۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'براي' به 'برای') |
جز (جایگزینی متن - 'براى' به 'برای') |
||
خط ۵۰: | خط ۵۰: | ||
به عقيده اهل معرفت، اثبات اين اصل اساسى، بنابر حكمت بحثى و نظرى توقف دارد، بر اثبات اصالت وجود و اعتباريت ماهيات و ابطال تحقق غير وجود؛ به طور مطلق، و بالاخره بيان آنكه تحقق و تحصّل خارجى شأن حق تعالى است و آنچه كه تحقق دارد و موجود واقعى و حقيقى است، حق تعالى و شئون ذاتيه اوست و وجودات امكانى جلوه و ظهور حق اولند و تحقق آنها تحقق ربطى و اعتبارى و اضافى است. | به عقيده اهل معرفت، اثبات اين اصل اساسى، بنابر حكمت بحثى و نظرى توقف دارد، بر اثبات اصالت وجود و اعتباريت ماهيات و ابطال تحقق غير وجود؛ به طور مطلق، و بالاخره بيان آنكه تحقق و تحصّل خارجى شأن حق تعالى است و آنچه كه تحقق دارد و موجود واقعى و حقيقى است، حق تعالى و شئون ذاتيه اوست و وجودات امكانى جلوه و ظهور حق اولند و تحقق آنها تحقق ربطى و اعتبارى و اضافى است. | ||
اصل اول از باب ثانى مشتمل است، بر تعريف معناى علم و جهل و تقرير اين اصل كه علم همان حصول صورت شئ است، از | اصل اول از باب ثانى مشتمل است، بر تعريف معناى علم و جهل و تقرير اين اصل كه علم همان حصول صورت شئ است، از برای عالم و ظهور شئ (معلوم) نزد عالم يا از برای عالم به نحو تجرد و عدم ملابست با ماده و جهات مانع از علم و حضور و كشف و انكشاف است. بنابراین جهل مقابل علم است و دو شئ متقابل اجتماع نكنند، لذا برگشت علم و جهل به نحوى از وجود و عدم است. | ||
مؤلف در اين مبحث اقسام علم را بيان و تحقيق نموده است و بعد از بيان وجه فرق بين علم به ذات و علم به غير و نيز فرق بين حضور ذات معلوم از | مؤلف در اين مبحث اقسام علم را بيان و تحقيق نموده است و بعد از بيان وجه فرق بين علم به ذات و علم به غير و نيز فرق بين حضور ذات معلوم از برای عالم يا صورت و نقش مرتسم آن در مقام بيان علم نفوس انسانى به حقايق خارج از ذات خود، طريقه استاد خود [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|ملاصدرا]] را انتخاب نموده است كه همان اتحاد نفس عاقل با عقل فعال يا رب النوع انواع مادى باشد. و نيز بيان نموده كه لازم است، نفس مسافر الى العقل الفعال در اول مرحله وجود قوه و هيولاى صور عقليه باشد تا به تواند بحسب نفس ذات و جوهر وجود به حركت ذاتيه به عقل فعال پيوندد، چه آنكه عقل مجرد صورت تماميه و علت غائيه نفس انسانى است و هر معلولى بايد به اصل وجود متصل شود. كنايه آنكه نفس اگر جوهر مجرد بالفعل و امر محصل تام الوجود (در مقام ابتداى وجود) باشد و نسبت به صور عقليه، و خزينه عقول مفصله لابشرط و مبهم و غير متحصل نباشد، متحد با عقل نشود. | ||
باب سوم در غنا و فقر است؛ اين باب بنا بر فرموده مؤلف در معرفت اسماء الهيه است. | باب سوم در غنا و فقر است؛ اين باب بنا بر فرموده مؤلف در معرفت اسماء الهيه است. | ||
خط ۶۴: | خط ۶۴: | ||
[[علامه فیض کاشانی، محمدجعفر|علامه فيض]] در اين باب عالىترين مباحث علت و معلول را با الفاظى فصيح و ساده و از باب عميق بودن اين مباحث با كلماتى سهل ممتنع، به رشته تحرير آورده است. | [[علامه فیض کاشانی، محمدجعفر|علامه فيض]] در اين باب عالىترين مباحث علت و معلول را با الفاظى فصيح و ساده و از باب عميق بودن اين مباحث با كلماتى سهل ممتنع، به رشته تحرير آورده است. | ||
سبب در اصطلاح ايشان همان علت است كه شئ؛ يعنى معلول ممكن (يعنى مسبب و معلول) به وجود آن از امكان به وجوب مىرسد و عدم آن با فرض علت ممتنع و شئ با فرض عدم آن ممتنع مىگردد و معلوم است كه مراد از امتناع، امتناع بالغير است و در مقام عليت و مبدء بودن از | سبب در اصطلاح ايشان همان علت است كه شئ؛ يعنى معلول ممكن (يعنى مسبب و معلول) به وجود آن از امكان به وجوب مىرسد و عدم آن با فرض علت ممتنع و شئ با فرض عدم آن ممتنع مىگردد و معلوم است كه مراد از امتناع، امتناع بالغير است و در مقام عليت و مبدء بودن از برای وجوب، علت اگر داراى اجزاء است، همه اجزاء آن بايد موجود شود تا شئ واجب گردد و اگر جزيى از اجزاء موجود نباشد، عدم معلول حتمى و امتناع آن مسلم است. | ||
