۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'محققي' به 'محققی') |
جز (جایگزینی متن - 'دعاي' به 'دعای') |
||
خط ۷۳: | خط ۷۳: | ||
#: محقق اردبيلى در اين عبارات معناى حقيقى وجود را همان ذات اقدس الهى دانسته و مفهوم وجود را كه امرى اعتبارى و انتزاعى است، وجه او دانسته و مىگويد «فهو معلوم الوجه دائما و كنهه و حقيقته غير معلوم». وجود و وجوب را متحد دانسته و مىگويد، وجود امر واحد است و تنها اوست كه حقيقت دارد و آن عين ذات مقدس خداوند متعال است. اين همان وحدت وجود مىباشد. محقق اردبيلى از يكسو قائل به اصالت ماهيت و اعتبارى بودن وجود شده است. و از سوى ديگر ذات واجب متعال را عين وجود حقيقى مىداند. شايد از اين كلام بتوان همان قول منسوب به ذوق المتألهين را استنباط كرد كه معتقدند به اصالت وجود در واجب تعالى و اصالت ماهيت در ممكنات و احتمال دارد كه او در اين جا مىخواسته از نظريه اصالت ماهيت به اصالت وجود برگردد. | #: محقق اردبيلى در اين عبارات معناى حقيقى وجود را همان ذات اقدس الهى دانسته و مفهوم وجود را كه امرى اعتبارى و انتزاعى است، وجه او دانسته و مىگويد «فهو معلوم الوجه دائما و كنهه و حقيقته غير معلوم». وجود و وجوب را متحد دانسته و مىگويد، وجود امر واحد است و تنها اوست كه حقيقت دارد و آن عين ذات مقدس خداوند متعال است. اين همان وحدت وجود مىباشد. محقق اردبيلى از يكسو قائل به اصالت ماهيت و اعتبارى بودن وجود شده است. و از سوى ديگر ذات واجب متعال را عين وجود حقيقى مىداند. شايد از اين كلام بتوان همان قول منسوب به ذوق المتألهين را استنباط كرد كه معتقدند به اصالت وجود در واجب تعالى و اصالت ماهيت در ممكنات و احتمال دارد كه او در اين جا مىخواسته از نظريه اصالت ماهيت به اصالت وجود برگردد. | ||
#:ب: از مواردى كه مىتوان گفت مقدس اردبيلى از افكار عرفاء متأثر شده است، مسألۀ علم خداوند به حوادث قبل از حدوث آنها مىباشد. او مىگويد «يمكن أن يقال كما يقوله بعض المتصوفة ان الله تعالى عالم بالأشياء كلها و علمه امر مجمل فيما لم يزل و يتفصل فيما لا يزال فيحدث حادث بالفعل و يصير العلم به علما مفصلا فعليا و كأنه لازمان و لا عدم بل الامور حاصلة في علمه اجمالا و انما لم يحصل في الان موجودا بالفعل لعدم اتيان الزمان كما ان عنده لا مكان ابعد و اقرب و لا زمان ماض و لا حال و لا استقبال». | #:ب: از مواردى كه مىتوان گفت مقدس اردبيلى از افكار عرفاء متأثر شده است، مسألۀ علم خداوند به حوادث قبل از حدوث آنها مىباشد. او مىگويد «يمكن أن يقال كما يقوله بعض المتصوفة ان الله تعالى عالم بالأشياء كلها و علمه امر مجمل فيما لم يزل و يتفصل فيما لا يزال فيحدث حادث بالفعل و يصير العلم به علما مفصلا فعليا و كأنه لازمان و لا عدم بل الامور حاصلة في علمه اجمالا و انما لم يحصل في الان موجودا بالفعل لعدم اتيان الزمان كما ان عنده لا مكان ابعد و اقرب و لا زمان ماض و لا حال و لا استقبال». | ||
