۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'وي' به 'وی') |
جز (جایگزینی متن - 'براى' به 'برای') |
||
خط ۴۵: | خط ۴۵: | ||
پدرش تاجر بازار و مشروطهخواه بود و آرام مدتى نزد وى تحصيل كرد. سپس در مدرسههاى ترقى، علميه و دارالفنون به تحصيلات خود ادامه داد و با زبانهاى عربى، فرانسوى و انگليسى آشنا شد. | پدرش تاجر بازار و مشروطهخواه بود و آرام مدتى نزد وى تحصيل كرد. سپس در مدرسههاى ترقى، علميه و دارالفنون به تحصيلات خود ادامه داد و با زبانهاى عربى، فرانسوى و انگليسى آشنا شد. | ||
در دانشگاه، همزمان در دو رشته حقوق و طب به تحصيل پرداخت، اما هيچكدام را به پایان نرساند و معلمى را بر حقوقدان، يا طبيب شدن ترجيح داد. در دبيرستانهاى تهران، اصفهان، شيراز، مدرسه فلاحت در كرج و مدرسه عالى بازرگانى در تهران، بهویژه به تدريس در مباحث علوم پرداخت و سالها مدرس فيزيك بود. چندين سال در اصفهان، شيراز و عراق اقامت داشت و از نخستين كسانى بود كه | در دانشگاه، همزمان در دو رشته حقوق و طب به تحصيل پرداخت، اما هيچكدام را به پایان نرساند و معلمى را بر حقوقدان، يا طبيب شدن ترجيح داد. در دبيرستانهاى تهران، اصفهان، شيراز، مدرسه فلاحت در كرج و مدرسه عالى بازرگانى در تهران، بهویژه به تدريس در مباحث علوم پرداخت و سالها مدرس فيزيك بود. چندين سال در اصفهان، شيراز و عراق اقامت داشت و از نخستين كسانى بود كه برای سروسامان بخشيدن به وضع نامطلوب منابع درسى، با همكارى چند تن ديگر، نخستين کتابهاى علوم را برای تدريس در دبيرستانها تدوین و به انتشار آنها كمك كرد. وى تا 1335ش در خدمت وزارت فرهنگ (آموزش و پرورش) بود و به تدريس و تصدى مشاغل مختلف اشتغال داشت. بازرسى آموزشى، مديريت كل و نيز مدت كوتاهى معاونت وزير، از جمله سمتهاى او بود. | ||
وى در نيمه دهه 1320ش به حزب توده ايران پيوست و به فعاليت سياسى پرداخت، اما پس از وقايع آذربايجان، همراه با انشعابيون به رهبرى خليل ملكى از آن حزب جدا شد و در دىماه 1326 ظاهرا بر اثر اختلاف نظرى در باب اتخاذ روش انشعابيون در برابر سياستهاى اتحاد شوروى و حزب توده، از همكارى با گروههاى چپ كلا كناره گرفت و تا پایان عمر در سياست مداخله نكرد. وى طرفدار سياست و روش مستقل از حزب كمونيست شوروى بود. با گذشت زمان، گرايشهاى مذهبىاش تقویت و تشديد يافت، به گونهاى كه بخش درخور توجهى از ترجمههايش در زمينه معتقدات دينى و اسلامى گرديد. | وى در نيمه دهه 1320ش به حزب توده ايران پيوست و به فعاليت سياسى پرداخت، اما پس از وقايع آذربايجان، همراه با انشعابيون به رهبرى خليل ملكى از آن حزب جدا شد و در دىماه 1326 ظاهرا بر اثر اختلاف نظرى در باب اتخاذ روش انشعابيون در برابر سياستهاى اتحاد شوروى و حزب توده، از همكارى با گروههاى چپ كلا كناره گرفت و تا پایان عمر در سياست مداخله نكرد. وى طرفدار سياست و روش مستقل از حزب كمونيست شوروى بود. با گذشت زمان، گرايشهاى مذهبىاش تقویت و تشديد يافت، به گونهاى كه بخش درخور توجهى از ترجمههايش در زمينه معتقدات دينى و اسلامى گرديد. | ||
خط ۵۱: | خط ۵۱: | ||