باب ششم در طبيعت و تجدد آن و شناخت حدوث عالم است. در طبايع جسمانى و نحوه تجدد طبايع و كيفيت قوام طبايع متحرك سيّال به اصل ملكوتى خود و تقرير حدوث زمانى عالم به عقيده مؤلف علامه، طبيعت جسمانى مركب است از دو جزء جوهرى، جزيى بالقوه و جزيى بالفعل كه از جهت ماده و قوه قابل فصل و وصل و از جهت صورت مبدأ فعليت و اثر است. | باب ششم در طبيعت و تجدد آن و شناخت حدوث عالم است. در طبايع جسمانى و نحوه تجدد طبايع و كيفيت قوام طبايع متحرك سيّال به اصل ملكوتى خود و تقرير حدوث زمانى عالم به عقيده مؤلف علامه، طبيعت جسمانى مركب است از دو جزء جوهرى، جزيى بالقوه و جزيى بالفعل كه از جهت ماده و قوه قابل فصل و وصل و از جهت صورت مبدأ فعليت و اثر است. | ||
خط ۷۰: | خط ۷۰: | ||
باب هفتم در حركت و زمان و مكان و شناخت ازل و ابد است. | باب هفتم در حركت و زمان و مكان و شناخت ازل و ابد است. | ||
يكى از احوال مشتركه اجسام حركت است، و حركت خروج شئ است از قوه فعليت بر سبيل تدريج. بعضى از حالات | يكى از احوال مشتركه اجسام حركت است، و حركت خروج شئ است از قوه فعليت بر سبيل تدريج. بعضى از حالات برای جسم بالفعل حاصل نيست؛ ولى قوه و استعداد حصول حالت در آن وجود دارد. حصول اين حالت از قوه به فعليت يا دفعى است يا تدريجى؛ به اصطلاح اهل حكمت خروج تدريجى حركت است. از برای حركت تعاريف زياد كردهاند كه در كتب مفصله مسطور است و نگارنده در رساله حركت كليه اقوال را ذكر كردهاست. | ||
باب هشتم اختصاص دارد به بحث از سماویات و افلاك و ارضيات و عناصر بسيط و مركب، در کتاب عين اليقين، مفصل در افلاك و سماویات به طريق قدما بحث كرده است؛ ولى در اين کتاب به حمده تعالى در مباحث مربوط به افلاك و موجودات علوى كوتاه آمده است و عمده مباحث را اختصاص داده است، به مسائل مربوط به بسائط از عناصر و مركبات از اسطقسات كه مباحث مربوط به كيفيت حصول مركبات از بسائط از مواليد ثلاث؛ معادن و نباتات و حيوان، بحث در معادن را نيز در اين جا مختصر نموده است و به كيفيت ظهور نباتات و حيوان و بعد از بحث از پيدايش و نحوه تحصّل حيوان از ممتزجات و اثبات تجرد نفوس جزيى حيوان به نحوه ظهور انسان در انواع حيوانى و چگونگى تجرد آن پرداخته است و در اوايل بحث به اختصار از نحوه ظهور و طليعه وجود آن در ماده جسمانى و طى درجات نباتى و حيوانى و وصول آن با على مراتب تجرد خاص نفوس انسانى و بالأخره در كيفيت رجوع آن به عوالم ملكوتى و فناء برخى از ارواح انسانى در احديت وجود، بحث فرموده است و آنچه در مباحث عاليه آورده است، خلاصه تحقيقات استاد اعظم او صدر الحكماست كه در عين اليقين، فصل به فصل مطالب را به عنوان قال استاذنا المتألّه و يا قال استادنا في المعارف الالهيه بيان و تقرير نموده است. | باب هشتم اختصاص دارد به بحث از سماویات و افلاك و ارضيات و عناصر بسيط و مركب، در کتاب عين اليقين، مفصل در افلاك و سماویات به طريق قدما بحث كرده است؛ ولى در اين کتاب به حمده تعالى در مباحث مربوط به افلاك و موجودات علوى كوتاه آمده است و عمده مباحث را اختصاص داده است، به مسائل مربوط به بسائط از عناصر و مركبات از اسطقسات كه مباحث مربوط به كيفيت حصول مركبات از بسائط از مواليد ثلاث؛ معادن و نباتات و حيوان، بحث در معادن را نيز در اين جا مختصر نموده است و به كيفيت ظهور نباتات و حيوان و بعد از بحث از پيدايش و نحوه تحصّل حيوان از ممتزجات و اثبات تجرد نفوس جزيى حيوان به نحوه ظهور انسان در انواع حيوانى و چگونگى تجرد آن پرداخته است و در اوايل بحث به اختصار از نحوه ظهور و طليعه وجود آن در ماده جسمانى و طى درجات نباتى و حيوانى و وصول آن با على مراتب تجرد خاص نفوس انسانى و بالأخره در كيفيت رجوع آن به عوالم ملكوتى و فناء برخى از ارواح انسانى در احديت وجود، بحث فرموده است و آنچه در مباحث عاليه آورده است، خلاصه تحقيقات استاد اعظم او صدر الحكماست كه در عين اليقين، فصل به فصل مطالب را به عنوان قال استاذنا المتألّه و يا قال استادنا في المعارف الالهيه بيان و تقرير نموده است. |
ویرایش