۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'براي' به 'برای') |
جز (جایگزینی متن - 'دعاي' به 'دعای') |
||
خط ۴۰: | خط ۴۰: | ||
#[[قشقایی، جهانگیر|جهانگيرخان قشقايى]] ارتباطى وثيق با نهجالبلاغه داشت و درس نهجالبلاغه او درس فلسفه بود كه در كمال اتقان بيان مىشد و مسائل اخلاقى و حكمى نهجالبلاغه با موضوعات فلسفى تجزيه و تحليل مىگرديد و مرحوم خان كه از نظر اخلاق عاليه انسانى و عقائد دينى، نمونه كاملى بود و در ادب و فلسفه و معارف اسلامى استادى مسلم شناخته مىشد، بهتر از هركس نهجالبلاغه را تدريس میكرد. يكى از شاگردانش گزارش داده است كه اولين روزى كه به درس ايشان حاضر شدم، اين عبارت را خواند: «يعلم عجيج الوحوش في الفلوات و اختلاف النّينان في البحار الغامرات و معاصي العباد في الخلوات» و بعد وارد بحث در موضوع علم بارى به جزئيّات شد<ref>همان، ص 28</ref> | #[[قشقایی، جهانگیر|جهانگيرخان قشقايى]] ارتباطى وثيق با نهجالبلاغه داشت و درس نهجالبلاغه او درس فلسفه بود كه در كمال اتقان بيان مىشد و مسائل اخلاقى و حكمى نهجالبلاغه با موضوعات فلسفى تجزيه و تحليل مىگرديد و مرحوم خان كه از نظر اخلاق عاليه انسانى و عقائد دينى، نمونه كاملى بود و در ادب و فلسفه و معارف اسلامى استادى مسلم شناخته مىشد، بهتر از هركس نهجالبلاغه را تدريس میكرد. يكى از شاگردانش گزارش داده است كه اولين روزى كه به درس ايشان حاضر شدم، اين عبارت را خواند: «يعلم عجيج الوحوش في الفلوات و اختلاف النّينان في البحار الغامرات و معاصي العباد في الخلوات» و بعد وارد بحث در موضوع علم بارى به جزئيّات شد<ref>همان، ص 28</ref> | ||
#حكيم جهانگيرخان در مدّت سى چهل سال اقامت و تدريس متوالى مدرسه صدر، شاگردان بسيار تربيت كرد كه احصاء اسامى آنها واقعاً دشوار است. جناب صدوقى سها، اسامى صد نفر از آنان را در مقدمه اين كتاب، همراه با توضيحاتى ذكر كرده است. مهمترين شاگرد ايشان، شيخ محمد خراسانى (متوفاى 1355ق) شاگرد خاصّالخاصّ و وارث علم و اخلاق او به شمار مىرفت<ref>همان، ص 32- 41</ref> | #حكيم جهانگيرخان در مدّت سى چهل سال اقامت و تدريس متوالى مدرسه صدر، شاگردان بسيار تربيت كرد كه احصاء اسامى آنها واقعاً دشوار است. جناب صدوقى سها، اسامى صد نفر از آنان را در مقدمه اين كتاب، همراه با توضيحاتى ذكر كرده است. مهمترين شاگرد ايشان، شيخ محمد خراسانى (متوفاى 1355ق) شاگرد خاصّالخاصّ و وارث علم و اخلاق او به شمار مىرفت<ref>همان، ص 32- 41</ref> | ||
#حكيم [[قشقایی، جهانگیر|جهانگيرخان قشقايى]] در مبحث وحدت يا كثرت حقيقت وجود، به سه قول اشاره كرده: قول متكلمين كه با تأويل به قول ذوقالتأله باز مىگردد و قول فهلويين. اين سه قول مستلزم كفر و تسويه بين واجب و ممكن نيست و به حلول يا اتحاد نمىانجامد. ايشان در ادامه به نقد و بررسى نظريه اختلافى و جنجالبرانگيز وحدت شخصى وجود پرداخته و افزوده است كه اين قول منسوب به صوفيان است و برخى از معتقدان به آن، قائل به حلول يا اتحاد شده و گفتهاند كه خدا در وجود ممكنات به صورت حلولى يا اتحادى وجود دارد. او در مقام داورى درباره قول مذكور به اين نكته پرداخته است كه اين قول، ضعيف و مستلزم كفر و نفى تكليف شرعى و انكار معاد است و بعد اضافه كرده است كه اگر كسى ادعاى كشف در اين مسأله كند، چون | #حكيم [[قشقایی، جهانگیر|جهانگيرخان قشقايى]] در مبحث وحدت يا كثرت حقيقت وجود، به سه قول اشاره كرده: قول متكلمين كه با تأويل به قول ذوقالتأله باز مىگردد و قول فهلويين. اين سه قول مستلزم كفر و تسويه بين واجب و ممكن نيست و به حلول يا اتحاد نمىانجامد. ايشان در ادامه به نقد و بررسى نظريه اختلافى و جنجالبرانگيز وحدت شخصى وجود پرداخته و افزوده است كه اين قول منسوب به صوفيان است و برخى از معتقدان به آن، قائل به حلول يا اتحاد شده و گفتهاند كه خدا در وجود ممكنات به صورت حلولى يا اتحادى وجود دارد. او در مقام داورى درباره قول مذكور به اين نكته پرداخته است كه اين قول، ضعيف و مستلزم كفر و نفى تكليف شرعى و انكار معاد است و بعد اضافه كرده است كه اگر كسى ادعاى كشف در اين مسأله كند، چون ادعایش برخلاف ضرورت است، پذيرفتنى نيست و باطل است<ref>متن كتاب، ص 75</ref> | ||
فهرست مطالب در ابتداى كتاب و تصاوير برخى شخصيتها، دستخط [[قشقایی، جهانگیر|جهانگيرخان قشقايى]] و فهرست اعلام در انتهاى آن آمده است. | فهرست مطالب در ابتداى كتاب و تصاوير برخى شخصيتها، دستخط [[قشقایی، جهانگیر|جهانگيرخان قشقايى]] و فهرست اعلام در انتهاى آن آمده است. |
ویرایش