۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'جهانداري' به 'جهانداری') |
جز (جایگزینی متن - 'گزارشي' به 'گزارشی') |
||
خط ۳۶: | خط ۳۶: | ||
#اوضاع عمومی افغانستان در عصر ظهور اسلام، اولين مبحثي است كه با نظري به سياست و دين مردم مورد بررسی قرار گرفته است. سمت غربی اين كشور؛ يعني سيستان و هرات و توابع آن در تحت نفوذ سیاسی، ادبي و ديني دور ساسانيان بود كه ديانت زرتشتي و زبان پهلوی داشتند. در مركز، زابلستان و قندهار و... دودمانهاي حكمرانان داخلي كه از بقاياي كوشانيان و يفتليان بودند و ديانتهاي بودايي و برهمني داشتند، حكومت ميكردند. | #اوضاع عمومی افغانستان در عصر ظهور اسلام، اولين مبحثي است كه با نظري به سياست و دين مردم مورد بررسی قرار گرفته است. سمت غربی اين كشور؛ يعني سيستان و هرات و توابع آن در تحت نفوذ سیاسی، ادبي و ديني دور ساسانيان بود كه ديانت زرتشتي و زبان پهلوی داشتند. در مركز، زابلستان و قندهار و... دودمانهاي حكمرانان داخلي كه از بقاياي كوشانيان و يفتليان بودند و ديانتهاي بودايي و برهمني داشتند، حكومت ميكردند. | ||
#:از بهترين منابعي كه اوضاع اين سرزمين را در زمان حلول اسلام در افغانستان بر ما روشن ميسازد، سفرنامههاي جهانگردان چيني است كه بعد از بازديد از اين منطقه در همان عصرها نوشتهاند. | #:از بهترين منابعي كه اوضاع اين سرزمين را در زمان حلول اسلام در افغانستان بر ما روشن ميسازد، سفرنامههاي جهانگردان چيني است كه بعد از بازديد از اين منطقه در همان عصرها نوشتهاند. گزارشی از اين سفرنامهها در اين بخش ارائه شده است. | ||
#:نويسنده متذكر شده است كه متأسفانه از دودمانهاي شاهي كه جغرافيون و مورخان عرب؛ مانند يعقوبي و ابن خرداذبه و ديگران از آنها با نام شيران باميان و رتبيلان و كابلشاهان و غيره ياد كردهاند، اطلاع ناچيزي در دست است؛ ولي با توجه به اينكه جزو مهم تاريخ اين دوران است با استناد به مآخذ موجود آنچه در دست است، آورده میشود، شايد جستجوها كاوشهاي آينده اين موضوع را روشنتر سازد. | #:نويسنده متذكر شده است كه متأسفانه از دودمانهاي شاهي كه جغرافيون و مورخان عرب؛ مانند يعقوبي و ابن خرداذبه و ديگران از آنها با نام شيران باميان و رتبيلان و كابلشاهان و غيره ياد كردهاند، اطلاع ناچيزي در دست است؛ ولي با توجه به اينكه جزو مهم تاريخ اين دوران است با استناد به مآخذ موجود آنچه در دست است، آورده میشود، شايد جستجوها كاوشهاي آينده اين موضوع را روشنتر سازد. | ||
#بخش اعظم افغانستان غربی و شمالي تا تخارستان و مجاري هلمند و كابل در زمان فتوح اسلامی خراسان ناميده مىشد و چنين به نظر مىرسد كه اين نام در عهد ساسانيان از قرن پنجم ميلادي به بعد شهرت يافته باشد. در اين زمان كشور در دست شاهان و فرماندهان متعدد محلي با كيشها و زبانهاي و فرهنگهاي داخلي كه به مرور قرون رنگ بومي و محلي گرفته بودند، قرار داشت و سازمان اداري آن هم مركزيتي نداشت. اوضاع اين سررمين در عصر خلفاي راشدين در يك بخش و دوره امويان در شش بخش مورد بررسی قرار گرفته است. در ابتداي دوره امويان چنين ميخوانيم: «در سال 40 هجري حضرت معاويه بن ابوسفيان از بنياميه حجاز بعد از ختم دوره خلفاي راشدين بر مملكت وسيع اسلامی تسلط يافت، وي مرد مدبر و هوشياري بود و در اداره كشور دستي قوي و هوشي سرشار داشت، و صفات زمامداري در وي جمع بود». | #بخش اعظم افغانستان غربی و شمالي تا تخارستان و مجاري هلمند و كابل در زمان فتوح اسلامی خراسان ناميده مىشد و چنين به نظر مىرسد كه اين نام در عهد ساسانيان از قرن پنجم ميلادي به بعد شهرت يافته باشد. در اين زمان كشور در دست شاهان و فرماندهان متعدد محلي با كيشها و زبانهاي و فرهنگهاي داخلي كه به مرور قرون رنگ بومي و محلي گرفته بودند، قرار داشت و سازمان اداري آن هم مركزيتي نداشت. اوضاع اين سررمين در عصر خلفاي راشدين در يك بخش و دوره امويان در شش بخش مورد بررسی قرار گرفته است. در ابتداي دوره امويان چنين ميخوانيم: «در سال 40 هجري حضرت معاويه بن ابوسفيان از بنياميه حجاز بعد از ختم دوره خلفاي راشدين بر مملكت وسيع اسلامی تسلط يافت، وي مرد مدبر و هوشياري بود و در اداره كشور دستي قوي و هوشي سرشار داشت، و صفات زمامداري در وي جمع بود». |
ویرایش