۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'پايان' به 'پایان') |
جز (جایگزینی متن - 'براى' به 'برای') |
||
خط ۵۱: | خط ۵۱: | ||
در پاسخ به اين کتاب- كه به زبان فارسى نوشته شده بود- انديشمندان فراوانى به دفاع از عقايد حقه اماميه برخاستند و کتابهاى زيادى به تأليف درآمد كه شاخصترين و ممتازترين آنها، کتاب «عبقات الأنوار»، نوشته سيد [[کنتوری، میرحامدحسین|مير حامد حسين هندى]] است كه در جواب باب هفتم تحفه- كه در باب امامت نگاشته شده است- مىباشد. | در پاسخ به اين کتاب- كه به زبان فارسى نوشته شده بود- انديشمندان فراوانى به دفاع از عقايد حقه اماميه برخاستند و کتابهاى زيادى به تأليف درآمد كه شاخصترين و ممتازترين آنها، کتاب «عبقات الأنوار»، نوشته سيد [[کنتوری، میرحامدحسین|مير حامد حسين هندى]] است كه در جواب باب هفتم تحفه- كه در باب امامت نگاشته شده است- مىباشد. | ||
البته از آنجا كه اين کتاب، نيز به زبان فارسى نوشته شده بود، نمىتوانست مورد استفاده بيشتر مسلمانان كه عربزبان بودند، قرار گيرد و لازم بود تا جهت ترجمه آن به زبان عربى، اقدام گردد، ولى قبل از اينكه چنين عملى صورت گيرد، متن «تحفه»، توسط شخصى به نام غلام محمد بن محيىالدين بن عمر اسلمى، در سال 1227ق، به عربى ترجمه شد و سپس در سال 1301ق، توسط «[[آلوسی، محمود بن عبدالله|سيد محمود شكرى آلوسى]]»، در کتابى به نام «المنحة الآلهية» تلخيص گرديد. وى كه خود را منتسب به أهل البيت(ع) و از سلاله سادات و محبّ آنان مىداند، شيعه را فرقهاى ساختگى معرفى كرده كه عقايد آنان برگرفته از اهلبيت(ع) نمىباشد. او، | البته از آنجا كه اين کتاب، نيز به زبان فارسى نوشته شده بود، نمىتوانست مورد استفاده بيشتر مسلمانان كه عربزبان بودند، قرار گيرد و لازم بود تا جهت ترجمه آن به زبان عربى، اقدام گردد، ولى قبل از اينكه چنين عملى صورت گيرد، متن «تحفه»، توسط شخصى به نام غلام محمد بن محيىالدين بن عمر اسلمى، در سال 1227ق، به عربى ترجمه شد و سپس در سال 1301ق، توسط «[[آلوسی، محمود بن عبدالله|سيد محمود شكرى آلوسى]]»، در کتابى به نام «المنحة الآلهية» تلخيص گرديد. وى كه خود را منتسب به أهل البيت(ع) و از سلاله سادات و محبّ آنان مىداند، شيعه را فرقهاى ساختگى معرفى كرده كه عقايد آنان برگرفته از اهلبيت(ع) نمىباشد. او، برای اثبات اين نظريه خود، به جاى مراجعه به منابع و كتب علمى شيعه، به كلام مخالفين شيعه استناد و استدلال مىكند كه البته استدلالات وى، خالى از افتراء و تهمت و گاهى سبّ و دشنام نيست؛ در حالى كه اين مسير و چنين روش بحثى، مناسب يك عالم محقق و اهل قلم و انديشه نمىباشد. | ||
در جواب اين کتاب، چندين تن از علماى شيعه، به تأليف کتاب و مقاله مبادرت ورزيدند كه از جمله مىتوان به «بيان تصحيف المنحة الالهية عن النفثة الشيطانية»، تأليف شيخ مهدى خالصى كاظمى و همچنين «نقض المنحة الآلوسية»، به قلم محمد بن طاهر الفضلى السماوى و «ميزان الحق لاختيار المذهب الأحق»، به قلم شيخ باقر بن شيخ حسن بن شيخ اسد الله تسترى اشاره كرد. | در جواب اين کتاب، چندين تن از علماى شيعه، به تأليف کتاب و مقاله مبادرت ورزيدند كه از جمله مىتوان به «بيان تصحيف المنحة الالهية عن النفثة الشيطانية»، تأليف شيخ مهدى خالصى كاظمى و همچنين «نقض المنحة الآلوسية»، به قلم محمد بن طاهر الفضلى السماوى و «ميزان الحق لاختيار المذهب الأحق»، به قلم شيخ باقر بن شيخ حسن بن شيخ اسد الله تسترى اشاره كرد. | ||
خط ۷۱: | خط ۷۱: | ||
از جمله شبهاتى كه نويسنده، در فصل پنجم کتاب، مطرح كرده و به ردّ آن پرداخته اين است كه: «ولى، به مرتبه نبى نمىرسد.» | از جمله شبهاتى كه نويسنده، در فصل پنجم کتاب، مطرح كرده و به ردّ آن پرداخته اين است كه: «ولى، به مرتبه نبى نمىرسد.» | ||
نويسنده، در پاسخ به اين شبهه، ابتدا، به اين نكته اشاره مىكند كه در کتاب خدا و سنت، روايتى كه مستند اين عبارت باشد موجود نيست، پس از آن، به صورى كه | نويسنده، در پاسخ به اين شبهه، ابتدا، به اين نكته اشاره مىكند كه در کتاب خدا و سنت، روايتى كه مستند اين عبارت باشد موجود نيست، پس از آن، به صورى كه برای اين عبارت قابل فرض است، پرداخته و مىنويسد: اگر مراد آن باشد كه ولى، به مرتبه نبى اكرم(ص) نمىرسد، مطلب، متين است و بحثى در آن نيست، اما اگر منظور آن باشد كه ولى، به مرتبه انبياى پيش از نبى اكرم(ص) نمىرسد، كلام ناصوابى است؛ چرا كه هارون(ع) جانشين موسى(ع) بود و اگر پس از او باقى بود، نبى مىشد و اگر مقصود آن باشد كه ولى، در فضيلت، به مرتبه نبى نمىرسد، اين نيز فاسد است، زيرا مىدانيم كه خداوند و رسولش(ص)، على(ع) را بر جميع انبياء(ع) برترى دادهاند. | ||
و... | و... |
ویرایش