۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'انتهاي' به 'انتهای') |
جز (جایگزینی متن - 'شهرهاي' به 'شهرهای') |
||
خط ۴۲: | خط ۴۲: | ||
اصطخري همانند ديگر جغرافى نگاران اسلامى، تنها به توصيف جهان اسلام پرداخته، و آن را به 20 اقليم، البته نه به معناي خاص آن بخش كرده است. وي در تقسيمات جغرافيايى خويش به مناطق واقع در طول و عرضهاي شناخته شده، چندان عنايتى مبذول نداشته، بلكه به مناطق جغرافيايى وسيع و سرزمينهاي بزرگ توجه نموده است و پس از ذكر اطلاعات عمومى پيرامون «ربع مسكون» و مساحت سرزمينها، وضع درياها را به شرح آورده، و به صورتى مشروح به ذكر مختصات مناطق اسلامى عصر خويش؛ از جمله جزيرةالعرب، درياي پارس، مغرب، اندلس، سيسيل، مصر، شام، درياي روم(مديترانه)، جزيره، عراق، جنوب ايران (خوزستان، پارس، کرمان)، سند و هند، مركز و شمال ايران، ارمنستان، اران و آذربايجان، جبال، ديلم، خزر، درياي خزر و سرانجام ماوراءالنهر، پرداخته است. | اصطخري همانند ديگر جغرافى نگاران اسلامى، تنها به توصيف جهان اسلام پرداخته، و آن را به 20 اقليم، البته نه به معناي خاص آن بخش كرده است. وي در تقسيمات جغرافيايى خويش به مناطق واقع در طول و عرضهاي شناخته شده، چندان عنايتى مبذول نداشته، بلكه به مناطق جغرافيايى وسيع و سرزمينهاي بزرگ توجه نموده است و پس از ذكر اطلاعات عمومى پيرامون «ربع مسكون» و مساحت سرزمينها، وضع درياها را به شرح آورده، و به صورتى مشروح به ذكر مختصات مناطق اسلامى عصر خويش؛ از جمله جزيرةالعرب، درياي پارس، مغرب، اندلس، سيسيل، مصر، شام، درياي روم(مديترانه)، جزيره، عراق، جنوب ايران (خوزستان، پارس، کرمان)، سند و هند، مركز و شمال ايران، ارمنستان، اران و آذربايجان، جبال، ديلم، خزر، درياي خزر و سرانجام ماوراءالنهر، پرداخته است. | ||
اين تقسيمبندي در نسخههاي عربى و ترجمههاي فارسى همگون و بر يك روال است. اصطخري در وصف هر يك از كشورها و سرزمينها، اطلاعاتىاز حدود و نيز | اين تقسيمبندي در نسخههاي عربى و ترجمههاي فارسى همگون و بر يك روال است. اصطخري در وصف هر يك از كشورها و سرزمينها، اطلاعاتىاز حدود و نيز شهرهای آنها با ذكر مسافتها به دست مىدهد و با تفصيل به شرح محصولات بازرگانى، صنعت و اوضاع و احوال قومى و نژادي آنها مىپردازد. گاه مطالب كتاباصطخري درباره برخى مناطق، بسيار مختصر و كوتاه است. به عنوان نمونه كراچكوفسكى به نقل از آماري مىنويسد كه نوشته اصطخري درباره سيسيل(صقليه) اندك، ولى بسيار پر مغز و حائز اهميت است. | ||
گاه نكتههاي نا روشنى در كتاب اصطخري مىتوان يافت. يكى از اين نكتهها جبلالقلال(جبلالقلل) در درياي مديترانه است. رنو اين ناحيه را با فراكسينتوم نزدیک فرانسه كه از اواخر سال 889 تا 972م در تصرف اعراب بود، تطبيق داده است؛ اما مينورسكى مىنويسد كه هنوز اين نكته به درستى مشخص نشده است. | گاه نكتههاي نا روشنى در كتاب اصطخري مىتوان يافت. يكى از اين نكتهها جبلالقلال(جبلالقلل) در درياي مديترانه است. رنو اين ناحيه را با فراكسينتوم نزدیک فرانسه كه از اواخر سال 889 تا 972م در تصرف اعراب بود، تطبيق داده است؛ اما مينورسكى مىنويسد كه هنوز اين نكته به درستى مشخص نشده است. | ||
خط ۴۸: | خط ۴۸: | ||
اصطخري سراسر خليج فارس و بحر عمان و بخش بزرگى از اقيانوس هند از ساحل شرقى افريقا، زنگبار تا حدود سرانديب(سيلان) را درياي پارس ناميده است و گاه انتهای اين دريا را به سرزمين چين رسانده است. | اصطخري سراسر خليج فارس و بحر عمان و بخش بزرگى از اقيانوس هند از ساحل شرقى افريقا، زنگبار تا حدود سرانديب(سيلان) را درياي پارس ناميده است و گاه انتهای اين دريا را به سرزمين چين رسانده است. | ||
وسيعترين بخش كتاب اصطخري مربوط به سرزمين پارس است. در واقع بيشتر مطالب اين كتاب به سرزمين ايران اختصاص دارد. وي در شرح مربوط به سرزمين پارس نه تنها به ذكر مسافتها و | وسيعترين بخش كتاب اصطخري مربوط به سرزمين پارس است. در واقع بيشتر مطالب اين كتاب به سرزمين ايران اختصاص دارد. وي در شرح مربوط به سرزمين پارس نه تنها به ذكر مسافتها و شهرهای بزرگ و بناهاي معروف پرداخته، بلكه به دژها، شهرهای حصين، آتشكدهها و رودها نيز اشاره كرده است. وي سپس به شرح درياچهها پرداخته، و باز از خليج فارس ياد كرده، و نوشتهاست: «درياي پارس خليجى باشد از درياي محيط... و آن را به پارس و کرمان باز خوانند». | ||
احتمالاً اصطخري در همراه كردن آثار خود با نقشهها، روش ابوزيد بلخى را به كار گرفته است، چه از نام كتاب ابوزيد بلخى، صور الاقاليم، مىتوان دريافت كه اين كتاب با نقشههايى همراه بوده است. نوشتههاي جغرافى نگارانى؛ چون مقدسى، ياقوت و ديگران نيز مؤيد اين نكته است. | احتمالاً اصطخري در همراه كردن آثار خود با نقشهها، روش ابوزيد بلخى را به كار گرفته است، چه از نام كتاب ابوزيد بلخى، صور الاقاليم، مىتوان دريافت كه اين كتاب با نقشههايى همراه بوده است. نوشتههاي جغرافى نگارانى؛ چون مقدسى، ياقوت و ديگران نيز مؤيد اين نكته است. |
ویرایش