#تعصب نداشتن در مسائل علمى و اعتقادى: او قوشچى را در موارد عديدهاى متهم مىكند به اين كه با تعصب به مسائل مىنگرد يا از گذشتگان تقليد مىكند و يا خود را به غفلت مىزند، او سفارش و نصيحت مىكند كه انسان در مسائل علمى و اعتقادى بايد آزادانديش باشد و خود را گرفتار خرافات ننمايد، او براى اثبات حقانيت اعتقادات خود در مقابل اهل تسنن از كتابهاى خودشان عليه آنها استدلال مىكند؛ اما اهل سنت براى اثبات | #تعصب نداشتن در مسائل علمى و اعتقادى: او قوشچى را در موارد عديدهاى متهم مىكند به اين كه با تعصب به مسائل مىنگرد يا از گذشتگان تقليد مىكند و يا خود را به غفلت مىزند، او سفارش و نصيحت مىكند كه انسان در مسائل علمى و اعتقادى بايد آزادانديش باشد و خود را گرفتار خرافات ننمايد، او براى اثبات حقانيت اعتقادات خود در مقابل اهل تسنن از كتابهاى خودشان عليه آنها استدلال مىكند؛ اما اهل سنت براى اثبات مدعایشان از كتاب خودشان دليل مىآورند كه در نزد شيعه اعتبارى ندارند. | ||
#مطلق و يا نسبى بودن اخلاق: يكى از مباحث مهمى كه در اين كتاب به آن پرداخت شده، همين مسأله است. اگر دروغى كه قبيح است در مواردى جائز شود، موجب مىشود كه قائل به نسبيت اخلاق شويم كه چنين اخلاقى پذيرفتنش برابر با رد آن هست. محقق اردبيلى در اين مورد مىگويد «بعضى معتقدند دروغ دائما و در هر شرائطى بد است، حتى اگرچه موجب نجات جان انسانى گردد و راست گفتن دائما و در هر شرائطى خوب است، گرچه سبب به خطر افتادن جان انسانى باشد. بعضى معتقدند كه دروغ مصلحتآميز هم خوب است و هم بد، و حسن و قبح يا ثواب و عقاب هر دو در آن جمع شده است كه در اين صورت حكم شرعى تابع اقوى الملاكين مىباشد.» سپس مىگويد، حق آن است كه گفته شود، اشكال در صورتى وارد است كه حسن و قبح مربوط به ذات فعل و صدق و كذب باشد؛ اما قول صحيح آن است كه حسن و قبح مربوط به اعتبارات و امور عارضى است كه لازمۀ ذات عمل نيستند و دروغ مطلقا قبيح نيست، بلكه دروغى كه ضرر داشته باشد، قبيح است. راست گفتن هم مطلقا و هميشه حسن نيست، بلكه راست گفتنى كه نفع داشته باشد حسن و با مصلحت است. وى براى تأييد اين مطلب مسأله نسخ را شاهد مىآورد. | #مطلق و يا نسبى بودن اخلاق: يكى از مباحث مهمى كه در اين كتاب به آن پرداخت شده، همين مسأله است. اگر دروغى كه قبيح است در مواردى جائز شود، موجب مىشود كه قائل به نسبيت اخلاق شويم كه چنين اخلاقى پذيرفتنش برابر با رد آن هست. محقق اردبيلى در اين مورد مىگويد «بعضى معتقدند دروغ دائما و در هر شرائطى بد است، حتى اگرچه موجب نجات جان انسانى گردد و راست گفتن دائما و در هر شرائطى خوب است، گرچه سبب به خطر افتادن جان انسانى باشد. بعضى معتقدند كه دروغ مصلحتآميز هم خوب است و هم بد، و حسن و قبح يا ثواب و عقاب هر دو در آن جمع شده است كه در اين صورت حكم شرعى تابع اقوى الملاكين مىباشد.» سپس مىگويد، حق آن است كه گفته شود، اشكال در صورتى وارد است كه حسن و قبح مربوط به ذات فعل و صدق و كذب باشد؛ اما قول صحيح آن است كه حسن و قبح مربوط به اعتبارات و امور عارضى است كه لازمۀ ذات عمل نيستند و دروغ مطلقا قبيح نيست، بلكه دروغى كه ضرر داشته باشد، قبيح است. راست گفتن هم مطلقا و هميشه حسن نيست، بلكه راست گفتنى كه نفع داشته باشد حسن و با مصلحت است. وى براى تأييد اين مطلب مسأله نسخ را شاهد مىآورد. | ||
ویرایش