آرام از اعضاى مؤثر در دايرةالمعارف فارسى (به سرپرستى غلامحسين مصاحب) بود. مصاحب را او به ناشر دايرةالمعارف فارسى معرفى كرد. وى سمت معاون سرپرست و عضویت هيئت تحريريه (شوراى ویرايش) را به عهده داشت. جز اينها، مدتى هم با دانشنامههاى ديگر، از جمله در ترجمه برخى مقالات با دانشنامه جهان اسلام همكارى داشت. | آرام از اعضاى مؤثر در دايرةالمعارف فارسى (به سرپرستى غلامحسين مصاحب) بود. مصاحب را او به ناشر دايرةالمعارف فارسى معرفى كرد. وى سمت معاون سرپرست و عضویت هيئت تحريريه (شوراى ویرايش) را به عهده داشت. جز اينها، مدتى هم با دانشنامههاى ديگر، از جمله در ترجمه برخى مقالات با دانشنامه جهان اسلام همكارى داشت. | ||
وى سالهاى بسيار و تقريبا تا پایان عمر، در منزل به كار ترجمه مشغول بود و حتى ترجمه را | وى سالهاى بسيار و تقريبا تا پایان عمر، در منزل به كار ترجمه مشغول بود و حتى ترجمه را برای خود «واجب شرعى» مىدانست، زيرا به نظر او ترجمه منابع مهم از زبانهاى ديگر، برای تحول علمى و فرهنگى در ايران لازم بود. وى حدود 70 سال به ترجمه اشتغال داشت و بيشتر از زبان انگليسى و گاه از عربى و فرانسوى ترجمه مىكرد. حوزه ترجمه او تخصصى نبود و هر اثرى را كه مفيد و مؤثر تشخيص مىداد، به فارسى ترجمه مىكرد. از جمله آثار وى عبارتند از: | ||
ترجمه «اثبات وجود خدا»؛ «سه حكيم مسلمان»؛ «علم و تمدن در اسلام»؛ ترجمه «پيدايش و مرگ خورشيد» ژرژ كاموف؛ «تكامل فيزيك»؛ ترجمه جلد اول «تاريخ تمدن» ویل دورانت» يا «مشرقزمين، گاهواره تمدن»؛ «تاريخ علم»؛ ترجمه «شش بال علم» جرج سارتون؛ «ايرانيان و بربرها»؛ «هيئت»؛ «لغتهاى قرآن». | ترجمه «اثبات وجود خدا»؛ «سه حكيم مسلمان»؛ «علم و تمدن در اسلام»؛ ترجمه «پيدايش و مرگ خورشيد» ژرژ كاموف؛ «تكامل فيزيك»؛ ترجمه جلد اول «تاريخ تمدن» ویل دورانت» يا «مشرقزمين، گاهواره تمدن»؛ «تاريخ علم»؛ ترجمه «شش بال علم» جرج سارتون؛ «ايرانيان و بربرها»؛ «هيئت»؛ «لغتهاى قرآن». | ||
خط ۶۲: | خط ۶۲: | ||
احمد آرام روز ۱۴ فروردین ۱۳۷۷ برابر با ۱ آوریل ۱۹۹۸ در ایالات متحده آمریکا درگذشت و طی مراسمی در روز ۲۲ فروردین و پس از انتقال به تهران تدفین شد. وی در سال ۱۳۸۲ به عنوان یکی از چهرههای ماندگار برگزیده شد. | احمد آرام روز ۱۴ فروردین ۱۳۷۷ برابر با ۱ آوریل ۱۹۹۸ در ایالات متحده آمریکا درگذشت و طی مراسمی در روز ۲۲ فروردین و پس از انتقال به تهران تدفین شد. وی در سال ۱۳۸۲ به عنوان یکی از چهرههای ماندگار برگزیده شد. | ||
برای بزرگداشت خدمات او تاكنون مراسمى چند برگزار شده است. آرامنامه، مجموعه مقالههايى است به قلم شمارى از دوستان، همكاران قديم و دوستداران او كه به پيشنهاد [[مینوی، مجتبی|مجتبى مينوى]] و به كوشش [[محقق، مهدی|مهدى محقق]] گردآمده و طى مراسمى در خرداد 1362 در دانشگاه تهران به خود او تقديم شده است. گوهر عمر، حاوى پرسشهاى پيروز سيّار و پاسخهاى احمد آرام در زمينههاى مختلف زندگى فرهنگى و اجتماعى و اثرى مهم و از برخى جهات منحصر به فرد در شناخت جنبههاى مختلف فعاليت اين مترجم پر اثر است. | |||
ویرایش