در عرصه فكرى نيز غلبه نيابند، كوشيد در مقام يك منجم، اعتماد مغولان را به خود جلب كند و در نتيجه، از كشته شدن مردم و بهويژه علما و از ميان رفتن کتابها جلوگيرى نمايد. | ||
نويسنده، سپس شايعه کتابسوزى در بغداد را مطرح مىكند و آنگاه به آثار مورخانى همچون [[رشیدالدین فضلالله|رشيدالدين فضلالله همدانى]]، [[ابوالفداء، اسماعیل بن علی|ابوالفداء]]، ذهبى و ابن عماد حنبلى اشاره مىنمايد كه هيچ ذكرى از کتابسوزى مغولان در بغداد در اين آثار به چشم نمىخورد. | نويسنده، سپس شايعه کتابسوزى در بغداد را مطرح مىكند و آنگاه به آثار مورخانى همچون [[رشیدالدین فضلالله|رشيدالدين فضلالله همدانى]]، [[ابوالفداء، اسماعیل بن علی|ابوالفداء]]، ذهبى و ابن عماد حنبلى اشاره مىنمايد كه هيچ ذكرى از کتابسوزى مغولان در بغداد در اين آثار به چشم نمىخورد. | ||
خط ۵۲: | خط ۵۲: | ||
نويسنده در پایان اين بخش، گفتار صاحبنظران درباره خواجه و جريان تأسيس «رصدخانه مراغه» و تشكيل انجمن علمى تحقيقات رياضى و دعوت دانشمندان از سراسر دنيا و استقبال آنان از اين دعوت را نقل مىكند. | نويسنده در پایان اين بخش، گفتار صاحبنظران درباره خواجه و جريان تأسيس «رصدخانه مراغه» و تشكيل انجمن علمى تحقيقات رياضى و دعوت دانشمندان از سراسر دنيا و استقبال آنان از اين دعوت را نقل مىكند. | ||
دكتر سيد حسن امين در بخش بعدى، تحت عنوان «مغولها»، از اولين حمله مغولها به ايران، خوارزم و حدود آن، علاءالدين محمد خوارزمشاه و بلندپروازىهاى او و اينكه چگونه او با جنايتى كه انجام داد زمينه را | دكتر سيد حسن امين در بخش بعدى، تحت عنوان «مغولها»، از اولين حمله مغولها به ايران، خوارزم و حدود آن، علاءالدين محمد خوارزمشاه و بلندپروازىهاى او و اينكه چگونه او با جنايتى كه انجام داد زمينه را برای حمله مغولها آماده كرد و همچنين از تلاش خوارزمشاه برای حمله به بغداد و ناكامى او سخن مىگويد. | ||
وى به مناسبت همزمانى حمله مغولها به سرزمينهاى شرق اسلامى، با حمله پنجم صليبىها به سرزمينهاى غرب اسلامى، گريزى به جنگهاى صليبى مىزند و نشان مىدهد كه چگونه سلاطين سهگانه ايوبى طى سالهاى 1244 و 1243 ميلادى استيلاى صليبىها بر حرم شريف را تثبيت مىكردند. | وى به مناسبت همزمانى حمله مغولها به سرزمينهاى شرق اسلامى، با حمله پنجم صليبىها به سرزمينهاى غرب اسلامى، گريزى به جنگهاى صليبى مىزند و نشان مىدهد كه چگونه سلاطين سهگانه ايوبى طى سالهاى 1244 و 1243 ميلادى استيلاى صليبىها بر حرم شريف را تثبيت مىكردند. | ||
خط ۶۸: | خط ۶۸: | ||
دكتر سيد حسن امين سپس به مناسبت، داستانهايى از فدائيان نزارى و عمليات ترور را كه آنها هدايت كردند، ذكر مىكند و به دليل ارتباط اين عمليات با قلعههاى تسخيرناپذيرى كه آنها داشتند، از مهمترين قلعههاى آنان ياد كرده، ويژگىهاى آنها را بيان مىكند. آنگاه تحت عنوان «چه كسى مغولها را تحريك كرد»، يادآور اين حقيقت مىشود كه در ميان مسلمانان، عدهاى بودند كه سركوب نزاريان را از سركوب مغولان ملحد لازمتر مىدانستند و ازاينرو، بهجاى مجهز شدن در مقابل مغولان، به سركوب نزاريان پرداختند. | دكتر سيد حسن امين سپس به مناسبت، داستانهايى از فدائيان نزارى و عمليات ترور را كه آنها هدايت كردند، ذكر مىكند و به دليل ارتباط اين عمليات با قلعههاى تسخيرناپذيرى كه آنها داشتند، از مهمترين قلعههاى آنان ياد كرده، ويژگىهاى آنها را بيان مىكند. آنگاه تحت عنوان «چه كسى مغولها را تحريك كرد»، يادآور اين حقيقت مىشود كه در ميان مسلمانان، عدهاى بودند كه سركوب نزاريان را از سركوب مغولان ملحد لازمتر مىدانستند و ازاينرو، بهجاى مجهز شدن در مقابل مغولان، به سركوب نزاريان پرداختند. | ||
استاد امين، | استاد امين، برای تكميل بحث، نظر يك نويسنده مبنى بر همپيمانى و اتحاد مغولها با صليبيان در حمله به جهان اسلام را مورد بررسى قرار مىدهد و مىگويد: «رغبت و اشتياق صليبيان در همپيمانى با مغولهاى بتپرست امرى مسلم است، اما سؤالى كه مطرح مىباشد اين است كه دليل رغبت و اشتياق مغولها به اين موضوع و انگيزه آنان چه بوده است؟». | ||
استاد در پاسخ به اين سؤال مىگويد: «منگوقاآن (رهبر مغولها در آن زمان) تصميم قطعى داشت كه راه چنگيز را در سيطره بر جهان از سر گيرد و كشورهاى اسلامى تنها بخشى از كشورهایى بودند كه وى تصميم داشت آنها را فتح كند، نه همه آنها». | استاد در پاسخ به اين سؤال مىگويد: «منگوقاآن (رهبر مغولها در آن زمان) تصميم قطعى داشت كه راه چنگيز را در سيطره بر جهان از سر گيرد و كشورهاى اسلامى تنها بخشى از كشورهایى بودند كه وى تصميم داشت آنها را فتح كند، نه همه آنها». | ||
خط ۸۰: | خط ۸۰: | ||
نويسنده سپس به چگونگى فعاليت اسماعيليان ايرانى در دوره قاجاريه مىپردازد و توضيح مىدهد كه پس از انقراض حكومت اسماعيليان نزارى به دست هلاكو در سال 654، پيروان مذهب اسماعيليه در ايران فعاليت خود را بهصورت پراكنده و پنهانى آغاز كردند. آنگاه در باب استتار امامان اسماعيلى و شهر «سلميه» و ارتباط آن با اسماعيليه و همچنين اسماعيليان يمن و در نهايت، ظهور امامان اسماعيلى توضيحاتى مىدهد و در پایان اين بخش، با استفاده از تحقيقاتى كه اخيراً درباره فاطميان انجام گرفته، تصويرى از حكومت فاطميان ارائه مىدهد و سخن را با گزيدهاى از ادبيات فاطميان پایان مىدهد. | نويسنده سپس به چگونگى فعاليت اسماعيليان ايرانى در دوره قاجاريه مىپردازد و توضيح مىدهد كه پس از انقراض حكومت اسماعيليان نزارى به دست هلاكو در سال 654، پيروان مذهب اسماعيليه در ايران فعاليت خود را بهصورت پراكنده و پنهانى آغاز كردند. آنگاه در باب استتار امامان اسماعيلى و شهر «سلميه» و ارتباط آن با اسماعيليه و همچنين اسماعيليان يمن و در نهايت، ظهور امامان اسماعيلى توضيحاتى مىدهد و در پایان اين بخش، با استفاده از تحقيقاتى كه اخيراً درباره فاطميان انجام گرفته، تصويرى از حكومت فاطميان ارائه مىدهد و سخن را با گزيدهاى از ادبيات فاطميان پایان مىدهد. | ||
استاد امين در آخرين بخش از اين کتاب، به ارتباط [[نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد|خواجه نصيرالدين طوسى]] و ابن علقمى در سقوط بغداد مىپردازد و گفتار نويسندهاى را كه با استناد به عبارات «حبيب السير» و [[رشیدالدین فضلالله|رشيدالدين فضلالله همدانى]] گفته است: «حادثه بغداد بنا بر مشاوره [[نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد|خواجه نصيرالدين طوسى]] از يكسو و وزير مكار (ابن علقمى)، كه راه را | استاد امين در آخرين بخش از اين کتاب، به ارتباط [[نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد|خواجه نصيرالدين طوسى]] و ابن علقمى در سقوط بغداد مىپردازد و گفتار نويسندهاى را كه با استناد به عبارات «حبيب السير» و [[رشیدالدین فضلالله|رشيدالدين فضلالله همدانى]] گفته است: «حادثه بغداد بنا بر مشاوره [[نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد|خواجه نصيرالدين طوسى]] از يكسو و وزير مكار (ابن علقمى)، كه راه را برای حمله مغولها هموار ساخت از سوى ديگر، اتفاق افتاد»، به نقد مىكشد و با استفاده از کتاب «الحوادث الجامعة» كه نويسندهاش معاصر آن حوادث بوده است، ثابت مىكند زمام امر سپاه خليفه اساساً در دست ابن علقمى نبوده، بلكه مسؤول سپاه خليفه ابتدا شرابى و پس از او، ايبك دواتدار صغير، دشمن ابن علقمى، بوده است و ابن علقمى كسى بوده كه توطئه دواتدار را به اطلاع خليفه رساند. از نظر استاد امين، همدستى ابن علقمى با هلاكوخان شايعهاى بود كه اراذل و اوباش شهر به تبعيت از دواتدار منتشر كردند. | ||
استاد سپس نمونههايى را كه اين شايعه در آثار آنها راه يافت، ذكر مىكند و فرازهايى از عبارات ابوشامه (م 665)، ذهبى (م 748)، عبدالله بن فضلالله شيرازى (م 729) و ابن شاكر كتبى (م 764) را نقل و نقد مىكند و نشان مىدهد كه اولاً، هيچيك از مورخان شريف و وارسته اين تهمت را بازگو نكردهاند، بلكه نقل آن منحصر در مورخان متعصبى است كه در راه هوا و هوس حرفهاى خود، از گفتن چيزى واهمه ندارند. نويسنده سپس به ذكر نام اين مورخان وارسته مىپردازد؛ افرادى همچون عطاملك جوينى؛ عبدالرحمن سنبط بن قنينو، صاحب کتاب العسجد المسبوك؛ ابوالفرج بن العبرى، صاحب کتاب تاريخ مختصر الدول و ابن الفوطى، صاحب کتاب الحوادث الجامعة، كه همگى معاصر آن حوادث بودند. | استاد سپس نمونههايى را كه اين شايعه در آثار آنها راه يافت، ذكر مىكند و فرازهايى از عبارات ابوشامه (م 665)، ذهبى (م 748)، عبدالله بن فضلالله شيرازى (م 729) و ابن شاكر كتبى (م 764) را نقل و نقد مىكند و نشان مىدهد كه اولاً، هيچيك از مورخان شريف و وارسته اين تهمت را بازگو نكردهاند، بلكه نقل آن منحصر در مورخان متعصبى است كه در راه هوا و هوس حرفهاى خود، از گفتن چيزى واهمه ندارند. نويسنده سپس به ذكر نام اين مورخان وارسته مىپردازد؛ افرادى همچون عطاملك جوينى؛ عبدالرحمن سنبط بن قنينو، صاحب کتاب العسجد المسبوك؛ ابوالفرج بن العبرى، صاحب کتاب تاريخ مختصر الدول و ابن الفوطى، صاحب کتاب الحوادث الجامعة، كه همگى معاصر آن حوادث بودند. | ||
خط ۸۶: | خط ۸۶: | ||
ثانياً، اگر عراق در نتيجه خيانت ابن علقمى به دست مغولها سقوط كرد، سقوط سرزمينهاى پهناور از اقيانوس هند گرفته تا اواسط اروپا به دست مغولان چگونه تفسير مىشود و چه كسانى خيانت كردند و اين بلاد را تسليم دشمنان ساختند؟ | ثانياً، اگر عراق در نتيجه خيانت ابن علقمى به دست مغولها سقوط كرد، سقوط سرزمينهاى پهناور از اقيانوس هند گرفته تا اواسط اروپا به دست مغولان چگونه تفسير مىشود و چه كسانى خيانت كردند و اين بلاد را تسليم دشمنان ساختند؟ | ||
ثالثاً، شركت ابن علقمى را در هيئتى كه | ثالثاً، شركت ابن علقمى را در هيئتى كه برای اداره امور عراق پس از اشغال تشكيل شد، دليل بر خيانت وى گرفتن مردود است؛ زيرا كسانى از اركان دولت قبل از اشغال عراق بودند كه زنده ماندند و در دوره حكومت مغولان هم در اداره امور شركت جستند؛ مانند صاحب ديوان خليفه؛ يعنى وزير ماليه او و دروازهدار زمان وى؛ يعنى رئيس پليس پايتخت و نيز نزدیک ترين مشاور خليفه و دوستش عبدالغنى درنوس. مغولها ناگزير بودند كه اداره امور را به دست كسانى بسپارند كه بر امور تسلط دارند و اين دليل نمىشود بر اينكه آنها در سقوط بغداد شركت داشتهاند. | ||
استاد امين در ادامه اين بخش، تحت عنوان «مقايسه بين دو ستمگر»، بين هلاكو و چنگيز مقايسه مىكند و به اين پرسش پاسخ مىدهد كه چرا چنگيز جز خونريزى و غارت و ويرانى چيزى | استاد امين در ادامه اين بخش، تحت عنوان «مقايسه بين دو ستمگر»، بين هلاكو و چنگيز مقايسه مىكند و به اين پرسش پاسخ مىدهد كه چرا چنگيز جز خونريزى و غارت و ويرانى چيزى برای سرزمينهاى بهتصرفدرآمده به ارمغان نياورد، اما در زمان هلاكو هيچيك از شهرهاى اسلامى در معرض سوختن و ويرانگرى و هتاكى قرار نگرفت؟ وى عامل اين تغيير رويه را [[نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد|خواجه نصيرالدين طوسى]] مىداند كه از سر ناچارى با هلاكو همنشين شد و بهتدريج، طبع وحشى او را عوض كرد. | ||
کتاب استاد امين با مقالهاى از احمد فؤاد پاشا، استاد فيزيك دانشكده علوم دانشگاه قاهره، تحت عنوان «سهم ابن هيثم، خيام و طوسى در پيشرفت استدلالهاى رياضى» پایان مىيابد. | کتاب استاد امين با مقالهاى از احمد فؤاد پاشا، استاد فيزيك دانشكده علوم دانشگاه قاهره، تحت عنوان «سهم ابن هيثم، خيام و طوسى در پيشرفت استدلالهاى رياضى» پایان مىيابد. |
ویرایش